از برداشتن درجه های تیمسار قادری تا ۳۲ سال امامت جمعه
آیت الله مهمان نواز بعد از پیروزی انقلاب، در شهریورماه ۱۳۵۹، با حکم امام خمینی(ره) به عنوان امام جمعه بجنورد منصوب شد و بعد از ۳۲ سال، به دلیل کهولت سن و وضع جسمانی، از این سمت کناره گیری کرد ...
وارثآیت الله حبیب الله مهمان نواز، نماینده مردم خراسان شمالی در چهار دوره مجلس خبرگان رهبری که 32 سال نیز با حکم حضرت امام(ره) و پس از آن مقام معظم رهبری، امامت جمعه بجنورد را بر عهده داشته است، ظهر دیروز پس از عمری خدمت خالصانه و مجاهدت علمی و تبلیغی، دارفانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت
این عالم خدوم، انقلابی و وارسته که در خراسان شمالی از جایگاه بسیار ویژه ای در بین مردم برخوردار بود، در زندگی نامه ای که آن را نگاشته است، این گونه خود را معرفی کرده است:
اینجانب در سال 1305شمسی در روستای «كاریزك كال» نیشابور در خانوادهای كشاورز چشم به جهان گشودم.
پدرم اندكی زمین داشت كه با كار بر روی آن، زندگىاش را اداره می كرد. چند رأس گوسفند نیز داشت كه سهمی در تأمین معاش ما داشت. او از نظر مالی ضعیف، ولی از نظر موقعیّت اجتماعی مورد احترام مردم روستا بود. سواد خواندن ونوشتن نداشت؛ امّا در رفع مشكلات و حلّ اختلافات مردم نقش بسیار مؤثّری داشت. به روحانيّت بسيار علاقه مند بود و ميزباني و اكرام روحانيوني را كه به روستا مىآمدند، بر عهده داشت. به همین دلیل، همیشه آرزو داشت مرا به حوزه بفرستد تا بتواند خادمی به اسلام و جامعه اسلامی تقدیم كند؛ ولی افسوس كه عمر او كفاف نداد تا تحقّق آرزویش را شاهد باشد.
آغاز تحصیل حوزه
قبل از رسیدن به سن بلوغ، خواندن و نوشتن را در مكتب خانه روستا از ملاّ یی كه پدرم به آن روستا آورده بود، آموختم. آن زمان در روستاها مدرسه دولتی وجود نداشت و بسیاری از مردم از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند. پس از فراگیریِ خواندن و نوشتن، به تحصیل علوم دینی علاقهمند شدم، امّا هیچ گونه زمینه مساعدی برای تحصیل در نیشابور وجود نداشت تا این كه حاج شیخ محمد حسین از نجف اشرف به نیشابور آمد و مدرسه گلشن را كه در زمان شاه در اختیار آموزش و پرورش بود، احیا کرد.
در آن زمان كه از وجود با بركت پدر محروم شده بودم، به لطف همّت برادرم، در شمار نخستین طلاّ ب مدرسه علمیّه گلشن در آمدم. در آنجا زير نظر حاج آقا نجفى، بنیان گذار مدرسه علمیّه گلشن، گام نخست را در فراگیری دانش حوزوی برداشتم.
سپس به مشهد مقدّس رفتم تا مراحل بالاتر حوزوی را طی كنم؛ زیرا حوزه مشهد ازب زرگان و عالمان وارسته و مدرّسان بینظیری برخوردار بود و من از فرصت فراهم آمده، بهترین استفاده را بردم.
آیت الله مهمان نواز
اساتید
اساتید من در مشهد عبارت بودند از: حجج الاسلام و آیات عظام ادیب نیشابوری (در صرف، نحو، معانى، بیان و بدیع)، حاج سیّد مدرّسی (در اصول و فقه)، حاج شیخ هاشم قزوینی (در سطوح عالی)، سيّد محمد هادي ميلانى، حاجميرزا جواد تهرانى، و حاج آقا مروارید (در خارج فقه و اصول) و مرحوم شیخ كاظمدامغانى.
فلسفه و عرفان را از محضر عارف فرزانه، حاج میرزا جواد آقا تهرانی فرا گرفتم و به دلیل توجّه وی به این جانب، افتخار همكاری در گردآوری كتاب عارف و صوفی چه می گویند ـ از آثار ارزشمند ایشان ـ نصیبم شد.
