مرکب راهوار شب؛ بهترین زمان برای تفکر و وصول الی الله

کد خبر: 75899
شب، زمان تفکر و تدبر در آیات الهی به‌ویژه آیت نفس است، انسان در تنهایی خودش، خودشناسی را تجربه می‌کند و با معرفت نفس، فقر ذاتی خود را می‌یابد و اتصال مطلق وجود خویش را باخدای غنی بالذات می‌بیند. در آن هنگام، پس از این همه بریدن و اتصال، در اوج قرار می‌گیرد و روح و جانش تا ملکوت و قاب قوسین، او ادنی بالا می‌رود و معارج را در اسرای شبانه خود درک می‌کند.
وارث: دین اسلام به اهمیت تفکر و اندیشه‌ورزی تأکید می‌کند و انسانی که بدون اندیشه، عقیده‌ای را بپذیرد و از آن تبعیت کند، مورد سرزنش قرار می‌دهد. از سوی دیگر اهمیت عبادت و تزکیه نفس برای رسیدن به لقاء پروردگار بسیار اهمیت دارد و بر عبادت شبانه بسیار تأکید می‌شود. در این خصوص با حجت‌الاسلام محمدرضا شاه‌مرادی، نویسنده و محقق حوزه علوم اسلامی و پژوهشگر ادیان و مذاهب به گفت‌وگو نشستیم تا این موضوع را از دیدگاه امام حسن عسکری(ع) مورد بررسی قرار دهیم.

از دیدگاه امام حسن عسکری (ع)، برای رسیدن به خدا و وصال او چه باید کرد؟

امام حسن عسکری(ع) با اشاره به نقش کلیدی و بنیادین تفکر در زندگی بشر و رسیدن به مقام وصال و لقاءالله می‌فرماید: «لیست العباده کثره الصیام والصلاه و انما العباده کثره التفکر فی امر الله؛ عبادت پر روزه گرفتن و پر نماز خواندن نیست، عبادت پر اندیشه کردن در امر خداست»(تحف‌العقول، ص ۸۱۵). ایشان همچنین در جایی دیگر می‌فرماید: علیکم بالفکر فانه حیاه قلب البصیر و مفاتیح ابواب الحکمه، بر شما باد به اندیشیدن! که تفکر موجب حیات و زندگی دل آگاه و کلید‌های درب‌های حکمت است (الحکم الزاهره، ج ۱، ص ۹۱).

هنگامی که عقل در مقام تفکر به کار برده شود و انسان متفکرانه به امور بنگرد، آن زمان است که عقل زینت باطن انسان می‌شود و آثار آن در صورت و سیرت آشکار می‌گردد (آل عمران ۱۹۱؛ اعراف ۹۷۱؛ یونس ۴۲). آن حضرت (ع) در تبیین این مطلب می‌فرماید: حسن الصوره جمال ظاهر و حسن العقل جمال باطن؛ صورت نیکو، زیبایی ظاهری است و عقل نیکو، زیبایی باطنی است. (بحارالانوار،، ج ۸۷،، ص ۳۷۹). عقلی که در این آیات و روایات بیشتر مورد نظر است عقل عملی است؛ به این معنا که آثار آن در عمل انسان و خلق و خوی او ظاهر شود. از اینرو وقتی امام حسن عسکری می‌فرماید: الجهل خصم؛ جهل دشمن انسان است. (الدره الباهره، ص ۴۴) مراد جهلی است که در برابر عقل قرار می‌گیرد و در رفتار آدمی تأثیر منفی می‌گذارد و منش و کنش و واکنش‌های او را زشت و نابهنجار می‌سازد.

به این معنا که کار خردورز در منش و کنش هایش به گونه‌ای است که بیانگر عقلانیت و فعلیت عقل در باطن اوست؛ اما کسی که از خردورزی بهره‌ای نبرده و خرد و عقل خویش را به کار نگرفته و آن را به فعلیت نرسانیده، حتی در خنده خویش جهالت و بی خردی و سفاهت خود را آشکار می‌سازد؛ زیرا کسی که بی دلیل و بدون تعجب از امری می‌خندد، شخص بی خردی است که رفتار‌های جهالت آمیزی بروز می‌دهد.

