یقین به پروردگار؛ دروازه ورود به شگفتیهای آفرینش
علوی تهرانی با تبیین جایگاه یقین در مبانی اسلامی عنوان کرد یقین مانند نور، آدمی را به مقام کشف و شهود میرساند.
وارث: حجتالاسلام علوی تهرانی در ادامه جلسات شرح صحیفه سجادیه با محوریت دعای مکارمالاخلاق امام سجاد(ع) به بحث پیرامون اهمیت یقین و راه کسب آن پرداخت و عنوان کرد: در خواستی که امام سجاد(ع) در صدر دعا از خداوند طلب کرده این است که: «وجعل یقینی افضل الیقین؛ من را به عالیترین مرتبه یقین برسان». ابتدای سلوک به سوی حضرت حق یقین است. اگر یقین حاصل بشود زهد، توکل و صبر هم پیش میآید. «یقین» یک حقیقت است ولی در عرض خود انسان را پیش میبرد.
وی در توضیح ثمرات یقین عنوان کرد: آخرین خصلتی که در اهل یقین وجود دارد این است که آرزوهای کوتاه دارند؛ یعنی طول اَمَل ندارند. طول اَمَل با ذکر گفتن درست نمیشود بلکه با یقین معالجه میشود. پیامبر(ص) در مسیری در حال سفر بودند. گروهی نزد ایشان آمدند. پیامبر(ص) پرسید شما چه هستید؟ منطورشان این بود که چه چیزی دارید. آنها گفتند ما اهل یقین هستیم. حضرت رسیدند چگونه؟ گفتند با سه عنصر: یک اینکه ما راضی به قضای الهی هستیم، دوم اینکه مطیع امر خدا هستیم، سوم اینکه همه امر را به خدا تفویض کردیم. حضرت فرمود شما شعار حکمت دارید، اگر راست میگویید باید دو مطلب داشته باشید: چیزی را که در آن زندگی نمیکنید نسازید و چیزی را که نمیخورید جمع نکنید؛ یعنی کوتاهی عمل داشته باشید.
وی در ادامه گفت: در باب یقین سه مطلب باقی میماند. امیرالمومنین(ع) میفرماید: «الیقین نورً؛ یقین نور است». یقین یک حقیقت نوری است. کار نور در یک محفل روشن کردن است. عبارت یقین نور است یعنی یقین انسان را به شهود و کشف میرساند. هر کسی نمیتواند به کشف و شهود برسد. کسی به این مرتبه میرسد که یقین داشته باشد. در سوره بقره آمده است که حضرت ابراهیم(ع) از خداوند سوال کرد که مردگان را چطور زنده میکنی: «إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى». از امام رضا(ع) سوال کردند آیا حضرت ابراهیم(ع) تردید داشت؟ حضرت فرمودند: نه، یقین حضرت ابراهیم مشکلی نداشت اما مرتبه بالاتر یقین را از خدا درخواست کرد و همین ازدیاد یقین او باعث شد که به شهود ملکوت برسد.
کارشناس معارف اسلامی اضافه کرد: کار نور کشف وشهود است و مصداق آن حضرت ابراهیم(ع) است. مومن برای خدا آنچنان کار میکند که انگار خدا او را میبیند. امیرالمومنین(ع) از امام حسن سوال کردند فرق ایمان و یقین چیست؟ پاسخ امام حسن(ع) این بود که فرق بین ایمان و یقین یک وجب است. ایمان آن است که ما با گوشمان میشنویم و با قلبمان عمل و تصدیق میکنیم. یقین چیزی است که با چشممان میبینیم؛ یعنی یقین ما را وارد شهود میکند. اولین مرتبه یقین قولالیقین و بالاترین مرتبه آن بردالیقین است. کسی که به این شهود میرسد منشا صدور کرامت میشود. برخی با ریاضت کشیدن باعث ایجاد کرامات میشوند؛ اما فرق است بین کرامتی که با ریاضت صادر میشود و کرامتی که از یقین ایجاد میشود.
