نگاه امیرالمؤمنین(ع) به آینده و مدیریت صالحان در دوران ظهور
محقق مطالعات قرآنی و حدیثی گفت: در بیانات امیرالمؤمنین(ع) به وفورشاهدیم که ایشان درموقعیتهای مختلف توجهات را معطوف به آینده میکند. بخشی از آن، آیندۀ خود انسان و عملش است. بخش عمدهای هم معطوف به آیندۀ عالم اعمّ از دوران غیبت و آخرالزمان و ظهور است.
وارث: توجه به آینده چه در بُعد دنیوی و چه در بُعد اُخروی برای عموم انسانها مهم بوده است. این شاخصه که مدنظر خداوند در آیاتی متعددی از قرآن است، در سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) نیز جلوهگر است تا حدی که اهتمام در تقویت معرفت جامعه نسبت به آیندۀ عالم و بشریت در کلام حضرت به وفور دیده میشود.
از منظری دیگر، معرفت از شروط زمامداری است که وجهی از این معرفت در گروی آیندهنگری و عاقبتاندیشی است، زیرا در برنامهریزیها و تصمیمگیریهای یک مدیر در ادارۀ امور مؤثر خواهد بود و در ضمن یکی از حقوقی که «رعیت بر حاکم» یا «مردم بر مدیرشان» دارند این است که تعلیم داده شوند تا با آگاهی بهتر آینده و مسیر پیشروی خود و بشریت را بشناسند.
در این راستا گفتوگویی با محمد نعمتی، کارشناس و متخصص مطالعات نهجالبلاغه و نیز محقق مطالعات قرآنی و حدیثی داشتیم که اخیراً مقاله وی در دوفصلنامه علمی تخصصی مطالعات مسجد و مهدویت مرکز پژوهشهای مسجد مقدس جمکران با نام «تقویت معرفت جامعه نسبت به آینده در سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع)»به چاپ رسید.
در بخشی از این مصاحبه میخوانیم: در سیرۀ مدیریتی امیر مؤمنان(ع) مباحث مختلفی که در معرفتافزایی نسبت به آیندۀ ارزشی در جامعه معطوف میشود بدین شرح است: اهمیت و جایگاه سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع)، ضرورت توجه به آینده، فوائد و اثرات تقویت این نوع معرفت در جامعه، موانع و راهکارها، و برخی مصادیق آن. با این توصیف، نقش مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) را نباید صرفاً در مقطع صدر اسلام جستجو کرد. یکی از نقشهای برجستۀ ایشان، تبیین و هموارسازی صراطالمستقیم و رهنمون بشریت به نعمات بر این صراط است. از این رو باید ابعاد معرفتافزایی در مردمان نسبت به آینده مبتنی بر سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مورد واکاوی قرار گیرد و ارتباط آن با مشخصات مدیریت صالحین به دست آید.
مفهوم معرفت، فراتر از داشتن یکسری معلومات است
حوزهای که شما فعالیت میکنید، مربوط به افزایش معرفت نسبت به آینده که تحت عنوان آیندهپژوهی از منظر قرآن و عترت شناخته میشود، است. از این جهت ابتدا نیاز است بدانیم معرفتی که منظور شماست، به چه معناست؟
باید این را بدانیم که بین معرفت با معلومات تفاوت وجود دارد؛ به این معنا که ممکن است انسان نسبت به آینده یکسری معلومات پیدا کندکه این خود مقدمهای است برای حصول معرفت، اما بسنده کردن به یک مجموعه «دانسته» و «سواد» نه تنها از معضلات صفاتی فرد نمیکاهد، بلکه خود عاملی برای حجاب بیشتر میشود و به تبع، مکافات بیشتری را در پی خواهد داشت؛ بنابراین مقصود از تقویت معرفت جامعه، به طور مشخص توجه به معرفتافزایی است، نه صرفاً اضافه شدن دانستهها. برای تحقق این موضوع، سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) ذیل سیرۀ تربیتی ایشان جایگاه مییابد.