جلسه درس فقیه وارسته و عالم عارف، مرحوم حاج آقا مجتبی قزوینی از دیگر منابع فیض بخشی بود كه از آن بهره مند شدم.
در این ایّام، توفیقی دست داد تا از نعمت وجود دوستانی گران مایه بهرهمند شوم كه عبارتاند از: آقايان حاج علي مروى، حاج شیخ ابوالقاسم صرّافزاده، حاج شیخ عبدالجواد غرویان، امام جمعه نيشابور و عضو مجلس خبرگان رهبرى، حاج علی اكبر علی زاده، امام جماعت حرم مطهّر حضرت امام(ره)، حاج مسلم حائرى، شیخ غلامرضا رادمرد، حاج آقا عطايى، امام جمعه طرقبه و آيه اللّه معصومى، امام جمعه تربت حيدريه و عضو مجلس خبرگان رهبرى.
شاگردی در محضر استاد حاج میرزا جواد آقای تهرانی
گرچه از محضر بسياري از اساتید بزرگوار بهره بردم، ولی آنچه در شكل گیری علمی و اخلاقی من تأثیر عمدهای داشت، استاد حاج میرزا جواد آقای تهرانی بود.
او از مصادیق «من یذكّركم اللّه رؤیته» به شمار مىرفت و دیدن ايشان مرا به خدا توجّه مىداد. گفتارش در قلبم نقش ميبست و اخلاق و رفتارش به شدّت مرا تحت تأثير قرار مىداد. تواضع فوقالعادّهاش حیرتانگيز بود و نسبت به دنيا و موقعيّتهاي دنيوي بىاعتنا و زهد را پیشه خود كرده بود. او دایمالحضور بود و همواره خودرا در محضرخداوند متعال مىدید.
به منظور آشنایی با روح توكّل و وثوق ایشان به خداوند، خاطره ای از او نقل می كنم: در آن زمان طلاّ ب، در تنگنای مالی و معیشتی به سر می بردند. من نیز این گونه بودم و پس از ازدواج مشكلاتم، بیشتر شد.
با خود اندیشیدم كه شاید ادامه تحصیل با آن وضعیّت صحیح نباشد، از این رو، تصمیم گرفتم كه موضوع را با استاد در میان بگذارم؛ ولی حیا مانع این كار شد. پس از گذشت دو ماه، روزی پس از درس به طور خصوصی موضوع را با ایشان در میان گذاشته، نظر خواهی نمودم. او پس از استماع سخنان من فرمود: بعضی از آقایان با من در این باره صحبت كردند، به آنها گفتم: اگر نمی توانید در سختیهای طلبگی صبور باشید، بروید شغلی برای امرار معاش خود انتخاب نمایید؛ ولي جريان زندگى خودم را براي تو ميگويم و تصميم با تو است. آن گاه گفت:
پدرم از كاسبان مورد اعتماد تهران و از ثروت خوبی برخوردار بود. در زمان حياتش مرا اداره ميكرد و من به تحصيل ادامه مىدادم تا اينكه وي درگذشت و اموال وى، بین ورثه تقسیم شد و سهم بسیار زیادی نصیب من شد، و من تمام آن را هزينه تحصيل خود كردم و از آن روز تا به حال نشده است كه هزينه دو ماه زندگى را داشته باشم. در عین حال به فكرم نرسید كه ادامه تحصیل جایز است یا نه؛ امّا تو خود دانى.
این سخن در من تأثیر به سزایی گذاشت و خود را برای ادامه تحصیل و تحمّل مشكلات آماده كردم.
روزگاري ادبيّات عرب را در حوزه علميّه مشهد تدریس مي كردم. سپس به تدریس فقه و اصول (از معالم تا كفايهالاصول) پرداختم. پس از سكونت در بجنورد با همه گرفتاري ها بحمداللّه به تدریس در حوزه علميّه امام خميني بجنورد كه پس از عزيمت من به آنجا با كيفيّت بسيار خوبي تجدید بنا شده است، ادامه دادم.
