پاسخ آیت‌الله جاودان به چگونگی کسب رضوان و مغفرت الهی

کد خبر: 8137
آیت‌الله جاودان می‌گوید: اگر کسی گناه نکرده بود که خیلی خوش به حالش است. اگر هم کسی گناه و خطایی را مرتکب شود اگر توبه و جبران کند خداوند می‌بخشد؛ آنجا در یک دریایی غرق می‌شود که نام آن دریا مغفرت است.

وارث: آیت‌الله محمدعلی جاودان در ادامه سلسله جلسات درس اخلاق خود به شرح و تفسیر آیه 20 سوره مبارکه حدید پرداخته است که مشروح آن را در ذیل می‌خوانید: 

خداوند متعال در آیه 20سوره مبارکه حدید می‌فرماید: وَ فی الآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللهِ وَ رضْوانٌ سه مطلب را مد نظر دارد؛ وقتی انسان از این دنیا برود، سه در به رویش باز است. اول خدایی نکرده عذاب خداست. یک ذره عذاب و کمترینش هم خیلی زیاد است چه برسد به بیشترینش. در آیه 13سوره مبارکه اعلی و آیه 74سوره مبارکه طه می‌فرماید: لا یَموتُ فیها وَ لا یَحْیَى آدم در آن عذاب نه زنده است و نه مرده. یعنی چه؟ البته این هست که توانایی انسان در آن عالم خیلی بیشتر از این عالم است. اینجا یک ذره آتش اطراف انسان را بگیرد، انسان از دست می‌رود. اما آنجا اینگونه نیست. اما آنجا هم به حد اعلا است. عرض کردم یک ذره اش هم خیلی زیاد است. در نقلیات و روایات یک مطلبی دارند که برای فهماندن مسأله است. می‌گویند آتش جهنم را هفتاد بار خاموش کردند، شد آتش دنیا. بعد از هفتاد بار خاموش کردن، آتش دنیا شد. بفرمایید همینطور تنزل دادند و تنزل دادند تا آتش دنیا شد. نمی‌دانم آتش دنیا به چه معناست؟ مثلا می‌گویند جوششی که در دل خورشید است تا شش میلیون درجه حرارت دارد؟ آن آتش دنیاست یا همین آتش های خودمان مقصود است؟ ما نمی‌دانیم یعنی چه؟ خب فرمودند : وَ فی الآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ. خب انسان باید کاری کرده باشد. این آیه را مکرر خدمتتان خوانده ایم. در آیه 165سوره مبارکه بقره می‌فرماید: وَ الذینَ آمَنوا أشَدُّ حُبًّا للهِ وَ لوْ یَرَى الذینَ ظَلموا إذ یَرَوْنَ العَذابَ أنَّ القوَّةَ للهِ جَمیعًا وَ أنَّ اللهَ شَدیدُ العَذابِ آنهایی که ظلم کرده اند. ببینید اگر کسی جبران کرد که هیچ، راحت است. اگر کسی ظلم نکرد که خوشا به حالش. اگر هم کاری کرد و بعد جبران کرد، باز هم خوش به حالش. کسی یقه آدمی‌که جبران کرده است را نمی‌گیرد.

یک وقت هم مثلا وقتی از این دنیا می‌رود یک مرتبه می‌بیند آن زمانی که داشته از دنیا می‌رفته دهه محرم بوده و نسیم رحمت خدا خیلی شدید می‌وزیده و یک مرتبه این را گرفته و برده. این فرض هم وجود دارد که بدون هیچ مقدمه ای از طرف خودش مورد بخشش قرار بگیرد. چنین فرضی و چنین چیزی داریم. یا دلش به یک جایی بسته است. اگر دلش به جایی بسته نباشد، نمی‌شود. دلش به یک جایی بسته است. در این فرض آن کسی که دل این به او بسته است، به دادش می‌رسد که نامش را شفاعت می‌گذاریم. این هم یک فرض است.