چه بسا دستیابی به معلومات آینده تا حدی برای همه میسر باشد، زیرا دسترسی به قرآن و آثار منقول از اهلبیت(ع) برای هر کسی فراهم است، اما آنچه به روی همه باز نیست «درجات عالیتر علم» و یا «معرفت» نسبت به آینده است. در واقع معرفت را مراتب عالیتر علم میدانیم. کسی که میداند روزی باطن عمل وی ظاهر میشود، اما با این حال مرتکب خطا میشود، یا به این دانسته باور قلبی ندارد، به عبارتی ایمان وارد قلبش نشده است، و یا اینکه پیروی از هوای نفس مانع از پذیرش این حقیقت میشود و آرزوهای دور و دراز باعث فراموشی باور وی میشود؛ امیرالمؤمنین(ع) در بیانی فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ [اثْنَتَانِ] اثْنَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَی، وَ طُولُ الْأَمَلِ. فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ؛ ای مردم! همانا بر شما از دو چیز بیشتر میترسم: از خواهش نفس پیروی کردن، و آرزوی دراز در سر پروردن، که پیروی خواهش نفس، آدمی را از راه حقّ باز میدارد، و آرزوی دراز، آخرت را به فراموشی میسپارد.»
اگر مهلت باقی مانده از عمر دنیا را از زمان خلقت آن و یا حتی از زمان هبوط آدم(ع) تاکنون در نظر بگیریم، تا آخرالزمان دنیا چندان باقی نمانده است. و این دنیا شتابان به سوی نشئۀ بعد در پیش است. امیرالمؤمنین(ع) در بیانی دیگر فرمود: «أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْیَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا أَلَا وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ؛ آگاه باشید که دنیا پشت کرده است و شتابان میرود و از آن جز اندکی باقی نیست، همچون قطرههای مانده بر ظرفی که آب آن را ریختهاند و تهی است. آگاه باشید که آخرت روی آورده است.
پس جای شگفتی است که انسان نشئۀ اول را ببیند، اما نشئۀ دیگر را انکار کند «وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَی وَ هُوَ یَرَی النَّشْأَةَ الْأُولَی؛ در شگفتم از کسی که نشئۀ دیگر را انکار میکند، در حالی که نشئۀ اول(فعلی) را میبیند»
انگیزه اصلی شما در تحقیقاتی که درباره روش مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) مبتنی بر آینده انجام دادید، چه بود؟
در این عصر که زندگی اجتماعی ساز و کار ویژهای به خود گرفته است، با وجود توسعه و رونق تکنولوژی مادی، بسیاری از ارزشهای انسانی تحتالشعاع آن قرار گرفته و غفلتهایی را در در جامعۀ بشری به دنبال داشته است. با بررسی سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) باید راهی برای برونرفت از وضع موجود بیابیم. از این رو باید سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) بر جامعه را مورد بررسی قرار میدادیم و برای دستیابی بهتر در صدد شناخت خاستگاه و منظر امام(ع) در سیرهشان میپرداختیم، با این توضیح که سیرۀ مدیریتی باید تحتالشعاع برنامۀ کلیتر و در بازۀ زمانی بزرگتر نگریسته شود؛ چون توجه به آینده و معرفتافزایی نسبت به آن بخشی از همین برنامۀ مدیریتی صالحان است.
