کسانی که کربلا نرفتید،هر زمان دلتان یاد حرم ارباب می کند خداوند ملائکی را شبیه شما می فرستد زیارت!
وارث: مراسم جشن ایام دهه کرامت با سخنرانی حجت الاسلام استاد دارستانی و مداحی حاج مصطفی سماواتی و حاج مجید شعبانی در هیئت جنت الرضا علیه السلام برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنرانی را می خوانید:
زیارت
دو عنصر در طول تاریخ 1400 ساله شیعه را از تمام گردنه های صعب العبور نجات داده است. 1- زیارت و 2- اشک و اقامه ی عزا برای سیدالشهدا علیه السلام
یکی از این دو عنصر که قوام و ماندگاری دین، مرهون او است،زیارت است. انسان دلش هوای حرم یار کند. زیارت یک دعوت است از طرف صاحب حرم . مانند پدر و مادری که دلتنگ فرزندش می شوند و با او تماس می گیرند که مادر نمی خواهی بیایی شما را ببینیم؟دلمان تنگ شده است. هرزمان دل ما هوای زیارت می کند،بدانید که قبل از اینکه دل ما هوایی شود،دل صاحب حرم هوای ما را کرده است. او اراده کرده است که ما حرکت کنیم؛ او با دل ما تماس گرفته است که نمی خواهی بیایی ما ببینیم شما را؟ "انا و علی ابوا هذه الامه"1 ؛ امام رضا علیه السلام می فرمایند: الامام اب الشفیق2؛ امام پدر دلسوز است. یعنی وقتی می رسیم به حرم امام هشتم ،می توانیم بگوییم یابن رسوالله می توانیم بگوییم مولای من ،آقای من ،سلام پدر جان آمده ام زیارتتان. یعنی زیارت یک دعوت است از طرف صاحب حرم که دل ما حواله می شود برای زیارت. زیارت خلوتگاه عاشق با معشوق است. زیارت خلوتگاه دل با دلبر است. زیارت خلوتگاه مجنون با لیلای خودش است.اما کسانی هستند که سنی و سالی هم از آنها گذشته است اما یک بار هم توفیق حضور در حرم را پیدا نکرده است.
سخت ترین مجازات خداوند و اهل بیت علیهم السلام
جوانی جلوی حضرت موسی را گرفت پرسید: کجا می روی حضرت گفتند به کوه طور می روم با خدا مناجات کنم. گفت رفتی پیغام من را به خدایت برسان بگو برای همه خدایی برای من هیچ چیزی نیستی وحرفهای ناشایست زد که من جلوی تو کمر خم نمی کنم من ذکر نمی گویم و... حضرت موسی نبی آمدند کوه طور مناجات کردند زمانی که می خواستند برگردند منادی حق ندا داد که موسی پپیغام آن جوان را نمی گویی؟ حضرت گفتند خدایا خودت شنیدی که چه حرفهایی زد. خداوند فرمود یک پیغام از طرف من به جوان ببر بگو مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بعقوبة أعظم من قسوة الْقلب1؛ من خدا یک نفر را بدتر از این نزدم. دچار قساوت قلب می شود هرچه بخواهد به او می دهم به همه چیز مشغولش می کنم که یاد من نکند و ذکر من را نگوید. وقتی خدا مهر و محبت اهل بیت علیه السلام را می گیرد هیچکس نمی تواند ذره ای خدمت اهل بیت علیهم را کند.