وی ادامه داد: حالا چه طوری به یقین برسیم؟ برای رسیدن به مراتب یقین حضرت زینالعابدین(ع) دعا میکردند. در تعقیبات نماز مغرب دعا میکردند: خدایا قلب من را همرا با ایمان کن که شک نداشته باشم تا اینکه بدانم به من نمیرسد مگر آنچه تو بخواهی و راضی باشم به آنچه که به من دادی. زینالعابدین(ع) هرشب برای کسب یقین این دعا را میکردند. در دعای دیگری امام از خدا میخواهند که خدایا من را همراه یقین کن و در بینش من نور قرار بده.
علوی در ادامه تاکید کرد: اگر کسی بخواهد به رضا، زهد و توکل برسد راهش یقین است. یقین یک حقیقت است اما اگر ایجاد شد همه فضیلتها ایجاد میشود؛ اما اگر ایجاد نشد آن فضایل با ذکر گفتن درست نمیشود. پیامبر(ص) فرمودند: اگر کسی بخواهد یقین داشته باشد باید به شش چیز یقین داشته باشد، اول به حقانیت خداوند یقین پیدا کند و به او ایمان بیاورد. در آیه ۱۵ سوره مبارکه حجرات همین معنا ذکر میشود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ؛ در حقيقت مؤمنان كسانىاند كه به خدا و پيامبر او گرويده و [ديگر] شك نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كردهاند اينانند كه راستكردارند».
وی افزود: ایمانی که ما به خداوند داریم در مراحل مختلف زندگی متزلزل است. مقوله یقین مستقیما به عدل خدا بر میگردد و کسانی که در عدل خدا مشکل دارند یقینشان مشکل دارد. اگر بخواهند مومن را بشناسند باید نگاه بکنند ببینند تزلزل در زندگی دارد یا ندارد. اگر کسی یقین داشته باشد خدا او را کفایت میکند و از هیچ چیز نباید بترسد: «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ؛ آيا خدا كفايت كننده بندهاش نيست (آیه ۳۶ سوره زمر).» خداوند پناهگاه است و تمام ترسها در زندگی ناشی از این است که خداوند را کهف خود نمیدانیم.
علوی تهرانی ادامه داد: آیه ۵۸ سوره مبارکه ذاریات میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ؛ خداست كه خود روزىبخش نيرومند استوار است». باید یقین پیدا کنیم رزاق خداوند است. اگر کسی یقین پیدا کرد رزاق خداست غم روزی نمیخورد و بخل در خرج کردن ندارد. درسوره مبارکه ذاریات میفرماید: بدرستی که قطعا خداوند بسیار روزیدهنده است؛ با دو ویژگی: صاحب قوت و استوار. این به معنای این نیست که فقر در جامعه نیست. فقر در جامعه به خدا بر نمیگردد بلکه به روش توزیع غلط ثروت در جامعه بر میگردد.
وی اظهار کرد: آیه ۶ سوره مبارکه هود میفرماید: «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا؛ هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه بر حضرت حق است روزیش دهد». روزی هارون الرشید به بهلول گفت من تصمیم گرفتم امر معاش تو را متکفل بشوم. بهلول گفت اگر این کار سه عیب نداشت من قبول میکردم. اول اینکه تو نمیدانی نیاز من چیست که تو بدهی. دوم، تو نمیدانی نیاز من چقدر است که کم و زیادش نکنی. سوم، تو چه میدانی من کی به چه چیزی نیاز دارم. روزی باید دست کسی باشد که بداند نیاز چیست و چه زمانی است و چقدر است. این را فقط یک موجود ذوالقوه میداند. بهلول در آخر گفت اگر روزی من دست تو باشد اگر روزی کار نادرستی کنم آن را قطع میکنی اما خدا با آدم این کار را نمیکند.