زماني كه با مباني حاكميّت و حكومت از دیدگاه فقهي آشنا شدم، دریافتم كه رژیم پهلوی با این شرایط سازگاری ندارد و تنها حاكم مورد قبول اسلام در زمان غیبت ولیّعصر(عج) فقیه جامعالشّرائط است. از سوی دیگر، عالمان وقت و اساتید حوزه هاي علمي، حكومت وقت را غاصب مىدانستند و این امر، حجّت را تمام و تكلیف ما را سنگین می كرد. ازاینرو، به منظور ادای تكلیف شرعی بر آن شدم تا گام در این عرصه نهم؛ عرصهای كه خطرهای فراوانی در برابر چشمان ما ترسیم می كرد. سرانجام نخستین گام را برداشتم.
آیت الله مهمان نواز
آغاز فعالیت های سیاسی
فعّالیّت سیاسی من از زمانی آغاز شد كه موضوع انجمن های ایالتی و ولایتی در سال 1341شمسی مطرح شد. آن روز من و دوستانم كه هم درس نیز بودیم، بدون توجّه به اختناق حاكم بر جامعه، در هر فرصت و به هر نحو ممكن، مردم را متوجّه نقشههای شوم استعمار و سر سپردگی حاكمان وقت میكردیم.
ماجرای پانزدهم خرداد همان سال و قیام انقلابی امام ما را در عزممان مصمّم تر كرد و زمانی كه دولت شاه لوایح شش گانه را به رفراندوم گذارد، از سوی استادمان، حاج ميرزا جواد آقا تهرانى، همراه چند تن از دوستان برای افشای طرحهای شوم دولت، به مناطق مختلف اعزام شدیم.
آشنایی بیشتر من با امام و اهداف آن حضرت، از طریق اطلاعیهها و پیامهایی بود كه ایشان از آغاز حركت اسلامی تا هجرت به پاریس، صادر كرده بودند. اطلاعيههاي روزهاي پاياني حكومت طاغوت از پاريس به تهران به وسيله شهيد سيّد عبّاس موسوي قوچاني به دستم مىرسید. وسيله ديگر آشنايي من با دیدگاههاي امام، سخنرانیهای آن حضرت در قم و شنیدن بیانات انقلابیونی چون شهید هاشمینژاد بود.
برای آشنا كردن مردم با مبانی حكومتی اسلام، از هر محفلي استفاده بردم و مباني و اهداف حكومت اسلامي را تبيين كردم كه مقبول مىافتاد. به همین علّت، از سوی شیخان، رئیس كلّ ساواك خراسان دستور ترور من صادر شد كه بعد از انقلاب اسناد آن، از ساواك به دست آمد. چندين بار به ساواك و فرمانداري احضار شدم و از سوي آنان مورد تهدید و بازجويي قرار گرفتم.
در جریان پیروزی انقلاب دمی نیاسودم و با تشكیل اجتماعات و راهپیمایی علیه نظام و خواندن پیامهای امام برای مردم، آنان را از توطئه های احتمالی كه ممكن بود از سوی عاملان شاه اجرا شود، آگاه كردم.
حمله اشرار به منزل مسكونی
از حوادث آن روزها، می توان به حمله اشرار به منزل مسكونی من كه به مركز انقلابیون تبدیل شده بود، اشاره كرد. جوانان به دلیل احساس خطر، از خانهام حفاظت می كردند و هنگامی كه اشرار به خانهام یورش بردند، با دفاع جانانه جوانان روبهرو شدند. حمله مجدّد آنان، با حمایت ساواك و مأموران شهربانی صورت گرفت و آنان با تیراندازی به سوی جوانان بی سلاح، آنان را وادار به ترك محل كردند. به دلیل وخامت اوضاع همراه افراد خانواده، از دیوار گذشته، به منزل همسایه رفتیم و از آنجا به منزل همسایه دیگرمان (آقای حریری) رفتیم. اشرار بر خانه مسلّط شدند و آن چه از كتاب و قرآن در آنجا بود، سوزاندند و به تخریب منزل پرداختند و اثاث خانه را به یغما بردند.
به دلیل وخامت اوضاع و امكان یافتن محلّ اختفای من، از تاریكی شب استفاده نموده، به منزل حاج سیّد علی مكتبیان منتقل شدیم.
هنگام پیروزی انقلاب به پادگان نظامی رفتم و طی یك سخنرانی از آنان خواستم تا تمام نشانه های رژیم شاهنشاهی را از بین ببرند.