آن حضرت (ع) همچنین در سخنی دیگر می‌فرماید: لیس من الادب اظهار الفرح عند المحزون؛ اظهار شادی نزد غمدیده، از بی ادبی است (تحف العقول، ص ۹۸۴)، زیرا چنین رفتاری نشانه بی خردی است. همچنین آن حضرت (ع) در این تبیین این معنا می‌فرماید: لاتمار فیذهب بهاوک و لاتمازح فیجترا علیک؛ جدال مکن که ارزشت می‌رود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند. (تحف العقول، ص ۶۸۴) چرا که جدال حتی اگر حق با تو باشد، ارزش و اعتبار شخص را می‌کاهد و در برابر دیگران شخص را سفیه و جاهل می‌نماید. بنابراین، همواره کم گوی و گزیده گوی است و می‌توان خردورزی را در سخن او یافت.

به نظر ایشان، انسان خردورز چه ویژگی‌هایی دارد؟

امام حسن عسکری (ع) می‌فرماید خردورز اهل صمت و سکوت است: قلب الاحمق فی فمه، و فم الحکیم فی قلبه؛ قلب نابخرد در دهان اوست و دهان خردمند فرزانه در دل او. (تحف العقول، ص ۹۱۵). براساس آموزه‌های قرآنی، انسان خردورز، انسانی اخلاقی است، زیرا عقل جز به ارزش‌ها و فضایل و هنجار‌ها نمی‌خواند و گرایش به آن ندارد، در مقابل، انسان سفیه و جاهلی که خردورزی ندارد و عقل خویش را به فعلیت نرسانیده، انسانی ضداخلاقی و ضدارزشی و ضدهنجاری است.

امام موسی کاظم (ع) می‌فرماید که وقتی خداوند حضرت آدم (ع) را آفرید، عقل و دین و حیا را بر وی عرضه داشت که از این سه گانه یکی را برگزیند. حضرت آدم (ع) عقل را برگزید. پس به دین و حیا گفتند که بروند؛ اما آنان ماندند و گفتند: خداوند به ما فرموده است که هرجا عقل است شما با او باشید. (اصول کافی، ج ۱ کتاب عقل و جهل). پس دینداری و اخلاق (حیا) همواره با عقل و خردورزی همراه هستند و به سخن دیگر، از آثار و ثمرات خردورزی دینداری و اخلاقی بودن انسان است؛ بنابراین می‌توان گفت که انسان خردورز انسان اخلاقی است و به یک معنا تنها انسان خردورز است که انسانی دیندار و اخلاقی است و کسی که از خردورزی بهره نبرده نمی‌تواند مدعی دین و اخلاق باشد؛ از این رو در اسلام تقلید در اصول دین جایز نیست و واجب است که هرکسی با خردورزی، اصول دین را بشناسد و بدان اعتقاد و ایمان آورد.

امام حسن عسکری (ع) براساس این معیار و چارچوب است که می‌فرماید: کفاک ادبا تجنبک ما تکره من غیرک؛ در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمی‌پسندی، خود از آن دوری کنی (مسندالامام العسکری،، ص ۸۸۲)

 زندگی خردورزانه چگونه انسان را به خدا نزدیک می‌کند؟

انسان خردورز، به سبب حکیم بودن و حکمتی که در جان اوست، در اندیشه تخلق به اخلاق الله است؛ زیرا به این درک و فهم رسیده که خداوند، منشأ همه کمالات است؛ بنابراین در این اندیشه است تا متخلق به اخلاق الهی شود و صفات کمالی خداوند را در خود تحقق بخشد. این گونه است که خود را به آب و آتش می‌زند تا رنگ خدایی بگیرد. (بقره، آیه ۸۳۱)