همان طور که شما فرمودید بر اساس سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) میتوان به راه برونرفت از وضع موجود دست یافت؛ حال این سؤال مطرح است که شناخت سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) از جنبۀ تقویت معرفت جامعه نسبت به آینده، چه تأثیری در مدیریت امروز دارد؟
یک پاسخ کلی این است که با در نظر گرفتن افق نگاه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به آینده، میتوان سیرۀ مدیریتی حضرت را بیش از پیش فهم کرد که «تقویت معرفت جامعه نسبت به آینده» به عنوان یکی از شاخصههای مدیریت صالحان در این سیره بسیار مطرح بوده، تا حدی که حضرت به مناسبتهای مختلف سمت و سوی سخن را به آینده و آخرالزمان معطوف میفرمود و قسمتی از تصویر آینده را برای مردمان روشن میکرد. این شناخت نقش راهبردی در مدیریت جامعۀ بشری برای برونرفت از بحران فکری و فرهنگی دارد. لذا در تحقیقات انجام شده در سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) از منظرهای مختلفی نگریسته شده است و همان طور که عرض کردم آنچه در این بخش نیاز است بدانیم، مدیریتی مبتنی بر معرفت نسبت به آیندۀ پیش روی بشریت است. چنین مدیریتی را با عنوان «مدیریت صالحان» نام میبریم؛ مدیریتی که در صدد اصلاح وضع موجود است، منتها با رویکردی آخرالزمانی و آخرتگرایانه.
ایجاد آمادگی در مردم برای ورود به صحنهها
در سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) از اثرات سازنده که با تقویت معرفت جامعه نسبت به آینده حاصل میشود، آمادهسازی و فضاسازی برای ورود به صحنههای آینده است. با فسادی که بعد از رحلت رسولالله(ص) در جامعه واقع شد و به تبع رفتاری که در قبال وصی ایشان داشتند و منویات ولی زمانشان را آنطور که شایسته بود اعتنا نکردند، طبق سنت خداوندی باید مورد عقوبت قرار گیرند. از طرفی بسیاری نعمات خاصه باید از آنان دریغ شود، چرا که کفران ورزیدند. همچنان که حضرت زهرا(س) در بستر شهادتشان خطاب به زنان انصار و مهاجر خطبهای خواندند و در بخشی از این خطبه اشاره به پیامدهای قبول و عدم قبول امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) کردند. حضرت اینگونه فرمود:
«چه بد ذخیره اى از پیش براى خود فرستادند. خشم خداوند را به جان خریدند و در آتش جاودانند؛ به خداوند سوگند از طریق آشکار و نمایان حق منحرف شده از قبول دلایل و حجتهاى روشن و مبین ، امتناع مىکردند، آنان را به راه مستقیم، هادى و رهنمون مىشد و از انحراف و اعوجاج آنان جلوگیرى مىکرد. به خداوند سوگند، اگر مردانتان در خارج نشدن زمام امور، از دستان على پاى مىفشردند و تدبیر کار را آنچنان که پیامبر به او سپرده بود، تحویل او مىدادند، على آن را به سهولت راه مىبرد و این شتر را به سلامت به مقصد مىرساند؛ آن گونه که حرکت این شتر رنجآور نمىشد. على آنان را به آبشخورى صاف و مملو و وسیع هدایت مىکرد که آب از اطرافش سرازیر مىشد و هرگز رنگ کدورت به خود نمىگرفت؛ او آنان را از این آبشخور سیراب به در مى آورد.
بعد حضرت پس از بیاناتی دیگر، فرمود: اگر علی بر مسند مینشست مرد پارسا، از تشنه حطام دنیا باز شناخته مىشد و راستگو از دروغگو متمایز مىگشت؛ بعد حضرت زهرا(س) اشاره به آیاتی از قرآن کردند و فرمودند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ؛ اگر ساکنان قریهاى ایمان آورده خداترسى پیشه مىساختند برکات زمین و آسمان را بر آنان فرو مىریختیم. اما آنان دروغ گفتند و ما آنان را در برابر آنچه که به دست آورده بودند، گرفتار کردیم» (اعراف۹۶) و نیز فرمود: «وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هَٰؤُلَاءِ سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئَاتُ مَا کَسَبُوا وَمَا هُم بِمُعْجِزِینَ؛ و کسانى از اینان که ستم روا داشتند نتیجه بدکردارشان را به زودى خواهند یافت؛ آنان هرگز بر ما چیرگى نخواهند یافت» (زمر۵۱)
این فرازهای جانسوز و در عین حال معرفتی حضرت زهرا(س) نکاتی را به شرح ذیل یادآور میشود:
۱ـ امیرالمؤمنین(ع) به عنوان مدیری الهی، برنامهای برای آینده بشریت به مرکزیت کوفه مدنظر داشت؛ لذا حضرت مدیری آیندهنگر و آیندهساز بود.