حالا اگر این فروض نبود، این آدم با وضعی که دستش پر ظلم است، رفته است. می‌فرمایند وَ لوْ یَرَى الذینَ ظَلمواآنهایی که ظلم کرده اند، آن روز چشمشان باز می‌شود. ببینید آیات متعددی داریم که می‌فرمایند انسان یک مرتبه وارد قیامت می‌شود. یک مرتبه. این یک مرتبه در قرآن با عبارت بَغتـَةً آمده است. یک مرتبه پرده ها برداشته می‌شود و من متوجه می‌شوم که قیامت است. یعنی چه؟ نمی‌دانیم یعنی چه. خب آنجا هم انسان یک مرتبه می‌بیند در آتش است. قرآن می‌فرماید کسی می‌گوید من مال یتیم خورده ام. بفرمایید مال مردم خورده ام. مال یتیم بدتر و مال مردم یک کمی‌کمتر. یا مواردی که نام بردنش خوب نیست. به یک گونه ای ظلم کرده. امروز داشته ناهار می‌خورده و ناهارش از پول ظلم یا اختلاس یا رشوه یا مال یتیم بود، و او هم وسط ناهار مُرد. یعنی تا چشمش از این عالم بسته شود و به آن عالم باز شود در آتش است. همان لحظه در آتش است. اینگونه. إذ یَرَوْنَ العَذابَ وقتی عذاب را می‌بینند، دو تا چیز می‌فهمند. یکی اینکه أنَّ القوَّةَ للهِ جَمیعًا. می‌فهمد. همیشه همه چیز دست خداست ها. اما او آن موقع می‌فهمد. متاسفانه الان نمی‌فهمد. أنَّ القوَّةَ للهِ جَمیعًا.

دوم وَ أنَّ اللهَ شَدیدُ العَذابِ خدا قهار است. این را هم می‌فهمد. قهر خدا را هم آنجا می‌بیند. یَرَى. وَ لوْ یَرَى. می‌بیند. قهر خدا را می‌بیند. آتش را که می‌بیند، آتش نمی‌بیند. مثالش را عرض کردم. وقتی شما سر چهار راه به چراغ قرمز می‌رسید، خطر می‌بینید. نه چراغ قرمز. تمام عمرت هم ممکن است از کنار چراغ قرمز عبور کرده باشی و یک بار هم نگاه نکرده باشی که این ساخت کجاست. اصلا به این چیزها نگاه نکردی. از چراغ قرمز، خطر دیدی. آنجا هم وقتی انسان عذاب را می‌بیند، عذاب را می‌بیند اما در آن قهر خدا را می‌بیند. انسان از پس ِ این برنمی‌آید. البته بزرگان یک مطلبی فرموده اند و آن اینکه آنچه از همه عذاب های خدا بدتر است در آیه 67سوره مبارکه توبه آمده که می‌فرماید: نَسُوا اللهَ فـَنَسیَهُمْ آنها خدا را فراموش کردند و خدا هم آنها را فراموش کرده. می‌گویند این از همه عذاب ها بدتر است. خدا این آدم را فراموش کرده. ببینید کسی بدی کرده و گرفتار عذاب است. حالا مدام فریاد می‌زند و ناله می‌زند و می‌گوید شاید شنید. شنیدن که می‌فهمیم می‌شنود.

اما منظور شنیدنی است که توجه کند. به این معنا. قرآن در آیه 77سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید: وَ لایَنظُرُ إلـَیْهـِمْ یَوْمَ القیامَةِ نگاهشان نمی‌کند. خب نگاه نمی‌کند به چه معناست؟ یعنی نگاه به مرحمت نمی‌کند. به این آدم توجه نمی‌کند. خب؟ گفتند آن فراموشی از همه بدتر است. می‌گوید من هم همینطور بودم. تمام عمر یک ذره حواسم به خدا نبود. اصلا. آدمی‌که فراموش کرده، گرفتار فراموشی می‌شود. چه عرض می‌کردیم؟ إذ یَرَوْنَ العَذابَ أنَّ القوَّةَ للهِ جَمیعًا وَ أنَّ اللهَ شَدیدُ العَذابِ انسان آن قهر خدا را هم می‌بیند. وقتی به بهشت بروید، هر گلی که می‌بینید،‌ آنجا رحمت خدا را می‌بینید. در هر برگ گلی رحمت می‌بینید. در هر جویی که زیر درخت ها جاری است، رحمت خدا را می‌بینید. این خیلی قیمت دارد. یعنی قیمت اصلی اش به خاطر این است. اگرنه خب اینجاها هم انسان گل و باغچه و باغ و جاهای سبز و خرم می‌بیند و هیچ چیز هم نمی‌بیند. فقط همان سبزی را می‌بیند. چه عرض می‌کردیم؟

