کدام خوشی، کدام شادی و کدام تفریح؟
دکتر دیوید مایزر می گوید: رابطه ای بین ثروت و شادی وجود ندارد و آرامش و شادی را نمی توان با پول خرید، وی همچنین نتیجه می گیرد که سن، جنسیت، موقعیت اجتماعی، محل زندگی، نژاد و سطح تحصیلات کمک مؤثری به شادی انسان نمی کند.
وارث:" بسیاری از مردم شادی را به ثروت، شهرت و قدرت و ... می دانند اما به تجربه ثابت شده است که ثروت به تنهای شادی و خوشبختی نمی آورد. دکتر دیوید مایزر در کتاب خود به نام "در جست و جوی شادی چه کسی شاد است و چرا؟" کلیه مقاله های تحقیقی را که در آمریکا، کانادا و کشورهای اروپایی و غربی و برخی دیگر از کشورها درباره شادی به چاپ رسیده است به طور جامع بررسی می کند. وی از این بررسی های خود نتیجه می گیرد که رابطه ای بین ثروت و شادی وجود ندارد و آرامش و شادی را نمی توان با پول خرید، وی همچنین نتیجه می گیرد که سن، جنسیت، موقعیت اجتماعی، محل زندگی، نژاد و سطح تحصیلات کمک مؤثری به شادی انسان نمی کند. او از افرادی که با آنان مصاحبه شده گفته های متعددی نقل می کند، نظیر ترجیح می دهم تمام ثروت خانوادگی ام را با خانه ای پر از محبت عوض کنم پول به هر اندازه که باشد، نمی تواند تأثر و غمی که از ناراحتی فرزندانم برایم به وجود آمده برطرف کند. "
آنچه در ادامه می آید بخش دوم از سلسله مطالب کتاب "غم و شادی" تالیف محمود اکبری است. این پژوهشگر در این اثر تلاش کرده است با نگاهی به آیات و روایات و سیره اهل بیت (ع) مختصات شادی را از منظر رهیافت دینی به دست دهد.
عناصر تعیین کننده در شادی چیست؟
عوامل و زمینه های شادی مردم به تناسب دیدگاهها و باورها و شرایط و موقعیتهای اجتماعی آنان بستگی دارد. افراد متمول، به ثروت و شهرت و موقعیت اجتماعی و افراد فقیر، بی خانمان و بیمار، به رفاه، آسایش و سلامتی، جوامعی که زیر فشارهای اجتماعی قرار دارند، به کسب آزادی و استقلال و هر فرد و گروهی به تناسب ارزشها و نیازهای خود از رسیدن به خواسته های خود، مسرور می شوند.
بعضی از روانشناسان شخصیت و وراثت را عامل اساسی در شادی می دانند و معتقدند شخصیت افراد بیش از عوامل دیگر در تعیین سطح شادی آنها اهمیت دارد. برخی از مردم به خاطر منش و شخصیت خود رویدادهای زندگی را مثبت و خوش بینانه تفسیر می کنند در حالی که عده ای دیگر در واکنش های خود نسبت به رویدادهای، ذاتاً منفی و بدبینانه برخورد می کنند. درست است که شخصیت و وراثت در میزان شادی مؤثر است اما نمی توان آن را تنها عامل دانست زیرا دیگران هم با هر گونه شخصیتی که دارند می توانند بر اندوه و ماتم چیره گردند و شادی را در آغوش بگیرند.
بعضی شادی و نشاط را به باطن می دانند و می گویند اگر انسان در باطن شاد و سرخوش باشد در ناگوارترین شرایط هم شادمانی خود را حفظ می کند اما اگر در درون غمگین و افسرده باشد شادترین موقعیت ها نمی تواند تأثیری در روحیه او به وجود آورد.
اعتراف غربی ها به نبودن رابطه میان ثروت و شادی
بسیاری از مردم شادی را به ثروت، شهرت و قدرت و ... می دانند اما به تجربه ثابت شده است که ثروت به تنهای شادی و خوشبختی نمی آورد. دکتر دیوید مایزر در کتاب خود به نام "در جست و جوی شادی چه کسی شاد است و چرا؟" کلیه مقاله های تحقیقی را که در آمریکا، کانادا و کشورهای اروپایی و غربی و برخی دیگر از کشورها درباره شادی به چاپ رسیده است به طور جامع بررسی می کند. وی از این بررسی های خود نتیجه می گیرد که رابطه ای بین ثروت و شادی وجود ندارد و آرامش و شادی را نمی توان با پول خرید، وی همچنین نتیجه می گیرد که سن، جنسیت، موقعیت اجتماعی، محل زندگی، نژاد و سطح تحصیلات کمک مؤثری به شادی انسان نمی کند. او از افرادی که با آنان مصاحبه شده گفته های متعددی نقل می کند، نظیر ترجیح می دهم تمام ثروت خانوادگی ام را با خانه ای پر از محبت عوض کنم پول به هر اندازه که باشد، نمی تواند تأثر و غمی که از ناراحتی فرزندانم برایم به وجود آمده برطرف کند.
در عین حال می بینیم که بسیاری از مردم هنوز برای کسب شادی و خرسندی به دنبال ثروت اندوزی می روند در حالی که بسیاری از ثروتمندان بزرگ جهان شاد نیستند.
