دعای امام صادق (ع) پشت سر هیئتی ها است
برگشت به مبدا میل
در سوره فاطر آمده است که اگر انسان موفق شود و خدا یاری اش کند جهت زندگی اش، جهت توحیدی شود، اعمالش او را بالا میبرد. یعنی به هر اندازه ای که در زندگی انسان موفق شود و خدا توفیق دهد روح توحید در فکر و ذهن و دل و قلم و قدم و نگاه انسان ظهور پیدا کند، به همان اندازه خروجی آن عمل صالحی است که او را بالا میبرد.
به تعبیر دیگری؛ که مرحوم استاد بهاءالدینی میفرمودند: کاری کنید در مسیر زندگی تان مبدا میلتان عوض شود، اگر مبدا میلتان عوض شد عمل صالح شما را بالا میبرد.
حال چگونه می شود که این معنا در زندگی انسان محقق شود تا اینکه مبدا میل برگردد؟ اگر مبدا میل برگشت اعمالی که انسان انجام میدهد، خرجش خرجی باشد که به هدف بنشیند. موشک و خمپاره یک خرجی دارد، یک چاشنی دارد، آن چاشنی اگر به درد بخور باشد و فاسد نباشد با این خرج تنظیمش میکنند که کجا فرود بیاید و وظیفه اش را انجام دهد. چقدر امکان سعود دارد.
هدف ما مشخص است. به دنبال این هستیم که عبد باشیم برای خدا و این دنیا را خداوند دارالتربیت و دارالتحصیل قرار داده است. اینجا همه اتفاقاتی که می افتد و همه امکاناتی که در اختیار ما قرار میگیرد برای این است که به آن کلمه طیبه برسیم. و اگر کسی موفق شد به کلمه طیبه رسید، کلمه شد اعمالش او را بالا میبرد. آن وقت نماز که میخواند نمازش میشود «انّالصّلاة تنهى عن الفحشاء والمنکر»
دو نکته را مراقبت کنید:
اول به سمت توحید بروید، این کار که انجام شد نتیجه عمل دوم هم محقق می شود میلت عوض می شود.
اذکار ترمز نیستند، اذکار بایستی انسان را به سمت بالا ببرد.
حکایت آقای آملی از سید اردکانی
حکیمی در تهران زندگی میکرد آقای آملی ایشان می فرماید برای من خبر آوردند که پیرمردی در نفرآباد ری حرف هایی میزند که ما نمیدانیم دل بدهیم به آن یا نه؟
ایشان گفتند قراری بگذاریم تا من این حکیم را ببینم، قراری گذاشتیم و در مسیر هم من فکر میکردم که اول چند سوال و مسئله علمی بپرسم و وزن کشی کنم و بعد ریشه حرف هایی که شنیده بودم را پیدا کنم.
رسیدیم به خانه پیرمرد، نگاهی به ما کرد و وسایل پذیرایی برای ما آورد، وقتی برگشت طوری تصرف در من کردکه من را غبض کرد، هیچ چیزی نتوانستم بگویم.این توانی است که خدا به بشر داده است.
اطرافیان به من نگاه می کردند که بحث را شروع کنم. سید آمد کنار من سرش را گذاشت کنار گوش من و گفت آقا شیخ شما فکر میکنی ما بی صاحب هستیم؟ آمدی اینجا ما را محک بزنی؟ اگر سوالی داری بپرس، حرفی داری بزن.
آقای آملی گفت: نه آقا، ما کجا و شما کجا؟
این استعدادی است که خداوند در بندگی به ما می دهد. خاطرات عجیبی از این پیرمرد که معروف است به سید رادکانی نقل میکنند.
آقای آملی می گوید یک اربعین هر کاری کردم نتوانستم به کربلا بروم، صبح اربعین گفتم به زیارت سیدالکریم بروم و به خانه سید هم سری بزنم. آمدم حرم و توسل و زیارت سیدالشهدا علیه السلام را خواندم و رفتم به سراغ سید. سید گفت خیلی بدجور هوایی کربلا شدی. گفتم بله آقا همینطور است. گفت دوست داری به کربلا بروی؟
گفتم بله. هرکاری کردم نشد.
سید فرمود میشود. بلند شو تجدید وضو کن و بیا.
تجدید وضو کردم و آمدم و رو به قبله نشستیم و سید گفت دستت را به من بده.