آیه 20سوره حدید که می‌فرماید: وَ فی الآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللهِ اگر توبه کردی، حل است و مغفرت خدا شاملت می‌شود. اگر کسی گناه نکرده بود که خیلی خوش به حالش است. اگر هم کسی خطا کرده و یک وقت ظلمی‌کرده و یک وقت حق کسی را پایمال کرده یا یک وقتی چشمش خیانت کرده یا یک وقت زبانش تندی کرده و از حد خارج شده که اگر به مادرش باشد خیلی خیلی بدتر است و ممکن است جبران نشود، اگر از اینها توبه کرد و جبران کرد، می‌بخشد. می‌بخشد و بعد مغفرت است. آنجا در یک دریایی غرق می‌شوی که نام آن دریا مغفرت است. چقدر خوشمزه است؟ نمی‌دانیم. از آن بهتر ادامه آیه است که می‌فرماید وَ رضْوانٌ. رضای خدا. رضوان خدا را چگونه بدست بیاوریم؟ مثلا در آیه 119سوره مبارکه مائده می‌فرماید: هذا یَوْمُ یَنفعُ الصّادِقینَ صِدْقـُهُمْ امروز که قیامت است، روزی است که صادقین بهره صدق شان را می‌برند. این آدم درست بوده. تمام عمر درست بوده. تمام عمر. خیلی قیمتی است.

هذا یَوْمُ یَنفعُ الصّادِقینَ صِدْقـُهُمْ بهره صدق شان را امروز می‌برند. در آن به انسان چه می‌دهند؟ در ادامه آیه می‌فرماید: لـَهُمْ جَنـّاتٌ تـَجْری مِن تـَحْتِها الأنـْهارُ جنت آن باغی است که در آن دیگر زمینی دیده نمی‌شود. همه اش در پوشش گل و گیاه و سرسبزی و خرمی‌است. این جنت است. یعنی پوشیده است. تـَجْری مِن تـَحْتِها الأنـْهارُ زیر درخت ها نهرها جاری است. می‌گویند آنجا اینگونه است. لازم نیست برای خانه تان لوله کشی کنید. به آب دستور می‌دهید و آب از اینجا نهری به پهنای بیست سانت، سی سانت، پنجاه سانت، تا خانه تان می‌آید. چرا اینگونه است؟ چون آبش زنده است. مانند آب اینجا نیست که بی هوش باشد. آب های اینجا بی هوش هستند دیگر. آب آنجا هوشمند است. درختانش هوشمند است. میوه ها هوشمند هستند. مرغی که روی درخت نشسته هوشمند است. اگر امر کنی بیاید، می‌آید.هذا یَوْمُ یَنفعُ الصّادِقینَ صِدْقـُهُمْ لـَهُمْ جَنـّاتٌ تـَجْری مِن تـَحْتِها الأنـْهارُ.

آقا من چطور می‌توانم پنجاه سال راست بگویم و درست و پاکدامن زندگی کنم؟ چطور می‌شود؟ این همه تغییر و تحولات و حوادث و امتحانات بزرگی که در طول عمر انسان برایش پیش می‌آید، چطور می‌شود سلامت بماند؟ یک چیز ضامن است. یک چیز و آن اعتقاد به قیامت است. اعتقاد به قیامت باعث می‌شود که من بتوانم در مقابل همه حوادث مقاومت کنم. باور کنید انسان می‌تواند سخت ترین سختی ها را با اعتقاد به قیامت تحمل کند. لـَهُمْ جَنـّاتٌ تـَجْری مِن تـَحْتِها الأنـْهارُ خالِدینَ فیها أبَدًا رَضِیَ اللهُ عَنهُمْ وَ رَضوا عَنْهُ آدم های راست و درست.

خدا با بعضی ها همراه است. مثلا کسی برایش دعا کرده است. کسی برای بچه هایش دعا کرده است. اگر در خاطرتان باشد در داستان مادر حضرت مریم، ایشان برای بچه هایش دعا کرد و گفت خدایا این بچه هایم را از شر شیطان به تو پناه می‌دهم. بچه مریم شد و از او عیسی به دنیا آمد. می‌شود. به دعای پدر و مادر بچه ها خوشبخت می‌شوند. خوب می‌شوند. همه چیز می‌شوند. مرحوم حاج آقا مجتبی رضوان الله علیه می‌فرمودند من بعد از هر نماز سرم را به سجده می‌گذارم و برای بچه هایم دعا می‌کنم و چهار پنج چیز را دعا می‌کنم. الحمدلله بچه هایشان همه خوب هستند. خب. رَضِیَ اللهُ عَنهُمْ وَ رَضوا عَنْهُ ذلِکَ الفوْزُ العَظیمُ این رضای خدا، فوز عظیم است. اگر انسان برسد. ببینید رضایت به چه معناست؟ در فارسی چه معنا می‌کنیم؟ خشنودی. ببینید یک عالمی‌می‌شود که سراسرش برایش خشنودی است. اینجا شما اگر دو ساعت در یک هفته خشنود باشی، ‌کلاهت را به آسمان می‌اندازی. می‌گویی خیلی خوب بود. دو ساعت. حالا این خشنودی های ما هم که چه عرض کنیم؟ نه از این خشنودی ها.