۲ـ امیرالمؤمنین(ع) به عنوان مدیر صالح، بر اساس منش و سیره قرآنی به دنبال ایجاد حکومتی بود که ما اکنون از آن به عنوان سرزمین ظهور یاد میکنیم؛ سرزمینی که مردم با نعمات خاصه تغذیه میشوند؛ نشان به اینکه حضرت زهرا(س) فرمود: «اگر خلافت را قبول میکردند، على آنان را به آبشخورى صاف و مملو و وسیع هدایت مىکرد که آب از اطرافش سرازیر مىشد و هرگز رنگ کدورت به خود نمىگرفت و آنان را در باطن و ظاهر نصیحت میکرد؛ و نَصَحَ لهم سِرّاً و أعلاناً» آبی که کدر نمیشود و نصیحتی که در پنهان و آشکار برای تمام افراد صورت میگیرد، نعماتی است که توصیفات آن را در احادیث پس از ظهور میخوانیم.
۳ـ مردم به واسطه عدم قبول سرپرستی امیرالمؤمنین(ع) به عنوان مدیری که امور را اداره میکند، از نعماتی که حضرت زهرا(س) از جنس نعمات عصر ظهور شمردند، محروم شدند؛ زیرا حضرت زهرا(س) در روایتی دیگر این پازل را اینگونه تکمیل کردند: «به خدا سوگند، اگر حقّ یعنی خلافت و امامت را به اهلش سپرده بودند و از عترت و اهل بیت پیامبر (ص) پیروی و متابعت کرده بودند، حتی دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا و دین اختلاف نمیکردند و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یکی پس از دیگری منتقل میگردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد(عج) میشدکه او نهمین فرزند از حسین (ع) است.»
اما با این حال، امیرالمؤمنین(ع) که در موقعیت مدیریت چنین جامعۀ آفتزدهای قرار میگیرند، به لحاظ رأفت و رحمتشان راه بازگشت و اصلاح را در پیش روی جامعه قرار دادند، هر چند برخی باز بر عصیان و کفر خویش پافشاری کردند.
ارائه تصویری از آیندهای روشن از پسِ فتنهها
با توجه به سنت خداوندی مبنی بر ابتلائات و امتحانات الهی، نیاز است جامعه از ورای صحنههای پیش روی، روحیات اصحاب مهدی(ع) را درک کنند و اشتیاق دیار بعد از شدائد و فتنهها ـ یعنی عصر بعد از ظهور را ـ جزو آمال خود قرار دهند؛ امیرالمؤمنین(ع) اشتیاق خود را اینگونه ابراز میفرماید: «أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَی دِینِهِ، آهِ آهِ شَوْقاً إِلَی رُؤْیَتِهِم؛(همان، ص۴۹۷، حکمت۱۴۷). آنانند در زمین خلفیههای خدا که(مردم را) به سوی دین او میخوانند، آه آه بسیار مشتاق و آرزومند دیدار آنان هستم.» با این نگاه که در حکومت مهدی(ع) بهرهمندی و انتفاع از امام، دیگر مانند دوران غیبت نخواهد بود. لذا امیرالمؤمنین(ع) در دوران بیست و پنج سال سکوت و خانهنشینی عموماً برای خواص شیعه، و در دورۀ کمتر از پنج سال زمامداریشان برای همۀ جامعه در قالب خطبهها ـ که بعضاً بسیار هم مفصل بوده ـ تلاش کردند آیندهای روشن از پسِ فتنهها به جامعه نشان دهند.