سیدالشهدا علیه السلام اگر بخواهد من را بزند چطور می زند؟ اگر امام رضا علیه السلام بخواهد من را بزند چطور می زند؟ ما فکر می کنیم اهل بیت علیه السلام اگر از ما بدشان بیاید به ما فقر می دهند. وقتی ذکر اهل بیت علیهم السلام را می گوییم خیالمان راحت است که محبت آنها هنوز در دلمان است. لات های قدیم بچه لات را نمی زدند،به طیب می گفتند فلان شخص به شما فحاشی می کند می گفت این بچه است،من بزنمش بزرگ می شود،کتک هم بخورم باز هم بزرگ می شود.در هر دو صورت سود با او است. بزنمش می گوید با طیب گلاویز شدم .فکر می کنید خدا اگر ما را بخواهد بزند به ما مریضی سخت می دهد؟خیر اینطور نیست.خداوند نه با مریضی بنده را می زند و نه با فقر بلکه با قساوت قلب می زنمش. یعنی کاری می کنم که سال بیاید و برود یک بارهم نگوید یا امام رضا علیه السلام.سال و بیاید و برود و یک بار نگوید دلم برای دعای کمیل تنگ شده است.یک کاری می کنم که اسم خدا را صدا نکند.همه چی به او می دهم از مال و ثروت گرفته تا فرزند و خانواده ی خوب.هرچه بخواهد به او می دهم که هیچ وقت سمت من خدا نیاید.
امام هشتم بخواهد یک نفر را بزند،دعوت نمی کند که حرمشان مشرف شود.
مطلب اول :زیارت دعوت است
وقتی زیارت می روید مانند دعوت شده ها بروید یعنی انسان باور کند که دعوت شده است. فرق زیارت دعوتی و غیر دعوتی در چیست؟ صاحب حرم مرا دعوت کردی که تحویلم بگیری حتما جانم را عوض می کنی. اگر بدون دعوت بروید بدون اینکه چیزی از زیارت بفهمید برمی گردید. امام سجاد علیه السلام در مناجات با خدا اشک می ریختند و می فرمودند: خدایا مرا در مناجات کردن طوری نگاهم کن که انگار دعوتم کردی. لذت مناجات را بچشم.
در دعوت شکوه وجو دارد. یعنی وارد حرم که شدید نگاهی می کنید به حرم و می گویید صاحب حرم، یا علی بن موسی الرضا ،یا سیدالشهدا علیه السلام یعنی باور کنم مرا از شهر و دیارم دعوت کرده اید به حرم ؟ مرا در به در کردید و جانم را گرفتم در این جاده ها و آمدم.امام هشتم دورتان بگردم من گرفتار هستم باور کنم که مرا دعوت کرده ای و تحویلم نگیری؟حاشا از شما،حاشا از یک کریم که بیچاره ای مثل من را دعوت کند بعد بخواهد دست خالی برگردد. به این می گویند شکوه؛ شکوه یعنی زمانی که حرم امیرالمومنین علیه السلام مشرف می شوید، سر را روی سنگ می گذارید و می گویید صاحب حرم یا امیرالمومنین علیه السلام ، پیغمبر صلوات الله علیه گفتند: انا و علی ابوا هذه الامة3؛ پدرم شما گفتید بابای ما هستید جلوی حرمتان سرم را گذاشتم، فرزند را به پدرش می شناسند و نوکر را به اربابش می شناسند پدرجان فرزند بخوره زمین برای پدر بد است نوکر زمین بخورد برای اربابش بد است. آقا این همه راه آورده ای که تحویلم نگیری؟وقتی دعوت شد می توانید شکوه کنید.
بشارت به کسانی که در دلشان یاد سید الشهدا علیه السلام می کنند.
یک سوال پیش می آیند اینجا که افرادی هستند که سالها مشرف نشدند به زیارت بروند یعنی صاحب حرم اراده نکرده است که او برود؟یعنی دعوتش نکرده است؟یعنی صاحب حرم یکبار هم دلتنگ من نشد که دل من هوای حرم را کند؟
شخصی به نام مسمع بن عبدالملک آمد محضر امام صادق علیه السلام آقا فرمودند:مسمع تو که در بصره زندگی می کنی ،کربلا هم می روی؟جد غریب ما حسین علیه السلام را هم زیارت می کنی؟گفت من و شیعیان شما از بصره برویم کربلا متوجه می شوند که شیعه شما هستیم و دشمنان شما من را اذیتم می کنند بنابراین نمی توانم کربلا بروم.آقا فرمودند: مسمع کربلا نمی خواهم آیا در خانه ات یاد جد غریب ما حسین علیه السلام می افتی؟گفتم بله گاهی که همسرم سفره پهن می کند و آب و غذا را که می بینم یاد تشنگی و گرسنگی جد غریب شما می افتم،بغض گلویم را می گیرد و نفسم بالا نمی آید و خانواده م متوجه می شوند که حال من بد شده است.تا این را گفتم امام فرمودند:مسمع،بشارت به تو و به تمام آنهایی که حالشان حال توست؛ دلشان هوای حرم جد ما می کند بشارت که :
1-هرکس که برای جد غریب ما مانند تو بغض کند سه بشارت که لحظه جان دادن از رسول خدا صلوات الله علیه تا امام عصر عج در کنار بسترش حاضر می شوند.