خداوند در آیات بسیاری به این معنا توجه داده که انسان رشید، خردورز، حکیم و فرزانه، خداجو است و همه تلاش خود را مصروف این می‌دارد تا خدایی شود و صفاتی کمالی را دارا گردد و از نقص و زشتی‌ها برهد و در مقام سبحان قرار گرفته و از هر نقص و زشتی و کمبودی نجات یابد؛ هرچند که می‌داند نقص و فقر در او ذاتی است، ولی می‌کوشد تا با اتصال به خداوند غنی بالذات، خود را از آن برهاند و با خدایی شدن، از فقر رهایی یابد. (فاطر ۵۱، انشقاق ۶). برای اینکه شخص از نقص برهد و کامل شود لازم است تا متصل به خداوندی شود که غنی بالذات است و همه کمالات از آن اوست (فاطر ۵۱) پس می‌بایست راه‌هایی را بیابد تا به خداوند متصل و وصل شود. آموزه‌های عقلانی و وحیانی درصدد این معنا هستند تا انسان به این اتصال دست یابد. عقل و وحی به انسان خردورز می‌آموزد که چگونه می‌تواند با بریدن از همه چیز و گریز به سوی خداوند، خدایی شدن را تجربه کند. در این میان راه‌های رسیدن و وصول که در آیات قرآنی از آن به سبل السلام یاد می‌شود، بسیار است. (مائده ۶۱، ابراهیم ۲۱)

 از نگاه امام حسن عسکری(ع)، کوتاه‌ترین راه رسیدن به خدا چه راهی است؟

همواره یک راه را می‌توان به عنوان صراط مستقیم و بزرگراهی دانست که آسان ترین، کوتاه ترین، زیباترین، بهترین، کامل‌ترین و ساده‌ترین راه وصول است. امام حسن عسکری (ع) این را وصول را راه شب می‌داند و می‌فرماید: ان الوصول الی الله عزوجل سفر لایدرک الا بامتطاءاللیل؛ وصول و رسیدن به خداوند عزوجل، سیر و سفری است که جز با عبادت و شب زنده داری حاصل نگردد. (مسندالامام العسکری،، ص ۲۹۰).

انسانی که راه شب را انتخاب کرد، در بهترین وضعیت وصول قرار می‌گیرد؛ زیرا شب با تاریکی‌اش همه ظواهر را ناپدید می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا انسان دچار وسوسه چیزی شود و دل در گرو امری زیبا و فریبنده داشته باشد. تاریکی شب، انسان را در تنهایی مطلقی فرو می‌برد که جز فقر ذاتی و غنای مطلق الهی را نمی‌یابد. چیزی در برابر چشم نیست تا فریفته شود و در ظاهری زیبا گرفتار آید.

شب، زمان تفکر و تدبر در آیات الهی به‌ویژه آیت نفس است. انسان در تنهایی خودش، خودشناسی را تجربه می‌کند و با معرفت نفس، فقر ذاتی خود را می‌یابد و اتصال مطلق وجود خویش را باخدای غنی بالذات می‌بیند. در آن هنگام، پس از این همه بریدن و اتصال، در اوج قرار می‌گیرد و روح و جانش تا ملکوت و قاب قوسین، او ادنی بالا می‌رود و معارج را در اسرای شبانه خود درک می‌کند. (نجم ۸ و ۹؛ اسراء ۱). خداوند در آیات ۱۹۰ و ۱۹۱ سوره آل عمران از عظمت دیدار شبانه خالق و مخلوق و عابد و معبود سخن می‌گوید که می‌کوشد خردورزانه حقیقت خود و خدایش را بیابد که جز فقر و غنا نیست. در آنجاست که کمال الاتصال برقرار می‌گردد؛ چنان که در تاریکی شب کمال الانقطاع تحقق می‌یابد. از این رو خداوند به پیامبر (ص) فرمان می‌دهد تا برای وصول به مقام واصلان، تهجد در شب را تجربه کرده و بر اسب رهوار و سیه چهره شب نشیند و آفاق نور را یکی پس از دیگری درنوردد و به مقام محمود برسد. (اسراء ۹۷).

بی دلیل نیست که سوره اسراء با اسراء شبانه معراجی پیامبر (ص) شروع می‌شود و در این آیه مقام محمود را به ایشان نشان می‌دهد که از راه شب به دست می‌آید. 
پیامبر (ص) در راه شب است که مقامات اسرایی را چنان می‌پیماید تا به نهایت قرب وصال و فنا یعنی تدلی و تدنی و قاب قوسین او ادنی (نجم ۷ تا ۹) می‌رسد. از این رو هرگز در شب نمی‌خوابید و اگر در خوابی بود یک چشم بیدار و یک چشم درخواب بود. (مزمل ۱ تا ۳).