یکی از مواردی که امام(ع) ضمن آمادگی برای آن دوران، رفتار زمان ظهور را بیان میفرماید: «وَ مَا أَقْرَبَ الْیَوْمَ مِنْ تَبَاشِیرِ غَدٍ یَا قَوْمِ هَذَا إِبَّانُ وُرُودِ کُلِّ مَوْعُودٍ وَ [دُنُوٌّ] دُنُوٍّ مِنْ طَلْعَةِ مَا لَا تَعْرِفُونَ أَلَا وَ إِنَّ مَنْ أَدْرَکَهَا مِنَّا یَسْرِی فِیهَا بِسِرَاجٍ مُنِیرٍ وَ یَحْذُو فِیهَا عَلَی مِثَالِ الصَّالِحِینَ لِیَحُلَّ فِیهَا رِبْقاً وَ یُعْتِقَ فِیهَا رِقّاً وَ یَصْدَعَ شَعْباً وَ یَشْعَبَ صَدْعاً فِی سُتْرَةٍ عَنِ النَّاسِ لَا یُبْصِرُ الْقَائِفُ أَثَرَهُ وَ لَوْ تَابَعَ نَظَرَهُ ثُمَّ لَیُشْحَذَنَّ فِیهَا قَوْمٌ شَحْذَ الْقَیْنِ النَّصْلَ تُجْلَی بِالتَّنْزِیلِ أَبْصَارُهُمْ وَ یُرْمَی بِالتَّفْسِیرِ فِی مَسَامِعِهِمْ وَ یُغْبَقُونَ کَأْسَ الْحِکْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوح؛(شریف الرضی، ص۲۰۸، خطبة۱۵۰). و امروز به فرا رسیدن فردا چه نزدیک است! ای جامعه، این وقت زمان آمدن هر موعودی است، و نزدیک پدید آمدن آنچه نمیدانید. بدانید از ما آن کسی که فتنههای آینده را درک کند با چراغی روشن در آن حرکت کند، و به روش نیکان قدم بردارد، تا در آن فتنهها بندی را بگشاید، و اسیری را آزاد کند، و جمع گمراهان را پراکنده، و پراکندگی حق را جمع کند. او به دور از دیده مردم است، جویندگان نشانش را نبینند هر چند پیاپی نظر کنند. آن گاه در آن فتنهها بصیرت قومی چون تیز شدن شمشیر به دست آهنگر تیز گردد، دیدههایشان به نور قرآن جلا گیرد، و حقیقت آیات در گوشهاشان طنین افکند، و شبانگاه از جام حکمت نوشند پس از آنکه در صبحگاهان آشامیده باشند.
بایستههایی که یک مدیر صالح باید واجد آن باشد، در چه مواردی است؟
در امر مدیریت، لازم است یک مدیر نسبت به موقعیت و برنامههای مربوطه شناخت کافی داشته باشد و در قبال جامعۀ تحت مدیریتِ خویش، آن موقعیت و برنامهها را در جایگاه خودش تبیین کند. «معرفت نسبت به آینده» و «بحث مدیریت» از آنجا به هم گره میخورد که یک مدیر الهی خود باید با برنامۀ خداوند در عالم آشنا باشد، از جملۀ برنامهها آن چیزی است که بر انبیاء و رسولان(ع) نازل شده است. این موضوع تا حدی مهم است که امیر مؤمنان علی(ع) یکی از شروط زمامداری را اینگونه معرفی میفرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِیه». مردم سزاوار به خلافت کسی است که بدان تواناتر باشد، و در آن به امر خدا عالمتر.» عبارت «هذا الأمر» اشاره به امر خلافت دارد، همانطور که به آن اشاره کردهاند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ، ای الخلافة.»
شما درباره مفهومی صحبت کردید که هرچند قرآنی است، اما تاکنون اصطلاح نامأنوسی برای جامعه بوده است. موضوع «امر الله» را بیشتر توضیح میدهید.
