استاد فاطمی نیا: معصیت اسب سرکش بی لجام است
وارث: جلسه هفتگی با موضوع مروری بر نهج البلاغه با سخنرانی استاد سیدعبدالله فاطمی نیا در مسجد جامع ازگل برگزار شد.
در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام فاطمی نیا را می خوانید:
شرح فرازی از خطبه 16 نهج البلاغه
وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ1؛ امام المتقین امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: آگاه باشید که گناهان مثل اسب های سرکش می مانند و لجام آنها کنده شده و افسار ندارد و دستش به جایی بند نیست و اسب هم هر جایی دلش بخواهد به سرعت می رود و یک دفعه آنها را به آتش جهنم می اندازد.
کسی سوار اسب سرکش می شود که لجام اسب دستش نباشد، شُمُسٌ جمع شموس است یعنی اسب سرکشی که نمی گذارد کسی سوارش شود. امام به ما یک سرنخ می دهد یعنی گناهان به قدری انسان را از خدا دور می کند وتوفیقات را کم می کند، مثل اینکه سوار اسب بی لجام شموس سوار شده و آن را می برد.
آیت الله میرزا جواد آقاملکی قریب به این مضمون جمله ای دارد می فرماید: ظلمت از ظلمت بلند می شود و نور از نور بلند می شود. یعنی اگر ما کار زشت انجام دادیم ظلمت آن باعث انجام کار زشت دیگر می شود این است که حضرت گناه را به اسب سرکش تشبیه کرده و گناهان پشت سر هم انجام می شود.
یک وقت گنه کار متنبه می شود و برمیگردد اما یک وقتی این قدر گناهان تکرار می شود که آب از سر می گذرد، در قرآن می فرماید: عاقبت بعضی گنه کاران طوری می شود که آیات قرآن را تکذیب می کند و به مقام انکار می رسد.
تشبیه تقوا به مرکب های رام
حضرت در ادامه می فرماید: وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ؛ تقوا مانند مرکب های رام است که افسارش دست خودت است که اهل تقوا بر آنها سوار شده اند و زمام را دست سوارشونده داده اند، نتیجه این می شود که آخر آنها را به سوی قرب پروردگار و به بهشت می برد.
تمام حرکات و افعال ما در جهان هستی موجی دارد که ما از آن غافل هستیم. مقصود از مَطَايَا شترهای رام است چون زمام برای شتر استفاده می شود و لجام برای اسب است.
ابن ابی الحدید انصافا در بُعد کلامی و ابدی و تاریخی خیلی خوب کار کرده و از اهل تسنن بوده، این قدر ارادت به امیرالمومنین علیه السلام داشته که در آخر جلد بیستم کتابش می نویسد: شفاعت می طلبم از آقایی که چشمم را در شرح کلامش بیدار نگه داشته. ابن ابی الحدید شرحی بر نهج البلاغه داشته.
اسفتاده از فن اکتفا در خطبه 16 نهج البلاغه
ایجاز مختصر گویی است و اکتفا یعنی کلام به آخر نمی رسد، اینجا امام علیه السلام فن اکتفا به کار برده است در عبارت حَقٌّ وَ بَاطِلٌ؛ از نظر اعرابی مبتدا و خبر ندارد حضرت می خواهد بفرماید همیشه در دنیا یک حق و یک باطلی داریم و همواره در دنیا اینطور بوده، حق و باطل در دنیا موجود بوده و هر کدام یک اهل و طرفدارانی دارند. یک عده دنبال حق هستند و یک عده دنبال باطل؛ أَمِرَ با کسره روی میم یعنی "زیاد شد"، حضرت می فرماید: اگر طرفداران باطل زیاد بود در قدیم کار خودشان را کرده اند (و چیز تازه ای نیست) و اگر حق و طرفداران حق کم باشند ای بسا پیروز شوند.
رضی در این قسمت می گوید: در این کلام مختصر این قدر محاسن هست که نمیتوان وصف کرد. حظ اینکه کسی تعجب و دقت کند بیشتر از حظ کسی است که فقط سرسری نگاه کند وبگوید عجب حرف خوبی است.
