تفاوت بین مدارا، عفو و رفق در بیان قرآن!

کد خبر: 8560
در اندیشه اسلامی، رابطه خداوند با موجودات بر اساس رحمت (1) و محبت و بر بنیان ربوبیت استوار گشته و ارتباط افراد جامعه با یکدیگر بر پیوند ناگسستنی (اُخوّت) (2) بنا نهاده شده است؛ پیوندی که تقویت و تحکیم آن، رابطه مستقیمی با گسترش و نهادینه شدن فرهنگ «مدارا و گذشت» که میوه شیرین آن، صلح، صمیمیت و وحدت دارد.


وارث: 1. مدارا:


از ماده «دری» یا «درأ» اشتقاق یافته است. «دری» به معنای آگاهی و شناختی است که از راه مقدماتی پنهان و غیرمعمول، به دست می آید،(3) «درأ» نیز در اصل به معنای «دفع کردن» است. (4)

بر این اساس، واژه «مدارا» که به معنای ملاطفت و برخورد نرم است،(5) اگر از «دری» گرفته شده باشد با معنای اصلی آن در «دَرَیتُ الظَّبیَ» تناسب دارد، گویی آدمی با تحمّل طرف مخالف و برخورد ملایم با او، وی را در کمند محبت خویش گرفتار می سازد؛ و اگر از «درأ»مشتق باشد به این مناسبت که آدمی با برخورد ملایم خود، بدی او را دفع می کند. (6)

بنابراین، در مدارا، مفهوم «پرهیز و احتیاط» نهفته است و از این رو، بیشتر در مورد مخالفان و دشمنان به کار می رود، برخلاف این، «رفق» که بیشتر در مورد موافقان و دوستان و حداکثر غیرمخالفان استعمال می شود. (7)

 

2. عفو:

در اصل به معنای «صرف نظر کردن و رها نمودن» است، از این رو، در مورد صرف نظر کردن از عقوبت گناه، «عفا عنه» به کار می رود.(8) از آن جا که رها کردن و بی توجهی به یک عبارت، موجب نابودی آن می شود، این واژه به معنی «اندراس و محو و نابودی» نیز به کار رفته است؛ (9) در مورد پشم و موی حیوان، که بی توجهی و عدم پیرایش آن باعث تکثیر و افزایش آن می گردد، عفو معنای «تکّثر» می دهد و بدین مناسبت در معنای «نمو و افزایش» به کار رفته است و در عبارت قرآنی (حَتَّی عَفَوْا وَ قَالُوا) (10) به همین معناست. (11) «عفا» به معنای «خاک» نیز آمده است که چنین معنایی از این جهت است که به خاک توجّهی نمی شود. (12)

3. رفق:

در اصل به معنای نرمی و لطافت و در مقابل «شدت و خشونت» است. (13) در تمام موارد کاربرد آن، دارای مفهوم «نرمی و راحتی» است؛ همنشین نرمخو و موافق را «رفیق» گویند، (14) آرنج آدمی را از این جهت که آدمی با تکیه بر آن احساس راحتی می کند، «مِرفق» نام نهاده اند، (15) و سرویسهای بهداشتی ساختمان را به همین مناسبت «المرافق الصحّیة» نامیده اند. (16)

از آن جا که به طور معمول، میانه روی در انجام کارها، سهولت انجام آنها را در پی داشته و باعث نیکی و استحکام عمل می گردد، واژه رفق به معنای «میانه روی»، «حسنِ انجام عمل» و «اِحکام عمل» نیز به کار رفته است. (17)

 

پی نوشت ها:

1-  نک: انعام (6)، آیه 12؛ غافر (40)، آیه 7.

2-  در قرآن کریم، از صف ربوبیت الهی حدود 970 بار، و بیش از صفات دیگر الهی، یاد شده است.

3- نک: حجرات (49)، آیه 10.

4- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 168

5-ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 271

6- ابن منظور، لسان العرب، ج 14، ص 255، فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 1، ص 137.

7- نک: ابن منظور، لسان العرب، ج 14، ص 255.

8- برای نمونه در روایت است که: (لا تَحمِلوُا عَلی شیعَتِنا وَ ارفَقُوا بِهِم) نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 8، ص 334، «وَ أمَّا المُخالِفُونَ فَیُکَلِّمُهُم بِالمُداراةِ» نک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 401، البته این واژه گاه در معنایی وسیع به کار می رود و هر دو گروه را شامل می شود مانند «أَمَرَنی رَبّی بِمُداراةِ النَّاسِ» نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 3، ص 179)

9- ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 4، ص 56؛ نیز نک: خلیل بن احمد، العین، ج 2، ص 258

10-ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 4، ص 58؛ لسان العرب، ج 15، ص 72.

11- اعراف (7)؛ بخشی از آیه 95: «تا انبوه شدند و گفتند».

12- ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 4، صص 59-58.

13- همان، ج 4، ص 58؛ مانند این جمله معروف که امام حسین علیه السلام هنگام شهادت فرزند بزرگوارش علی اکبر، فرمود: «علیَ الدنیا بعدک العفا». ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 109، انتشارات علامه، قم، 1379 ه.ق.

14- خلیل بن احمد، العین، ج 5، ص 149،

1-   15- خلیل ابن احمد، العین، ج 5، ص 149.

16- ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 2، ص 418.

19- همان.

17- نک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 5، صص 172-169. بر اساس چنین معنایی، گاه رفق در مقابل «تبذیر» قرار می گیرد. نک: محمد بن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج 3، ص 182



منبع: مجموعه مقالات قرآن و جامعه شناسی (2)

/ک117