دربارۀ «أمر الله» نظرات یکسان نیست، مثلاً در ادامۀ همین بیان اخیر آمده: «وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِیهِ، ای ان یکون اعلم الناس بأوامر الله و نواهیه فی باب هذا الأمر الذی هو ادارة شئون المسلمین؛ و در آن به امر خدا عالمتر، یعنی داناترین مردم باشد نسبت به دستورات و نهیشدههایش در باب این امری که آن اداره کردن شؤون(مختلف) مسلمانان است.» که شارح اوامر و نواهی را فرمانها و دستورات الهی معنا کرده است.
یا در شرح نهجالبلاغه ابن میثم آمده: «عاملترین(آنها) به اوامر خدا، مستلزم اعلم بودن به اصول دین و فروع آن است برای آنکه اعمال را در موضع خودش قرار دهد، و این مستلزم آن است که بر رعایت حدود خدا و عمل به آن کوشا باشد.» یعنی هر دو معنای امر را حدود خدا معرفی کرده است. لفظ «أمر» در فرمایش امیرالمؤمنین(ع): «وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِیهِ» اعمّ از فرمان و و دستور ـ چه در انجام یا نهی آن ـ است. با این توضیح که کسی بر مسند خلافت و مدیریت جامعه شایستهترین است که نسبت به برنامههای خدا عالمترین باشد. چون یکی از وظایف یک مدیر الهی، آگاهیبخشی و تقویت معرفت جامعه نسبت به برنامههای خداست. در حکومت خداوندی برنامهها مرحلهبندی دارد. مدیریت الهی که شعبهای از حکومت الهی است، اجرای همان برنامههاست، و چون بناست همگان در این مهم به کار گرفته شوند، باید برای جامعۀ تحت آن مدیریت، آگاهیبخشی صورت گیرد. بخشی از این برنامهها در گذشته تحقق یافته است. در این مقطع از زمان هم بخشی از این برنامهها در حال انجام است، و بخش عمدهای از برنامهها در آینده تحقق پیدا میکند.
بنابراین وجهی از تقویت معرفت جامعه نسبت به آینده، آگاهیبخشی جامعۀ بشری نسبت به برنامهها در حکومت خداوندی است. شناخت این حکومت و وجه تمایز آن با زمامداری در دنیا خود بحث مستقل و مفصلی را میطلبد که در اینجا مجال پرداختن به آن نیست.
آیا برای این نظریه که باید مدیریتی مبتنی بر آینده داشت، دلیل قرآنی وجود دارد و یا صرفاً بر اساس سیره به آن پرداخته شده است؟
قبل از آن خوب است ابتدا اشارهای داشته باشم تا بعد به پاسخ شما بپردازم. به نظرم اساس تفکر شیعه باید مبتنی بر قرآن باشد و از احادیث و روایات برای فهم بیشتر آیات بهره بگیریم. اینکه رسول خدا(ص) فرمود من قرآن و عترت را در بین شما قرار میدهم و به آن تمسک جویید، باید در زندگی یک بشر جریان داشته باشد. بنابراین وقتی ما به گزارهای مهم در زندگی عترت(ع) دست مییابیم، مطمئن هستیم این گزاره پشتوانهای قرآنی دارد و باید آن را در قرآن جستجو کنیم.