 

در آیه 22سوره مبارکه مجادله می‌فرماید: لا تـَجـِدُ قـَوْمًا یُؤمِنونَ باللهِ وَالیَوْم الآخِر یُوادّونَ مَنْ حادَّ اللهَ وَ رَسولـَهُ نمی‌شود کسی به خدا و قیامت ایمان داشته باشد و با کسی که مقابل خدا می‌ایستد، مودت داشته باشد. این امکان ندارد. این امکان ندارد که با دشمن خدا دوست باشد و خدا را هم قبول داشته باشد.لا تـَجـِدُ نمی‌یابی قومی‌را که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند که عرض کردیم این یک اصل است و اساسی ترین اعتقاد صاحبان ادیان اعتقاد به آخرت است. بسیاری در عالم هستند که هیچ دینی ندارند اما خدا را قبول دارند. در جهان تعداد کسانی که خدا را قبول دارند خیلی زیاد است. اما قبول داشتن قیامت مهم است. آن زمان آن اعتقاد دین است. بنابراین کسی که به خدا و قیامت اعتقاد دارد، نمی‌شود با دشمن خدا مودت داشته باشد. درمورد مودت چه عرض کردیم؟ مودت دوستی ای است که در عمل دیده می‌شود. در دست و چشم و زبان دیده می‌شود. یُوادّونَ مَنْ حادَّ اللهَ وَ رَسولـَهُ می‌گوید این که با خدا مقابله می‌کند و با خدا دشمن است، وَ لـَوْ کانوا آباءَهُمْ ولو اینکه پدرش باشد،‌ اگر مقابل خدا ایستاده باشد، نمی‌شود. فرزندش باشد،‌ نمی‌شود. برادرش باشد، نمی‌شود. خویشاوندانش باشند، نمی‌شود. اگر کسی اینگونه بود و با آنها دوست نبود، اُولئِکَ کـَتـَبَ فی قـُلوبـِهـِمُ الإیمانَ اینها کسانی هستند که ایمانشان قطعی شده است. ایمان در قلب شان نوشته شده، یعنی ثابت و مستقر شده است. وَ أَیَّدَهُم بـِروح مِنـْهُ روح خدایی آنها را تایید می‌کند. وَ یُدْخِلـُهُمْ جَناتٍ تـَجْری مِن تـَحْتِهَا الأنهارُ خالِدینَ فیهَامانند آن قبلی.

خداوند در ادامه می‌فرماید: رضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رضوااینجا به عمل نگفتند. به اعتقاد گفتند. دوستی را گفتند. دوستی و اعتقاد اصل دین است دیگر. این در خاطرتان باشد. دوستی و اعتقاد اصل دین است. من هنوز نماز می‌خوانم. باشد خوب است. اعتقادت چه شده است؟ ببینید ممکن است آن چیزی که آخر می‌ایند از انسان می‌گیرند نماز باشد. مدت های مدید دلش خوش است که نماز می‌خواند و بنابراین خودش را معتقد و مومن می‌داند. اما اعتقاداتش را از دست داده است و با دشمنان خدا دوست است. این نمی‌شود. دقت کنید این مهم است. آنجا گفتیم صدق در عمل. همه چیزش درست است. اینجا می‌گوید به چه کسی دل بستی؟ کجا  دل بستی؟ نکند دشمن خدا باشد؟ در ادامه آیه می‌فرماید: اُولئِکَ حِزْبُ اللهِ ألا إنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ المُفلِحونَ این بحث اخلاقی بود که تمام وقت مان را گرفت.