او می گوید: همیشه علاقه مند بودم بدانم، شادترین مردم جهان چه کسانی هستند و بدین منظور، تحقیقات خود را در بازدید از کشورهای مختلف آغار کردم. روزی با یکی از مهمانداران هواپیمای سوئیس در زمینه فوق صحبت کردم و پرسیدم آیا شما خوشحال ترین مردم جهان هستید؟ گفت: نه، گرچه کشورمان بسیار زیبا و تمیز و منظم است؛ ولی بسیاری از خانواده های ما با داشتن دو فرزند از همسرانشان جدا شده و یا جدا می شوند. و دادگاه اکثراً بچه ها را به مادر واگذار می کند و پدر مجبور است بخشی از درآمدش را برای نگهداری از بچه ها بپردازد و هفته ای یک روز می تواند فرزندش را ببیند و من همیشه نگران تقاضای طلاق توسط همسرم و متلاشی شدن زندگی ام هستم. تنها جای که به سؤال من جواب مثبت دادند، در هندوستان بود که مهندس جوان هندی در پاسخ به سؤال من گفت، ما هندیها شادترین مردم دنیا هستیم! با خود گفتم چگونه چنین چیزی ممکن است؛ آنها با آن همه فقر، شادتر از مردم آمریکا و سوئیس باشند. چگونه هندیها با وجود اینکه مصرف سرانه منابع طبیعی شان حدود یک سی ام مصرف سرانه منابع طبیعی آمریکایی هاست، از آنان شادتر می باشند؟ و چگونه ممکن است یک هندی که تمام روز را زحمت می کشد و کار می کند تا زندگی خود را تأمین کند. و تمام زندگی اش بیش از چند روپیه نمی ارزد، خوشحال تر از یک میلیونر آمریکایی باشد؟ لذا سیرو سفری در هندوستان کردم و از نزدیک، زندگی ساده و بی آلایش آنها را دیدم و فهمیدم که تنها ثروت نمی توانند برای انسان خوشبختی و شادی بیاورد.
کدام خوشی، کدام شادی و کدام تفریح؟
جوانان به لحاظ داشتن قدرت و توان بالا و برخورداری از سلامت جسم و روح، مظهر نشاط و شادابی هستند و سعی می کنند همیشه شاد باشند. و در ادبیات جوانان نیز این جملات وجود دارد که در زندگی دو روزه باید شاد باشی، ای بابا! جوانی است، باید خوش باشی.
ما هم ضمن اینکه شادی را برای جوانان یک نیاز می دانیم، اما سؤالی برایمان مطرح است که کدام خوشی، کدام شادی و کدام تفریح؟
آیا خوشی و شادی به پرسه زدن در کوچه و خیابان و وقت گذرانی و به تمسخر گرفتن ارزشها و سیگار کشیدن، اعتیاد و استفاده از آهنگها و فیلمهای مبتذل، عشقهای کاذب و از بین بردن مرزهای حیا و پاکی است؟ و یا هیجان آفرینی و حادثه جویی در فعالیتهای ورزشی و دیدن فیلمها و خواندن کتابهای هیجانی و...؟
یا گذراندن عمر در ورزشگاهها، پارکها، شب نشینیهای طولانی و خنده های مستانه در کنار دوستان؟ به تجربه ثابت شده آنهای که شادی را چنین تفسیر می کنند و زندگی را به بازی می گیرند و جوانی خود را این چنین می گذرانند، عاقبت از گذشته عمر خود، پشیمان می شوند و راه جبرانی ندارند، به یاد دارم یکی از طرفداران تیم ملی که عمری برای حمایت از تیم مورد علاقه خود، بوق زده بود از دنیا رفت و مجله جوانان نوشت: محمد بوقی که سی سال برای تیم ملی بوق می زد، از دنیا رفت آیا سعادت و خوشبختی انسان به این است که انسان زندگی را در این حد بداند؟
به نظر ما استفاده از تفریح و شادیها معقول و مشروع در حد تعادل، مانعی ندارد. اما همه این شادیها، گذرا و مقطعی است و آنچه به انسان نشاط و شادابی دایمی می دهد، به فرمولی است که تحت عنوان شهر شادی آورده ایم.
از شادی های ظاهری تا شادی های حقیقی
بخشی از شادیها ظاهری و سطحی است مانند تبسم، خنده و گشاده رویی که ممکن است از لحاظ زمانی، گذرا و ناپایدار باشد که گاهی به صورت افراطی مطرح می شود به طوری که انسان بعد از پایان شادی، در خود احساس ملامت و پشیمانی دارد، لذا این گونه شادیهای افراطی مورد مذمت اسلام است؛ مانند شادیهای که از سر غفلت و هوسرانی، غرور و تکبر و استهزای دیگران به انسان دست می دهد و از این نوع شادیها در فرهنگ متعالی اسلام به عنوان لهو و لعب یاد می گردد.
بخشی دیگر از شادیها حقیقی و واقعی است ولو در ظاهر خنده ای وجود نداشته باشد و آن احساس رضایت و آرامش از اعماق جان است؛ مانند موارد زیر: نجات دادن غریق و نجات یک طفل از خطر آتش سوزی، ایثار در حق مسکین و دردمند، عیادت مریض بی پناه، دلجویی از غریب، رسیدگی به داد مظلوم، گذشت از دیگران، احسان به والدین، که در این صورت از ضمیر خود ندای احسنت و آفرین می شنویم و به قول مولوی اگر آدمی را شادی از دل می آید، جزای آن است که کسی را شاد کرده و اگر غمگین می شود، کسی را غمگین کرده و معمولاً این نوع شادی، پایدار و بادوام است و انسان با مراجعه به آرشیو یادمان و خاطرات خود، مکرر می تواند با یادآوری عمل مسرت بخش خویش، در زندگی شاد باشد.