2- ملک الموت بخاطر وجود ما از مادر مهربان تر جانت را می گیرد.
3-از لحظه ای که اجداد ما بالا سرت می آیند دلت شاد می شود از دیدن خاتم الوصیا و فرزندان امیرالمومنین علیه السلام خوشحال می شوی و خداوند این شادی را از لحظه ای که اجدادم را دیدی تا لحظه ورود به بهشت بر حوض کوثر یک لحظه خدا شادی را از دلت نمی گیرد.
کسانی که کربلا نرفتید،هر زمان دلتان یاد حرم ارباب می کند خداوند ملائکی را شبیه شما می فرستد زیارت.
مطلب دوم: زیارت یک حق است
لات های قدیم می گفتند هر سلام یک علیک دارد. زیارت رفت است که آمد دارد.هر سلامی علیکی دارد. آیا ما زیارت می رویم امام هشتم هم به دیدن من می آید؟
در اصول کافی آمده پیغمبر صلوات الله علیه در کنار امیرالمومنین علیه السلام، حضرت زهرا سلام الله علیها و حسنین علیهم السلام نشسته بودند که به امام حسین علیه السلام اشاره کردند و گفتند: حسین جان هرکس در دنیا قبر تو را زیارت کند، قبر جدت را زیارت کند، قبر برادرت را زیارت کند، قبر فرزندان تو را زیارت کند، روز قیامت جایمان عوض می شود ما می شویم زائر و اینها مزئور ما می رویم به زیارت اینها.
کاروانی به سمت حرم امام رضا علیه السلام می رفتند.نوجوانی از پدرش پرسید کجا می روید ؟گفت می روم پابوس ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام گفت من هم بیایم پدر گفت نه راه طولانی است و شبها سرد است وروزها گرم و سختی زیاد است.با اصرار همراه پدرش رفت.رسیدند به در دروازه مشهد.از در دروازه نوجوان ایستاد گفت چند روز است در راه هستیم پدرگفت: 17 روز . چند فرسخ آمدیم؟گفت حدودا 160 فرسخ .پرسید تا حرم چقدر راه است؟پدر پاسخ داد هزار قدم.نوجوان گفت ما این همه راه آمدیم به عشق این آقا بعد ایشان نمی خواهند هزار قدم از حرم تا دم دروازه بیایند اینجا؟من حرمش نمی روم.پدرش دعوایش کرد.گفت من نمی آیم تمام دلخوشیم این بود که وقتی اینجا می رسم بزرگ مملکت دم دروازه ایستاده باشد و به ما خوش آمد و خسته نباشید بگوید.کو آقا؟ کاروان رفتند کاروان سرا بعد هم رفتند حرم.مرد شبکه های ضریح را گرفت و گفت آقا به اجدادتان قسم من مال حلال به این بچه دادم اما این حرف را نمی دانم چه کسی به او یاد داده است.در این حین ضریح شکافت و آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام آمدند و فرمودند چرا دعوایش کردی بچه راست می گوید این همه راه آمده برو بگو امام هشتم گفت تا آقا نیامد شما از جایت تکان نخور. مرد برگشت کاروان سرا که پیغام امام را برساند .دید فرزندش گریه می کند و می گوید همین که شما رفتید من گریه می کردم و می گفتم امام رضا من این همه راه را بخاطر شما آمدم.که یک دفعه امام رضا آمدند و گفتند آن شب که مریض شده بودی من تا سحر کنار بسترت نشستم و نماز خواندم که حالت خوب شود.از خانه اتکه راه افتادی ،تا اینجا من کنار تو بودم.ما شما زائران را فراموش نمی کنیم.پسرم از شهرت که راه افتادی من کنارت بودم.
