نوسرودههای حاج محمود تاری برای ائمه بیحرم بقیع
ویرانه کردهاند حریم بهشت را...
وارث:
سینه شد از داغ تو لبریز از فریادها
بر زمین افتاد زین غم قامت شمشادها
جای لبخندی نمانده روی لبهای بقیع
بر حریم این حرم رفتهست بس بیدادها
پیکرش زخمیست این مرغ شکسته بال و پر
بر گلویش مانده جای دشنه صیّادها
هر طرف را بنگری قبریست امّا بیرواق
کی رود تصویر این ویرانهها از یادها
شد بهشت خاکیان تخریب با دست ستم
وای از آل سعود این زاده شدّادها
ای بقیعِ گشته ویران هیچ میدانی چرا
میزند آتش به هر دل این خراب آبادها
میوزد هر چند، گردد سوز دلها بیشتر
در ضمیر خود شرار شعله دارد بادها
میچکد خون دل مظلوم دائم بر زمین
هست تا تیغ جنایت در کف جلّادها
شد بنا گر پایههای ظلم، آید یار ما
تا فرو ریزد ازو ارکان این بنیادها
بارالها در ظهور مهدیات تعجیل کن
دوخته این آستانه چشم بر امدادها
عاقبت آباد میگردد بقیعِ غرقِ نور
میشود نابود از او فتنه شیّادها
خصم اگر آورده در زنجیر «یاسر» عشق را
بگسلد آخر ز هم این حلقهها، پولادها
*
ویرانه کردهاند حریم بهشت را
خشکاندهاند باغ عظیم بهشت را
آتش زدند قلب زمین را ستمگران
سوزاندهاند نقش گلیم بهشت را
این کافرانِ مسلماننما زکین
سدّ کردهاند راه نسیم بهشت را
حاشا که خصمِ عشق بگیرد زعاشقان
دلهای بیقرارِ مقیم بهشت را
باشد بقیع جنّت دنیا و آسمان
از خاک او گرفته شمیم بهشت را
دارد بهشت دشمن و، ای آتش جحیم
در خود بگیر خصم لئیم بهشت را
ای جبرییلِ عشق دلم را ببر بقیع
آنجا که دید نَفْسِ سلیم بهشت را
زد خیمه اشک دیده «یاسر» در آن حریم
از کف نداد فیض عمیم بهشت را
* رباعی
گر بر دل ما بهشت تصویب شود
دلها به بقیع عشق ترغیب شود
از حرمت و از قداست اش کم نشود
حتی اگر آن بهشت تخریب شود