حجت الاسلام موسوی مطلق: در ابراز عشق و محبت و ادب نسبت به اهل بیت (ع) از دیگران جلو بزنید
بعضی اوقات آنقدر که مسیحیان و ارمنی ها برای مجلس امام حسین علیه السلام خرج میکنند ما خرج نمیکنیم. ما از خواص هستیم و باید جلودار همه چیز باشیم. این تفاوت بچه هیئتی ها با بقیه باید در یک جا مشخص شود. نشانه این تفاوت خضوع و نظم و تقوا و عشق و محبت باشد، شما باید در ابراز عشق و محبت و ادب نسبت به اهل بیت علیهم السلام از دیگران جلو بزنید.
وارث: مراسم شب سوم محرم با مداحی حاج سید مجید بنی فاطمه در هیئت ریحانه الحسین(س) برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنرانی حجت الاسلام موسوی مطلق را میخوانید:
منتظر بودند که حضرت بعد از اینکه از جلسه مروان و ولید بیرون آمدند، فردا یک جلسه ای تشکیل بدهند و آنجا بیعتش را علنی بکند.
برخی گفتند امام همان موقع که از جلسه بیرون آمد شبانه به راه افتاد، برخی هم گفتند دو روز یا سه روز بعد از آن. حضرت شبانه خارج شد و آیه ای را خواندند که حضرت موسی آن را خواند " مردم من خوفناک میروم، اینجا امنیت من در خطر است، اینهایی که با من می آیند قوم من هستند" حضرت موسی شبانه حرکت کرد و در یک شب ششصدهزار نفر را از مصر خارج کرد و فرعونیان نفهمیدند. امام حسین علیه السلام پیغام دادند که به تمام بنی هاشم بگوئید، آنهایی که میخواهند با ما باشند بیایند. بنی هاشم آمدند و یک عدۀ قلیلی در مدینه ماندند، یک تعداد محدودی از اصحاب هم راهی شدند، یک عده ای هم بعد از اباعبدالله به راه افتادند تا به ایشان برسند. اگر تا الان به کاروان حسین به علی علیه السلام نرسیده اید خودتان را به کاروان برسانید. تا دیر نشده حسینی شوید و توبه کنید چون مرگ هیچ ضمانتی ندارد.
وداع با ام سلمه
حضرت در کمال ادب آمدند به خدمت جناب ام سلمه. ایشان را مادر خطاب میکردند. فرمودند" مادر من باید بروم" ام سلمه شروع کرد به گریه کردن و گفت این رفتن، رفتنی است که برگشت ندارد.
ام سلمه گفت پیغمبر صلوات الله علیه یک چیزهایی به من گفته بود، مشتی خاک آورد و گفت پیغمبر این خاک را به من داد و گفت هروقت این خونین شد بدان که حسین را سر بریدند.
عوام و خواص
انصاف نیست " جهل و عدم معرفت" که بخاطر آن حسین بن علی را کشتند، بعد از اوهم باقی بماند. توقع معرفت از همه افراد یکسان نیست. توقعی که از خواص داریم از عامه مردم نداریم. گاهی خواص، خانواده شخص هستند اما معرفت ندارند. لذا حدیث داریم بی رغبت ترین مردم نسبت به انبیا و علما، مردم شهر و دیار و نزدیکانشان هستند.
یک عده از خواص هم اصحاب و یاران هستند، یک عده آنهایی هستند که مسئولیتی دارند، یک عده آنهایی هستند که شهرتی دارند چه به واسطه ثروت چه مسئولیت. لذا آنهایی که از خواص هستند نباید هرکاری را انجام بدهند توقع بیشتری از آنها هست.
شما هم از خواص هستید چون این پیرهن مشکی را به تن دارید، این یعنی نوکری اهل بیت علیهم السلام. آیت الله مرعشی نجفی میفرمودند این پیرهنی که من سالها بر تن داشتم در رثای جدم اباعبدالله و مادرم زهرا سلام الله علیها و آن دستمال اشک را با من دفن کنید.
شما از خواص هستید و باید خیلی معرفتتان نسبت به اهل بیت علیهم السلام زیاد باشد.
بعضی اوقات آنقدر که مسیحیان و ارمنی ها برای مجلس امام حسین علیه السلام خرج میکنند ما خرج نمیکنیم. ما از خواص هستیم و باید جلودار همه چیز باشیم.
این تفاوت بچه هیئتی ها با بقیه باید در یک جا مشخص شود. نشانه این تفاوت خضوع و نظم و تقوا و عشق و محبت باشد، شما باید در ابراز عشق و محبت و ادب نسبت به اهل بیت علیهم السلام از دیگران جلو بزنید.
آقای قرائتی تعریف میکردند یکبار که به هند رفته بودند دیدند در یک محله نسبتا خوبی اثاث ها را ریختند بیرون و در کوچه زندگی میکنند. پرسیدیم چرا در کوچه زندگی میکنید؟ گفتند الان ماه محرم و صفر است این دو ماه خانه ما حسینیه است و ما در کوچه زندگی میکنیم.
نمیگوئیم مثل آنها باشید ولی به دید آنها در حسینیه نمیشود هرکاری کرد، نمیشود خوابید و غذا خورد و...
یک عده خواص هم در مدینه بودند، حضرت وقتی میخواستند حرکت کنند، چند نفر آمدند و امام را نصیحت کردند. محمد حنفیه، برادر امام جلو آمد و گفت: ای برادر تو محبوبترین مردم و عزیزترین آنها نزد من هستی، من هرگز از نصیحت دیگران دریغ نداشتم اما تو به نصیحت کردن از همه سزاوارتری، تا میتوانی از بیعت یزید بن معاویه و از شهرها کناره بگیر، آنگاه پیک هایت را نزد مردم بفرست و آنهارا نزد خودت بخوان. اگر با تو بیعت کردند خدا را بخاطر این نعمت شکر کن و چنانچه مردم به کسی جز تو گرد آمدند این از دین و خرد تو نکاهد و جوانمردی و فضیلت تو از بین نرود من از این بیمناکم که تو به شهری درآیی و مردم در آن به اختلاف بیفتند، سپس گروهیی همراه تو باشند و گروهی بر ضد تو به جنگ برخیزند و هدف نخستین نیزه ها قرار بگیری و آنگاه خون کسی که خود او و پدر و مادرش بهترین امت هستند بیش از همه تباه شود و خاندانش بیش از همه خوار گردند."
امام حسین علیه السلام به او فرمودند " برادر جان به کجا بروم؟" امام اگر در مدینه میماند او را میکشتند، و اگر آن سخنرانی را میکرد یک عده کثیری سمت امام می آمدند، اما طرف امام یزید بود! آن ندایی که امام منتظرش بود در مدینه محقق نمیشد. خود این خروج از مدینه یک مبارزه بود، ورود و اجتماع در مکه یک مبارزه بود. رویکرد امام مبارزه با طاغوت است.
آمار این جور بی معرفتی ها از سوی خواص وقتی زیاد باشد نتیجه میشود شکست در جنگ نظامی.
اگر چند نسخۀ دیگر از مالک اشتر وجود داشت تاریخ عوض میشد، اگر عمار تکرار میشد آقا فریاد نمیزدند " أین عمار"...