فضیلتی که امیرالمومنین(ع) در لیلة المبیت کسب کرد
تمام علوم غیبی عالم در سینۀ امیرالمومنین علیه السلام قرار داشت، اصلا علوم غیبی با امیرالمومنین در عالم معنا میشود ولی در شب لیلة المبیت برای اینکه فضیلت حضرت بالاتر برود خدا اجازۀ استفاده از علم غیب را به ایشان نداد. خداوند میفرماید برای هر نفسی که آن شب علی علیه السلام در بستر کشید؛ همۀ عبادت جن و انس را از روزی که عالم هستی را خلق کردم تا صبح قیامت را اگر در یک ترازو بریزم به اندازۀ یک نفس امیرالمومنین علیه السلام ارزش ندارد.
وارث: مراسم روضه محسن بن علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام صراف و مداحی حاج علی آیینه چی در هیئت محبان العباس علیه السلام برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنرانی حجت الاسلام صراف را میخوانید:
فضیلت امیرالمومنین(ع) در لیلة المبیت
یکی از مهم ترین فضائل حضرت علی علیه السلام که در این ایام بسیار جلوه کرد، شب لیلة المبیت بود، یعنی شبی که وجود مبارک حضرت در بستر به جای رسول خدا صلوات الله علیه خوابید تا جان حضرت از شر دشمنان و منافقان در امان بماند. تمام فضیلت این عمل امیرالمومنین علیه السلام به این است که که نه اینکه علم این را نداشت که سالم از این بستر خارج میشود، حضرت علم به غیب داشتند ولی نمیدانستند که جانشان سالم میماند یا نمیماند؛در علم غیب اهل بیت علیهم السلام استفادۀ از آن که ببیند چه میشود و نمیشود باید به اذن خدا باشد، مثل سربازی که به او اسلحه میدهند برای دفاع از خودش اما برای شلیک و تیراندازی باید اجازۀ تیر داشته باشد از مافوقش.
تمام علوم غیبی عالم در سینۀ امیرالمومنین علیه السلام قرار داشت، اصلا علوم غیبی با امیرالمومنین در عالم معنا میشود ولی در شب لیلة المبیت برای اینکه فضیلت حضرت بالاتر برود خدا اجازۀ استفاده از علم غیب را به ایشان نداد. خداوند میفرماید برای هر نفسی که آن شب علی علیه السلام در بستر کشید؛ همۀ عبادت جن و انس را از روزی که عالم هستی را خلق کردم تا صبح قیامت را اگر در یک ترازو بریزم به اندازۀ یک نفس امیرالمومنین علیه السلام ارزش ندارد.
امام حسین علیه السلام اگر اراده میکرد توسط علم غیبش تمام عالم را کنارهم میگذاشت تا باران بگیرد، نمیتوانست؟ اباعبدالله علمی داشت که میتوانست بدون اینکه دست به شمشیر بزند همۀ سپاه دشمن را کن فیکون بکند اما اگر این اتفاق رخ میداد دیگر فضیلتی برای سیدالشهدا علیه السلام نبود.
دارالندوه
دارالندوه به اصطلاح یک خانه تیمی در مکه بود که اولین کسی که پیشنهاد تاسیس آن را داد ابولهب لعنت الله علیه بود. دارالندوه را تشکیل دادند و منافقین را جمع کردند و دستور گرفتند قبل از اینکه پیامبر صلوات الله علیه پایش به مدینه برسد و یک پایگاه مستحکمی جهت جذب مردم برای اسلام ایجاد کند در همین مکه او را به قتل برسانند.
یک پیرمردی در مجلس بود و گفت که این نقشۀ شما عملی نمیشود، چون بنی هاشم دست روی دست نمیگذارند تا شما بیایید و پیغمبر را بکشید و تمام بشود.
نظر دوم این بود که پیغمبر صلوات الله علیه را حبس کنند. آن شخص دوباره گفت این نقشه هم عملی نیست، به این خاطر که پیامبر آنقدر جاذبه دارد که تمام آنهایی را که در زندان هستند را با آن لحن زیبایی که دارد جذب میکند و زندان را پایگاه خودش میکند.
شخص دیگری نظر داد که پیامبر را تبعید کنیم. پیرمرد دوباره گفت این نقشه هم عملی نیست چون پیغمبر یک ویژگی هایی دارد که هرجایی او را تبعید بکنید خیلی زود با جمعیت زیادی دوباره به مکه باز میگردد. از او پرسیدند که نظر تو چیست؟ گفت من با کشتن پیامبر موافقم اما نه اینکه یک قبیله بروند او را بکشند چون آنموقع بنی هاشم به خونخواهی پیامبر قیام میکنند و یک نفر از شما را هم زنده نمیگذارند. گفت با چهل قبیله، از هر قبیله ای یک نفر انتخاب شود و شبانه به منزل پیامبر بروید و او را در بستر بکشید. بنی هاشم با یک قبیله شاید بتوانند جنگ کنند ولی با چهل قبیله نه.
چهل نفر از چهل قبیله انتخاب شدند و تصمیم گرفتند نیمه شب به منزل حضرت بروند و ایشان را در بستر به قتل برسانند. وقتی این خبر قطعی شد، خداوند توسط جبرئیل به پیامبر وحی کرد و گفت این شب همان شبی است که تو باید از مکه به مدینه هجرت بکنی، این جریان را با علی بن ابی طالب مطرح کن و بگو حاضر است در بستر به جای تو بخوابد؟ پیامبر صلوات الله علیه این را به علی علیه السلام فرمودند و حضرت پاسخ دادند اگر این کار را بکنم جان شما در امان است؟ فرمودند بله! حضرت علی گفتند به روی چشم در بستر شما میخوابم.
آن چهل نفر آمدند و وقتی شمشیرهایشان را درآوردند دیدند علی علیه السلام به جای پیامبر خوابیده است.
آمدند سراغ امام صادق علیه السلام و عرض کردند که آن پیرمردی که این طرح را داد چه کسی بود؟ امام صادق علیه السلام فرمودند او ابلیس بود.
پیامبر صلوات الله علیه به مدینه هجرت کردند و دشمنان هم دارالندوه خود را به مدینه آوردند و در مدینه جذبه گیری جدید کردند و بساط نفاق را به اوج رساندند. با اوج گرفتن امیرالمومنین علیه السلام و شجاعت و جنگاوری او در غزوات پیامبر صلوات الله علیه اینها کم کم حسادت و بغضشان نسبت به امیرالمومنین علیه السلام زیاد شد. درزمان نزدیک ده سال که پیامبر اکرم در مدینه بود و تبلیغ اسلام میکرد اینها یک روز دست از اذیت کردن پیامبر و امیرالمومنین علیه السلام برنداشتند. تا زمانی که امیرالمومنین علیه السلام دوشادوش پیامبر صلوات الله علیه بود نقشه هایشان عملی نشد.
این فضایی که بعد از رحلت پیامبر در 28 صفر اتفاق افتاد و در سقیفه بنی ساعده تشکیل شد، قبل از برپایی این جریانات هم قرآن و هم پیغمبر خبر آن را داده بودند. آیه 144 سوره آل عمران میفرماید " وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ" و محمد جز فرستاده اى كه پيش از او [هم] پيامبرانى [آمده و] گذشتند نيست آيا اگر او بميرد يا كشته شود از عقيده خود برمى گرديد و هر كس از عقيده خود بازگردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى دهد.
اگر کسی گفت چرا مخالف سقیفه هستید بگید چون قرآن گفته است؛ اینها شجره ملعونه هستند و این آل سعود هم از نوادگان همان ها هستند.