حجت الاسلام ثمری: عبادت که با نشاط شود، مدل اشک ریختن هم متفاوت می شود/ حاج منصور ارضی: تبریک بر این قلب مصیبت زده تا چند
بنابراین گزارش، مراسم هفتگی حسینیه صنف لباس فروشها، با سخنرانی حجت الاسلام ثمری و مداحی مداح اهل بیت(ع)، حاج منصور ارضی برگزار شد. در این مراسم حجت الاسلام ثمری به سخنرانی پرداختند که در ادامه بیان شده است:
یکی از اساتید بزرگ ما تعریف می کرد که زمان طاغوت عراق سعی می کردیم هر شکلی که شده، شبهای جمعه خودمان را به کربلا برسانیم. و به گونه ای هم بود که اگر متوجه می شدند، ما را می کشتند. طوری مسیر را انتخاب می کردیم که شب ها را از دشت ها برویم. شبی در حالی که در دشت راه می رفتیم، متوجه چراغ هایی شدیم که از دور نمایان شد، گودالی را پیدا کردیم و در آن پنهان شدیم. چراغ ها دائم به ما نزدیک تر می شد و ترس وجود مارا گرفت. چراغ ها که نزدیک تر شدند، دیدیم که یک گله گرگ است. اینها دور ما چرخیدند، داد می کشیدند. ناگهان اهل دلی از جمع ما بلند شد و در مقابل گرگ ها ایستاد و گفت شما خجالت نمی کشید؟ ما زائران سید الشهدا(ع) هستیم. حیوانات همه ساکت شدند و رفتند. گرگ کنار بساط امام حسین و اهل بیت(علیهم السلام) که برسد، می رود. خدا نکند که در این بساط آدم گرگ شود! از این موارد در بزم اهل بیت کم نیست. باید به خداوند پناه برد.
تسلیم باش همه تسلیم خدایند. یک مقدار مراقبت می خواهد " الرغبة فی العبادة" نشاط در بندگی، عشق به نماز، عشق به قرآن. با کسالت و به اجبار نباشد. صفحات قرآن و جزء قرآن را که می خواهم بخوانم به اجبار نباشد، با شوق و اشتیاق باشد. باید با نشاط باشد. نماز و جماعت باید با نشاط شود، این اتفاق که می افتد، مدل اشک ریختن هم متفاوت می شود.
در بساط بندگی خدا، اگر انسان بخواهد بندگی کند، مدلش متفاوت می شود. حضرت زهرا(سلام الله علیها) یک شکوه نداشت. اینها همه الگو است باید یاد گرفت. در جریان کربلا هر چه بگردید، یک شکوه پیدا نمی کنید. شکوه معنا ندارد عالم محضر خداست، محضر ولی که انسان شکوه نمی کند. حضرت زهرا دلش، درد دین داشت.
در ادامه این مراسم، مداح اهل بیت(ع) حاج منصور ارضی به عزاداری پرداختند:
بیدار نشد این دل غفلت زده تا چند
انذار بر این دیده حسرت زده تا چند
از نفس خطا کار ز ابلیس جفا کار
تبریک بر این قلب مصیبت زده تا چند
من غایبم از محضر نورانیت ای یار
غایب ز تو این حاضر، غیبت زده تا چند
گاهی تو کنار منی، من در پی دیدار
گمگشته در این وادی غربت زده تا چند
ای وار از این چشم و از این قلب گرفتار
گمراهی این دیده صورت زده تا چند
ای کاش که من هیئتی فاطمه باشم
هم صحبتی مردم هیئت زده تا چند
بیهوده دم از راه ولایت زدن از چیست
همراهی یک قوم ولایت زده تا چند
ای کاش به بیراهه نمی رفت فلانی
ای مدعیان سهم عدالت زده تا چند
گاهی بخدا، حرف خدا نیز بهانه ست
آزردن این ملتِ دولت زده تا چند
از غیر تو این غافله منّت نپذیرد
ای دوست تماشای خجالت زده تا چند
ما را تو مگر کرب و بلایی بنمایی
ای منتقم کوچه و گودال کجایی
/س113