امام کسی است که دارای 3 نسبت باشد

چهار کلمه هم از آن بحث دوم عرض می‌کنم. بحث اعتقادی مان،‌ بحث امامت بود. عرض کردیم امام کسی است که دارای سه نسبت است. یک نسبت با خدا دارد و یک نسبت با پیامبر دارد و یک نسبت با مردم دارد. این خلاصه بخش اول بود. بعد عرض کردیم آن نسبتی که امام با خدا دارد، یک معنای ولایت است و آن اینکه هر امامی‌ولیّ خداست. دوم اینکه هر امامی‌خلیفه خدا و خلیفه الله است. البته یک و دو ندارد. معنای خلیفه را مقداری بحث کردیم و بعد معنای اول ولیّ را در قرآن دیدیم که یک معنای اخلاقی بود به این معنا که خدای تبارک و تعالی عهده دار تربیت یک بنده باشد. اگر خدا عهده دار تربیت یک بنده ای از بندگانش بود، ولیّ اوست. آن آدم هم ولیّ خداست. چرا؟ چرا خدا ولی اوست و او ولی خداست؟ زیرا ولایت دو طرفه است. عرض کردیم ولایت دو طرفه است و اصلا یک فعل و یک کلمه ای است که دو طرفه معنا می‌دهد. خدا ولی بنده است و بنده هم ولی خداست. خب. به این معنا عرض کردیم که امام ولی خداست. چرا؟ زیرا او از اول عمر تحت تربیت الهی بوده و بهترین تربیت را خدای متعال درمورد این بندگان خاص خودش اعمال کرده. این بندگان خاص در عالم صد و بیست و چهار هزار نبی هستند. انبیاء کسانی هستند که تحت تربیت خدا بوده اند. درجه ای که خدای متعال آن شخص را تربیت کرده، درجه و مقام اوست. عرض کردیم امام به این معنا ولی خداست. چون تمام دوران عمرش همیشه تحت تربیت الهی بوده. معنای دوم را عرض می‌کردیم که در آیه 55 سوره مائده آمده بود. إنـَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولهُ وَ الذینَ آمَنوااین یک معنای دومی‌است که می‌خواهیم عرض کنیم.

در این معنای دوم آیه می‌گوید وَ الذینَ آمَنوا ولی خدا هستند. این که ولی هستند یعنی از طرف خدا ولی هستند. از طرف خدا. خدا ولی است و پیامبر از طرف خدا ولی است و امام هم از طرف خدا ولی است. این یک نکته. بعد عرض می‌کنیم ما دو نوع ولایت داریم. ولایت تکوین و ولایت تشریع. در عالم تکوین و عالم تشریع ولایت دارد. آن کسی که در داستان حضرت موسی، با عصا اشاره کرد و دریا شکافته شد. ولایت بر کون و مکان. بعد آمدند اشکال کردند که آقا در این راه زمینش خیلی گل است. امر فرمود و باد وزید و زمین خشک شد. بعد گفتند آقا ما دوازده تیره هستیم. دوازده شِقه در آب باز شود. امر فرمود و دوازده شِقه در آب باز شد. آقا ما همدیگر را نمی‌بینیم و مضطرب و نگران هستیم. دغدغه و استرس داریم. یک کاری کردند که اینها بتوانند از این فاصله های آب همدیگر را ببینند. اینها ولایت بر تکوین عالم است. حضرت عیسی دست می‌کشیدند و چشمی‌که حدقه‌ای نداشت، درست می‌شد. اینها ولایت بر تکوین است. این آیه هم همین را می‌خواهد بگوید؟ نه. ولایت در تشریع است. چون این اصطلاحش است عرض می‌کنم. ولایت در تشریع به چه معناست؟ یعنی ایشان قانونا ولی مسلمانان است. طبق قانون خدا ولی است. یعنی چه؟ هرچه می‌گوید باید گوش کنید. قرآن حرف های خداست و صد در صد باید به حرف های خدا عمل کنید. چشم. پیامبر ولی است. باید صد در صد فرمایشات ایشان را بپذیریم. امام هم ولی است.

اینجا امیرالمومنین مثال ماست. آن وقت چه مثالی عرض کردیم؟ وصف مشیر. عرض کردیم این نشانی هایی که آیه از امیرالمومنین می‌دهد نمی‌خواهد بگوید چون نماز می‌خواند ولی است یا چون در نماز رکوع کرده ولی است و چون در رکوعش صدقه داده ولی است. نه. اینها نشانی است. آن روز در مسجد بیست سی نفر یا کمتر بودند.

