وارث:
روز سوم محرم 95 – صنف لباس فروشان
قصه به سر رسید جانم به لب رسید که از تو خبر رسید
آخی چقدر زخمیه چشمات بمیرم برات
میدونی چرا صورت من شده کبود عمو نبود