برداشتن درجه های تیمسار قادری
تیمسار قادری فرمانده آن نیروها گفت: درجه من تاج شاهنشاهی است. سپس در مقابل همه سربازها، درجه را از روی شانهاش برداشت و به دور افكند. این عمل، همه افسران و درجهداران و سربازان را تحت تأثیر قرار داد و همه آنان این شعار را سر دادند:
ما همه سرباز توايم خمينى گوش به فرمان توايم خمينى
از كارهای مهمّی كه انجام شد، حفاظت از اسلحه و مهمّات پادگان و ژاندارمری منطقه بود؛ احتمال غارت آنها به دست منافقان كه بجنورد مركزی برای آنان بود، وجود داشت. از فعّالیّتهای مهمّ دیگرم، معرّفی چهره منافقان و گروهك ها و احزاب مختلف بود كه مردم آنان را نمیشناختند كه نتیجه آن، مخالفت با آنان بود.
تشكيل كميته انقلاب به فرمان امام
تشكيل كميته انقلاب به فرمان امام كه امنيّت مردم و منطقه را در پىداشت. از دیگر فعّالیّت های من بود و نیز توانستیم از نفوذ تشكیلات خلق تركمن جلوگیری كنیم و با بیان اهداف خائنانه آنان به وسیله، روحانیون منطقه از رشد آنان كه گرایشهای غیر اسلامی داشتند، جلوگیری شد كه در نتیجه، منطقه سالم ماند و تاكنون كوچك ترین پیشآمد ناگواري رخ نداده است و شيعه و سنّي در كنار هم و با كمال آرامش زندگى ميكنند. حضور در جبهه از افتخارات من است. بارها به منظور خدمت به رزمندگان و تقدیم هدایای مردم، به جبهه رفتم و فرزندانم نیز به افتخار جانبازی نایل آمدند.
امامت جمعه شهر بجنورد بر عهده این جانب است و علاوه بر آن از سوی مردم شریف استان خراسان به مجلس خبرگان راه یافتم.
یكی از خاطراتم این است كه در اجلاسیه هفتم دور دوم بود كه آیت اللّه مشكینی (رئیس مجلس خبرگان) در جلسه افتتاحیّه در سخنرانی خود فرمود: ولیّفقیه از ناحیه امام معصوم مشروعیّت میگیرد؛ حضرت بقیّه اللّه ـ روحی فداه ـ ویژگی های ولیّفقیه را بیان نموده است و كسی كه دارای آن ویژگی ها باشد، ولیّ فقیه است، حاكم است؛ ولیّ امر مسلمین است. خواه كسی به او رای بدهد یا ندهد و نقش خبرگان، پیدا كردن مصداق است، آن هم به وسیله نمایندگانی از علما و مجتهدان مورد اعتماد مردم و آنگاه كه نمایندگان مردم مصداق را مشخّص نمودند، او لازمالاطاعه خواهد بود؛ ولی متأسّفانه یكی از نمایندگان مجلس خبرگان با كمال صراحت گفت: مشروعیّت ولیّ فقیه از ناحیه مردم است و اگر مردم به او رای ندهند، ولایت او مشروع نخواهد بود.
از آنجا كه این نظریّه با مذهب تشیّع سازگار نیست و لوازم باطلی دارد، بعضی از نمایندگان آن را به شدّت ردّ كردند و اكثر قاطع نمایندگان به آن فرد اعتراض كردند.
آیت الله مهمان نواز
32 سال امامت جمعه بجنورد
گفتنی است، آیت الله مهمان نواز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در هجدهم شهریورماه سال ۱۳۵۹، با حکم حضرت امام خمینی(ره) به عنوان امام جمعه بجنورد منصوب شد و بعد از ۳۲ سال اقامه نماز این شهر، به دلیل کهولت سن و وضع جسمانی، از این سمت کناره گیری کرد.
این عالم فقید، ۲۳ تیرماه ۱۳۹۱ آخرین نماز جمعه بجنورد را در مصلای امام خمینی (ره) اقامه و با مردم این شهر خداحافظی کرد و سپس حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده کنونی ولی فقیه در خراسان شمالی، به عنوان امام جمعه جدید بجنورد منصوب شد.
چهار دوره عضویت در خبرگان رهبری
آیت الله مهمان نواز همچنین چهار دوره به نمایندگی از مردم خراسان شمالی در مجلس خبرگان رهبری عضویت داشت.
روحش شاد و یادگرامی باد