دست مرا گرفت و گفت چشمانت را ببند و بگو یا حسین.
گفتم یا حسین، گفت چشمانت را باز کن و چشمانم را باز کردم و دیدم پایین پای سیدالشهدا علیه السلام نشسته ام.
زیارت کردیم و دعا خواندیم، زیارت که تمام شد گفتم عجب قدرتی خدا به این پیرمرد داده است. کاش به نجف هم برویم. سید دل مرا خواند و گفت هوای نجف کردی؟ گفتم بله آقا. گفت دستت را به من بده و چشمانت را ببند و بگو یا علی.
آقای آملی می گوید یک یا علی گفتم و چشمانم را باز کردم و دیدم پایین پای امام علی علیه السلام نشسته ام.
دعای امام صادق علیه السلام پشت سر هیئتی ها
این اتفاقاتی است که می افتد و افتاده است و برای ما هم امکانش هست، منتها یک نسخه بندگی قرآن داده است که ائمه اطهار این نسخه را برای ما تفسیر کرده اند که با این نسخه اگر جلو برویم اکسیر و اسم اعظم است. این ثروتی که دراختیار ما و بچه هیئتی هاست، یک سرمایه ارزشمندی است که به واسطه ائمه اطهار علیهم السلام در قالب هیئت در اختیار ما قرار گرفته است.
در کامل الزیاره آمده است که ملائکه وقتی میخواهند پست هایشان را عوض کنند بعضی از آنها که مسئول زمین هستند و به عرش میروند از یک عطر و نورانی خاصی بهره مند هستند. مامورینی آنجا هستند متعجب می شوند و میگویند کجا بودید؟ می گویند ما در هیئت بودیم، مجلس روضه بودیم، در محافل حسین علیه السلام بود. میپرسند کجا بود؟ بگویید ما هم برویم در جواب میگویند تمام شد.
امام صادق علیه السلام میگوید: ملائکه می آیند جلسه تمام شده است، بالشان را به در و دیوار میکشند، پشت در ها را میبوسند جایی که قدمگاه عزاداران و هیئتی های اهل بیت علیهم السلام بوده است.
این خیر جلوی ما باز است. اگر با یک آدابی همراه شویم، ناخالصی ها را از فکر و دل از بین ببریم و درون خودمان فضا را زلال کنیم و این مبدا میل فقط رضای خدا بشود. هر چه غیر خدا است از آن پاک شود.
این ناخالصی ها کم شود به کلمه الطیب نزدیک میشویم.
هیئت بستری برای این کار است دعای امام صادق علیه السلام پشت سر هیئتی ها است.
امیر المومنین علیه السلام میفرماید: کسانی که دغدغه شان احیای امر ما اهل بیت علیهم السلام باشد از آن لحظه ای که از این دنیا جدا می شوند دستشان را میگیریم و هر کجا که ما رفتیم به همراه خود میبریم.
این معنای رفاقت با اهل بیت علیهم السلام است.
جزئی از اهل بیت (ع)باشیم
انسان طوری زندگی اش را مدیریت کند که مورد تایید اهل بیت علیهم السلام باشد، و رفاقت با آنها باعث شود در این زندگی جهت هایی از آن دیده شود رفیق باز تر از آل محمد صل الله علیه و آله وسلم در عالم نیست. عجیب پای رفیق می ایستد.
کافی است این تعبیر امام صادق علیه السلام که « جزئی از ما باشند» محقق شود. و این محقق نمی شود مگر اینکه مبدا میل ما برگردد در قالب برگردد که میل آنها ست. جنس ما باید از جنس آنها شود، سنخیت با آن ها پیدا کنیم این سنخیت از نظر باطنی وقتی که تحصیل شد مبدا میل برمیگردد.
یه وقت هایی غروب جمعه مکدر می شوی، این حاکی از این است که جایی کسی را که دلبر توست که دل به او بسته ای دلش گرفته است.
در بندگی خسته نشده اند، حضرت زهرا سلام الله علیها به قدری ایستاده بود و نماز خوانده بود امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمودند: پاهایشان ورم کرده است.
کسی که ادعا میکند رفیق اینها ست نمی تواند مثل آنها باشد ولی میتواند چیزی که آنها میخواهند را دوست داشته باشد.