گفتیم در این عبارت حضرت فن اکتفا به کار برده ابن ابی الحدید می گوید: باطل خودش کار نمی کند بلکه اهل باطل کار می کند چرا حضرت اینجا فعل را به باطل نسبت داده؟ فعل را مجازاً به باطل نسبت داده. مثلا ناودان را می گذارند تا باران از آنجا جاری شود اما اجمالا می گویند: ناودان به کار افتاد. در اصل باران جاری می شود اما مجازاً به ناوادن نسبت می دهند. اینجا اهل باطل یک کارهایی می کنند اما حضرت مجازاً به باطل نسبت داده اند. گاهی هم فَعَل به معنای انفعل می شود، شاید بگوید: باطل منفعل شده و آن زمان به کار گرفته شده.
پس این عبارات مختصر گویی است به اتکا بر فهم سامع و معنایش این است که هر کاری یا حق است یا باطل، هر کدام از آنها هم یک اهل وطرفدارانی دارند، پیوسته اهل باطل از اهل حق بیشتر بودند شما نگاه نکنید که در یکی از ازمنه باطل بر حق جلوه ای کرد یک وقت شاید حق هم پیروز شود.
معصیت همان اسب سرکش بی لجام است
جوانان این نصیحت حضرت امیرالمومنین علیه السلام را فراموش نکنید که معصیت همان اسب سرکش بی لجام است. یک وقت دیدید از دستتان خارج می شود و توفیقاتتان می رود، گنه کار بشوید توفیقات می رود و در سرازیری می افتید. اگر اهل تقوا باشید، تقوا مرکب های رام است. آدم خوب شدن مشکل نیست بد شدن مشکل است، معصیت مشکل است چون دین آسان است! اگر مربیانی داشته باشیم که دین را مشکل به ما نشان دهند تقصیر آنهاست.
آدم بد شدن مشکل است!
عارف باید مجتهد باشد، بعضی ها می پرسند آشیخ رجبعلی مگر مجتهد بوده؟ ایشان مجتهد نبوده اما آسیب شناسی می کرد و هنوز هم مثل او را نداریم. پسر آیت الله قاضی با من سالها رفیق بود و ایشان می گفت: آشیخ رجبعلی در مشکلات به پدر من مراجعه می کرد. عرفان یک مشکلاتی دارد، آشیخ رجبعلی ادعایی نداشت و آسیب شناسی می کرد در مراحل بالا باید مجتهد باشند.
آشیخ عباس قوچانی وصی آقای قاضی در امر طریق بود، ایشان می فرمود: من در جوانی بدون مربی سه سال پی در پی روزه گرفتم و فقط روزهای حرام را نمی گرفتم، به بیماری هایی مبتلا شدم که چندسال ماه رمضان روزه ام را خوردم، بعدا فهمیدم که بدون مربی و سرخود بوده ام.
بهشت پر است از ناخوش آمدنی ها!
دین سخت نیست آدم بد شدن و خلافکار شدن سخت است! کسی که خلاف انجام داده و کسی را سرکیسه کرده شب از ترس و دلهره خوابش نمی برد یعنی فقط جهنم رفتن نیست بلکه اسب سرکش در همین دنیا هم او را اذیت می کند.
در دین هم یک جایی باید با نفس مخالفت کرد و سختی هایی هم دارد اما پروردگار آنها را جبران می کند. بهشت پر است از ناخوش آمدنی ها! یعنی چیزهایی که ما در اینجا خوشمان نمی آید نتیجه اش بهشت است. آدم در زمستان در بستر گرم خوابیده و بخواهد بلند شود و وضو بگیرد سختی هایی دارد بعدها همین ها شیرین می شود. شهید اول یک شب نماز شبش قضا شد تا صبح ماتم گرفت و به هم ریخت!
صبر در طاعت هم نوعی صبر است و روزه گرفته ای و تشنه و گرسنه هستی و صبر میکنی، یک وقت هم صبر در معصیت است یعنی معصیتی فراهم است اما خویشتن داری می کنی تا اینکه روی حیوان سرکش بی لجام قرار نگیری و تقوا پیشه می کنی و روی شتر رام می مانی.
پی نوشت:
1- خطبه 16 نهج البلاغه