از امام رضا علیه السلام پرسیدند آقا جان شما تا کجا با زائر می آیید؟ فرمودند تا خانه اش.یعنی چه اقا جان؟فرمودند وقتی زائر می آید حرم من،چون جنسش جنس من می شود،زلال و پاک می شود .وقتی برمی گردد من همراهش برمی گردم.اینقدر می روم تا گناه نکند.همین که اولین گناه را انجام داد من برمی گردم.
داستان مرشد عباس روضه خوان
مرشد عباس روضه خوان بود یک سال آمدند گفتند مرشد کی برویم کربلا؟گفت من بدهی دارم و دستم خالی است،بروم کربلا مردم می گویند قرض دارد ولی کربلا رفته است.جوانترها گفتند ما هم خرج سفرت وهم بدهی ایت را می دهیم.راه افتادند به سمت کربلا و پنج شنبه غروب رسیدند نزدیک کربلا رو کرد به جوانها و گفت دو مناره ای که می بینید یکی حرم علمدار کربلاست و یکی هم حرم سیدالشهدا علیه السلام است.امشب اینجا استراحت می کنیم و فردا برویم زیارت .گفتند ملا عباس ما این همه راه آمدیم که شب جمعه کربلا باشیم ما جا می خواهیم چه کار.وسایل ها را گذاشتند کاروان سرا و رفتند حرم .جوانها به ملا عباس گفتند روضه بخوان، گفت من اینجا هیچ اراده ای ندارم ،ارباب نشسته است اینجا برتخت سلطنت..من صفحه ی روضه هایم را باز می کنم و هر صفحه ای آمد می خوانم .صفحه را باز کردم و این روضه آمد:جوانان بنی هاشم بیایید/تماشای علی اکبر نمایید/خدا داند دگر طاقت ندارم/علی را بر در خیمه رسانم .روضه ی علی اکبر علیه السلام را خواندم و چه روضه ای شد سحر که روضه تمام شد و برگشتیم کاروان سرا.تا می خواستم سرم را روی متکا بگذارم ،دیدم در کاروان سرا را می زنند.در را باز کردم دیدم غلامی ایستاده که به نورش کل محل روشن است.پپفت مرشد عباس هستید؟گفتم بله پفت به همه بگو جمع شوند آقایتان دارد به دیدنتان می آید.گفتم کدام آقا ؟عرض کرد:همان آقایی که این همه راه را بخاطرش آمدید. همه را جمع کردم و نشستیم ،در کاروان سرا باز شد و حضرت سیدالشهدا علیه السلام با اصحاب و یارانشان وارد شدند.خواستیم بلند شویم آقا گفتند جان حسین بلند نشوید پاهایتان درد می کند.حضرت نشستند و گفتند :
1-ملا عباس ما فقط برای شما نیامدیم،هرکس به زیارت ما بیاید ما به زیارتش می رویم.
2- ملا عباس،سلام مرا به آن پیرمردی که در هیئت شما کفشها را مرتب می کند ،برسان . مرشد عباس هروقت آمدی کربلا،شب جمعه دیگر روضه علی اکبر علیه السلام را نخوان.مادرم امشب در حرم بود و غش کردند.
___________________________________
پی نوشت:
1 بحار الانوار ، علل الشرايع ، عيون اخبار الرضا ، المناقب و ... ( عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص: 86 ، علل الشرائع، ج1، ص: 128
2 اصول كافي، كتابالحجة، باب نادر جامع في فضل الامام و صفاته، حديث1
3 بحارالانوار 16،96 باب 6