درس مذاکره گرفتن از امام حسن(ع) برای اوضاع کنونی روا نیست
حجتالاسلام کاشانی، با ارائه خلاصه ای از ماجرای صلح امام حسن(ع)، گفت: درس مذاکره گرفتن از امام حسن(ع) برای اوضاع کنونی روا نیست.
وارث: حجتالاسلام حامد کاشانی؛ بیان کرد: «دو اتفاق باعث شد که شرایط کوفه کمی مطلوبتر شود، یکی شهادت امام علی(ع) که باعث ابراز ندامت اهل کوفه شد و دیگری، امامت امام حسن(ع) که مردم به ایشان اعتماد کردند، و برخی اقدامات عادلانه ایشان، همچون افزایش حقوقها باعث شد تا نظر مردم کوفه به ایشان جلب شود.
حجتالاسلام حامد کاشانی اظهار داشت: بعد از به امامت رسیدن امام حسن(ع)، خوارج شرط بیعت با ایشان را جنگ با معاویه مطرح کردند، اما امام(ع) در جواب آنها مطرح کردند که بیعت با شرط آنان را نمیپذیرد؛ بعد از مدتی که امام حسن مجتبی(ع)، درصدد تجهیز نیروها برای جنگ با معاویه برآمدند، خوارج با ایشان بیعت نمودند.
وی با اشاره به اینکه سربازان سپاه امام حسن(ع) توسط دشمن تطمیع شده بودند، گفت: امام حسن(ع) هر کسی را که در سمت فرماندهی میگذاشت، بعد از مدت کوتاهی، با پول تطمیع میشدند و از فرماندهی انصراف میدادند. همچنین حضرت متوجه نامه برخی از فرماندهان و سربازان سپاهش شد که به ازای ترور ایشان، از دشمن طلب منافع مادی کرده بودند، که این اتفاق باعث شد تا ایشان از خیانت برخی افراد آگاه شوند و بر زیر لباس خود، زره بپوشند، و همین اتفاق نیز به وقوع پیوست، در اثر حمله برخی از افراد ایشان ترور شدند اما به دلیل زرهی که برتن داشتند، آسیب جدی به ایشان وارد نشد. امام حسن(ع) که شرایط را اینگونه دیدند، به سپاهیان اعلام نمودند که معاویه پیشنهاد صلح و پایان درگیری داده است، که اگر اراده جنگیدن ندارید، میتوانیم این پیشنهاد را قبول کنیم، اما سپاهیان اعلام ادامه بر جنگ کردند، در حالی که این افراد باز هم با پول تطمیع شدند.
حجتالاسلام کاشانی، دیدار فرستاده معاویه با امام حسن مجتبی(ع) را اینگونه روایت کرد: معاویه، مغیره را به نزد امام حسن(ع) فرستاد و نامههای زیادی را به ایشان داد و اعلام کرد که ما حاضر به صلح هستیم؛ امام حسن مجتبی(ع) با مطالعه نامهها دریافتند که سپاهیانشان با ارسال نامههایی به دشمن، طلب پول کردهاند و حاظر به هر خیانتی شده بودند؛ ایشان در این رابطه به مغیره اعلام نمودند که برای صلح باید شرایط را بررسی نمایند. مغیره بعد از اینکه از خدمت امام حسن(ع) مرخص شد، وارد سپاه ایشان شد و گفت: الحمدلله که امام صلح را قبول کرد. با این سخن او، خوارج که خواستار جنگ با معاویه بودند، نسبت خیانت به امام حسن(ع) دادند، و سایر سپاهیان نیز گفتند که ما حاضر به جنگ بودیم.
وی افزود: سپس امام حسن مجتبی(ع) از خیمه خارج شدند و به سپاهیان اعلام کردند که معاویه تقاضای صلح داده، و از آنجائیکه شرایط سپاه مطلوب نیست، اگر ایستادگی میکنید و حتی اگر حاضرید که همه ما کشته شویم، من این پیشنهاد معاویه را نمیپذیرم تا همه کشته شویم و من این را به صلح ترجیح میدهم. در این شرایط، سپاهیان فریاد صلح سر دادند و خوارج به امام(ع) حمله کردند که در جریان این حمله، امام حسن(ع) زخمی شدند؛ و سلیمان صد خزایی نیز به دورغ گفت که من سربازان زیادی در اختیار داشتم که حاضر به ادامه جنگ بودند.
حجتالاسلام کاشانی با بیان اینکه اگر امام حسن(ع) قبل از پذیرش صلح توسط سربازان خود کشته میشد، به صلاح ایشان نبود، اظهار داشت: حضرت(ع)، در متن صلحنامه نوشتند که معاویه حق ندارد خود را امیرالمؤمنین بنامد و بعد از خود، ولیعهد تعیین نکند و همچنین محبان اهلبیت(ع) را تعقیب نماید و اینکه معاویه حق شهادت دادن ندارد. معاویه بعد از پذیرش صلح، به امام حسن(ع) نامه نوشت و گفت که الحمدلله فتنه برطرف شد، امنیت برقرار شد و وحدت برپا شد. امام حسن(ع) نیز در پاسخ به نامه او گفتند که فتنه این است که تو به جهان اسلام مسلط شدهای.
ایشان در پایان، با اشاره به اینکه درس مذاکره گرفتن از امام حسن(ع) برای اوضاع کنونی روا نیست، گفت: شرایط کنونی با اوضاع دوران امام حسن(ع) تفاوتهای بسیاری دارد. ما نیروی نظامی بسیار قوی و آماده داریم، اما شرایط امام حسن(ع) به گونهای بود که ایشان در خطر ترور توسط یاران خود بودند. ما نمیگوییم که در مقابل برخی از شرایط کوتاه نیایم، بلکه میگوییم که کوتاه آمدن در برابر دشمن، شرایطی دارد.