در یک سری از نقل ها دارد که پیامبر خانه بودند و در یک سری از نقل ها دارد که ایشان هم در خود مسجد تشریف داشتند. فرقی ندارد. در هر صورت بیست سی نفر در مسجد هستند و یکی دارد نماز می‌خواند و یکی نشسته خستگی در می‌کند و یکی در سجده است و یکی در رکوع است. در میان این جمع یک نفر در رکوع بود و در رکوع صدقه داد. این نشانی این یک نفر است. می‌توانستند بگویند آن کسی که گوشه راست مسجد نشسته و کاملا آن گوشه است و مثلا دارد قرآن می‌خواند. می‌شد این نشانی را بدهند. این یک نشانی است. اینها دلیل نیست. لذا می‌گویند وصف مشیر. فقط می‌خواستند نشانی بدهند و اشاره کنند. نه وصف تعلیلی. وصف تعلیلی یعنی این کارهایی که شمرده می‌شود، علت است. این است که خدا امیرالمومنین را ولی قرار داده. نه اینگونه نیست. بنابراین اگر فردا یک نفر آمد در مسجد ایستاد و صد رکعت نماز خواند و در همه رکوع هایش هم یک دانه صدقه داد، دلیل نیست. شخصش است. عرض کردیم همه آن توصیفات نشانی بود. خب این ولایتی که در این آیه اثبات شد، ولایت تشریعی است. یعنی به لحاظ قانون این همان مطلبی است که پیامبر در غدیر خم فرمود. فرمود من کنت مولاه فهذا علی مولاه. این علی ولی است. آن ولایتی که آنجا فرمودند هم به معنای ولایت امر است. یعنی صاحب قدرت و حکومت بعد از من، علی است. می‌خواستند این را بگویند. همه دعوا ها هم سر این بود. شما امیرالمومنین هرچه می‌خواهی مقامات عالیه داشته باشی، داشته باش. ما هم خیلی به تو احترام می‌کنیم. همیشه پشت سر تو راه می‌رویم . اما تو به حکومت کاری نداشته باش. دعوا سر این بود. پیامبر داشت روی این پافشاری می‌کرد. هم این آیه دارد این مساله را می‌گوید هم در غدیر خم می‌خواستند این را بفرمایند.

این دوستمان یک سوالی کرده بود. اگر در خاطرتان باشد درمورد حضرت صدیقه طاهره عرض کرده بودیم ایشان آن جنبه ولایت را دارند. ولی خدا هستند. دوم اینکه ایشان خلیفه خدا هم هستند. جنبه های معنوی ای که در پدرشان و همسرشان و فرزندانشان هست، ایشان هم به همان درجه برخوردار هستند. اما در مرحله بعد، باید به آن برسیم و صحبت کنیم. آیا او خلیفه پیغمبر هم هست یا نه. او خلیفه الله است. یعنی درجه مقام خلیفه اللهی در شخص ایشان هست. مقام ولایت در شخص ایشان هست. اما ولایت به معنای إنـَّما وَلیُّکُمُ اللهُ نیست. این نیست. ایشان در دوران عمر مبارکشان تا آن زمانی که پدرشان زنده بود تحت ولایت پدر بودند و بعد از پدر تحت ولایت شوهرشان بودند. چرا؟ چون آن مقامات دیگر ولایی،  مقاماتی است که با مردم تماس دارد. ولی امر مسلمین است. یک خانم نمی‌تواند ولی امر مسلمین باشد. چرا؟ چون احتیاج به در تماس مردم بودن دارد. مشخص است؟ چون احتیاج به تماس با مردم دارد، نگفته اند. اگرنه ایشان هیچ مرتبه ای از مراتب امیرالمومنین کم ندارد. درست است؟

مگر نگفته اند در عالم از آدم تا پایان هیچ کس جز امیرالمؤمنین کفو ایشان نبود. ایشان هم دوش امیرالمؤمنین است. از نظر مقامات معنوی و واقعیت های معنوی و انسانی ایشان هیچ چیز کم ندارد. ببینید واقعیت های انسانی که آنها مقام خلافت خدا ومقام ولایت الهی است. در اینها هیچ کم ندارد. آنچه که هست این است که ایشان حاکم و قاضی و فرمانده لشکر نیست. می‌دانیم که اینها نیست. در عصر ما در دنیا فرمانده لشکر، صد کیلومتر پشت جبهه نشسته و اداره می‌کند. اما در آن زمان احتیاج بود که فرمانده لشکر در صف جلو باشد. اگر در خاطرتان باشد در جنگ صفین هروقت مشکلی پیش آمده امیرالمومنین رفتند جلو و مشکل را حل کردند. چون یک خانم نمی‌تواند این کارها را به عهده بگیرد، بنابراین ایشان آن معانی را ندارد.


/ک117