حجتالاسلام علوی ادامه داد: امام صادق(ع) میفرماید؛ اگر خدا مکفل روزی شده تلاش بیش از اندازه تو همراه با نگرانی چه معنایی دارد. بعد حضرت ادامه میدهد که: اگر روزی بین بندگان تقسیم شده است برای چه حرص میزنی؟! روزی دست خداست و بر اساس حکمت الهی و مصالح بندگان مقسوم است. خداوند به هر کس بیش از آن اندازه که مقرر کرده روزی نمیدهد. این به این معناست که بدانی تلاش شما در روزی تاثیری ندارد. اگر میزان تلاش شما تاثیر داشت کارگران معدن باید بیشتر درآمد داشته باشند. آنچه که روزی را تغییر میدهد حکمت الهی است.
وی تصریح کرد: تلاش یکی از اسباب جلب روزی است. خداوند در آیه ۳ سوره مبارکه طلاق میفرماید: «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ». من روزی تو را میدهم از جایی که تو اصلا فکر نمیکنی. آیه ۲۲ سوره مبارکه ذاریات میفرماید: «وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ؛ و روزى شما و آنچه وعده داده شدهايد در آسمان است پس سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه واقعا او حق است همان گونه كه خود شما سخن مىگوييد». برای اینکه شما بدانی رزاق خداست و به هیچ عامل دنیوی بستگی ندارد خداوند در همین سوره داستان حضرت ابراهیم(ع)را بیان میکند. خداوند به ابراهیم(ع) فرزند نداد تا به سن کهولت رسید، یعنی به سن نود سالگی و همسرش هم به پیری رسید. در این سوره میفرماید: «هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ؛ آیا داستان مهمانان گرامی جناب ابراهیم به تو نرسید». ملائکه به پیامبر(ص) گفتند ما بشارت تولد یک آقای علیم را به تو میدهیم: «وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ». یکی از مصادیق روزی اولاد است.
وی افزود: یکی از مواردی که باید به آن یقین داشته باشیم این است که خدا ناظر است. آیه ۱۴ سوره مبارکه علق میفرماید: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى؛ آیا نمیدانند خدا اینها را میبیند». خدا هم ناظر است و هم واقف به درون است. آیه ۵۱ سوره مبارکه احزاب میفرماید: «وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا؛ خداوند میداند آنچه درون قلب شما میگذرد و خداوند حلیم و بردبار است». امیرالمومنین(ع) میفرماید: کسی که قبول دارد خداوند ناظر است و گناه میکند خدا را خیلی پست دانسته است. یعنی گناه محصول این است که خدا را ناظر نمیدانیم. موجودات عمدتا دارای دو حیثیت هستند: یک حیثیت ظهوری است و یکی حضوری است. موجودات حاضرند یعنی وجود دارند، ظاهرند یعنی در حیطه حواس ما قرار میگیرند. ما انسانها در تعاملاتمان چیزی که ظهورش را درک کنیم موجود میدانیم و چیزی که ظهورش را درک نکنیم برایش هستی قائل نیستیم.
علوی در پایان گفت: امام در دعای عرفه میفرماید: «أَ یَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّی یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ مَتَی غِبْتَ حَتَّی تَحْتَاجَ إِلَی دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ وَ مَتَی بَعُدْتَ حَتَّی تَکُونَ الآْثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ؛ آیا دیگران از تو ظاهرترند بحدی که آنها باید دلیل بر تو باشند؟! کی غایب بودی که برای حضورت بخواهیم دلیل بیاوریم، کی دور بودی که ما به واسطه آثار بخواهیم به تو برسیم». حضرت در ادامه دعا میفرماید: «عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَرَاکَ؛ کور است چشمی که تو را نمیبیند». اگر خدا را از حیطه حضور به ظهور آوردیم یعنی به خدا ایمان آوردیم. حرف اول و آخر تمام ادیان این است که گناه نکنیم تا یقین حاصل شود و تا بتوانیم ظهور خدا را ببینیم.