کارکرد اصلی بشارت، توجه دادن به آینده است
حضرت رسولالله صلی الله علیه و آله با برنامۀ خدا در عالم آشنا بود، خداوند به ایشان میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛(سبإ/۲۸). و ما تو را جز [به سمت] بشارتگر و هشداردهنده برای تمام مردم، نفرستادیم؛ لیکن بیشتر مردم نمیدانند»
کارکرد اصلی در بشارت و انذار توجه دادن به آینده است، آیندهای که الان باید در دنیا به آن عنایت داشته باشیم. انحصار وجه رسالت حضرت رسولالله صلی الله علیه و آله در آیۀ مذکور گویای اهمیت این بشارت و انذار است. پیامبر(ص) برترینِ رسولان و اوصیای ایشان یعنی اهلبیت عصمت و طهارت(ع) برترین اوصیاء هستند. همان طور که پیامبر(ص) در خطبۀ غدیریه فرمود: «نَبِیُّکُمْ خَیْرُ نَبِیٍّ، وَ وَصِیُّکُمْ خَیْرُ وَصِیٍ، وَ بَنُوهُ خَیْرُ الْأَوْصِیَاءِ؛ پیامبر شما بهترین پیامبران، و وصی(پیامبر) شما بهترین وصی و فرزندانش بهترین اوصیاء هستند»، پس با این توضیح، مدیریت حضرت رسولالله(ص) و وصی ایشان یعنی امیرالمؤمنین(ع) با توجه به بحث بشارت و انذار نگاهی به آینده راه به همراه دارد.
تشکر از توضیحتان؛ بحث را درباره سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) مبتنی بر آیندهنگری پیش میبردیم. در این باره لطفاً بیشتر توضیح دهید.
برای بررسی سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) مبتنی بر آیندهنگری هم سیره عملی و هم سیره کلامی حضرت مورد توجه است. دورۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) از ویژگیهای خاصی برخوردار است. با فسادی که بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) ایجاد شد، جامعۀ آن زمان با بحران بزرگی مواجه شد که به خاطر زیر پا گذاشتن عهدشان در روز غدیر تبعات آن تا آخرالزمان دنیا دامنگیر بشریت خواهد بود و آن محرومیتی است که با غصب شدن حقّ مسلّم اهلبیت(ع) بر جامعۀ بشری سایه افکند. امیرالمؤمنین(ع) در چنین شرایط بحرانی ـ ولو حدود بیست و پنج سال به ظاهر در مسند حکومت نبودند ـ به گونهای جامعه را مدیریت کرد که تأملبرانگیز است. یکی از شاخصهای مدیریت کارآمد، راهبردی بودن آن در شرایط بحران است؛ لذا جا دارد که مدیریت امیرالمؤمنین(ع) از وجوه مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد، چه در مدت بیست و پنج سال سکوت و خانهنشین بودن ایشان، و چه در مدت چهار پنج سال آخر که زمامداری ظاهری جامعه را نیز بر عهده داشتند. بنابراین با عنایت به جایگاه چنین حکومتی که به ظاهر با اقبال عمومی نیز همراه بود، اما هیچگاه آن حقّ غصب شدۀ این ولی منصوب از جانب خدا که توسط رسولالله(صلی الله علیه و آله) اعلام و ابلاغ شده بود، به ایشان و اوصیای دیگر بازگردانده نشد.
تقویت معرفت جامعه نسبت به آینده از شاخصههای مدیریتی امیرالمؤمنین(ع)
یکی از موضوعاتی که امیرالمؤمنین(ع) در سیرۀ مدیریتی خود به آن بسیار توجه داشتهاند، «تقویت معرفت جامعه نسبت به آینده» بود، آیندهای که در پیش روی بشریت قرار دارد. اخبار و آثار به جا مانده گویای آن است که امام(ع) در صحنههای مختلف مدیریتی خویش به تبیین برنامهها برای مردم آن زمان و آیندگان توجه ویژه داشتهاند. از میان شاخصههای مختلف مدیریتِ امیرالمؤمنین(ع)، بحث تقویت معرفت جامعه نسبت به آینده از آن جهت حائز اهمیت است که معرفت نسبت به آینده در جهتگیری و عمل انسان اثرگذار است. توجه به آیندۀ خود و بشریت آن قدر اهمیت دارد که اگر مورد توجه قرار گیرد، سعادت فرد و جامعه را به دنبال دارد.
پس اهمیت و لزوم این شاخصه از سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) از وجوه ذیل قابل طرح است:
۱ـ نقش هدایت جامعه(راهنمایی و مسیرنمایی)
۲ـ بشارت به کسانی که تسلیم امر خدا هستند، و انذار به آنهایی که راه عصیان در پیش گرفتهاند. و به نوعی جداسازی جریان حق و جریان باطل انجام میگیرد.
۳ـ تقویت معرفت جامعه نسبت به آینده که وجه مهمی از سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) است نگرش ما را به مدیریت صالحان نزدیک میکند.
۴ـ راهبردی بودن مدیریت امیرالمؤمنین(ع) در شرایط بحران و فتنۀ آن عصر، حاکی از کارآمدی آن برای برونرفت از وضع موجود امروز است.
شاهدیم که امیرالمؤمنین(ع) در صحنههای مختلف گذرا و یا به تفصیل توجهات را معطوف به صحنههای آینده میکنند. یکی از مواردی که به تفصیل بیان میکنند در قالب خطبهای است، بعد از جنگ جمل در بصره و بخشی از آن در خطبۀ۱۳ نهجالبلاغه آمده است: «کَأَنِّی بِمَسْجِدِکُمْ کَجُؤْجُؤِ سَفِینَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَیْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِی ضِمْنِهَا؛ گویى مسجد شما چون سینه کشتى است. به امر خدا زیر و زبر آن در عذاب است و هر که در آن است غرقه در آب.»
در بیانات حضرت به وفور شاهدیم که ایشان در موقعیتهای مختلف توجهات را معطوف به آینده میکند. بخشی از آن، آیندۀ خود انسان و عملش است. بخش عمدهای هم معطوف به آیندۀ عالم دارد، اعمّ از دوران غیبت و دوران آخرالزمان و ظهور. آیندهای که از آن صحبت میکنیم، از جهات مختلف قابل طرح است: آیندۀ ارزشی؛ یعنی ترسیم ارزشهای مطلوب در صحنههای آینده و بیان عاقبت و فرجام رفتارها: ۱ـ آینده و فرجام افراد و اقوام. ۲ـ آیندۀ جامعه در دوران غیبت. ۳ـ آیندۀ عالَم و صحنههای آخرالزمان. ۴ـ تحولات آسمانها و زمین در دوران ظهور به بعد.
بر اساس سیره مدیریتی امیرالمؤمنین(ع) چه راهکارهایی برای افزایش معرفت جامعه نسبت به آینده پیشنهاد میدهید؟
منظرمان نسبت به سیره امیرالمؤمنین(ع) را اصلاح کنیم
برای شناخت سیرۀ امیرالمؤمنین(ع) ابتدا نیاز است منظر ایشان را بشناسیم و از موضع نگاه امام و همراستا با آن، سیرۀ مدیریتی ایشان را مورد مطالعه قرار دهیم. برای رسیدن به این منظر هر چقدر از هدایتها(راهنماییها و مسیرنماییها) بهره گیریم، توفیق دستیابی به آن بیشتر خواهد بود.
رابطۀ ما با آینده، همانند وابستگی فرزند به مادر باشد
یکی از راهکارهای تحقق معرفت نسبت به آینده این است که همچون وابستگی فرزند به والدین، نسبت به آینده و نشئۀ دیگر وابستگی داشته باشیم. امام(ع) اینگونه راهکاری را در پیش روی ما معرفی میکنند: «وَ لِکُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ، وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا فَإِنَّ کُلَّ وَلَدٍ سَیُلْحَقُ [بِأُمِّهِ] بِأَبِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَة؛ و هر یک از این دو را فرزندانی است. از فرزندان آخرت باشید، و از فرزندان دنیا مباشید که روز رستاخیز هر فرزند به مادر خود پیوندد.» تفکر در وجه تشبیه این سخن امام نتایجی را در بر دارد، از جمله: انس و الفت فرزند به مادر، تأمین مایحتاج فرزند توسط مادر و ...