ماجرای مسلمانشدن بانوی اسکاتلندی؛هرکجا میروم از اربعین میگویم
وقوع انقلاب اسلامی ایران آغاز تحولی عظیم در پهنه عالم در مسیر رشد ارزشهای دینی بود؛ زیرا این انقلاب زمانی به پیروزی دست یافت که مکاتب الحادی دنیا سایه بر نظامات سیاسی و اجتماعی دنیا افکنده و از این طریق جوامع بشری را تحت سلطه ظالمانه خود در آورده بودند. از دیگر سو این مکاتب به هیچ وجه نتوانسته بودند نیازهای فطری بشر را که همان رشد و تعالی معنوی است فراهم آورند بلکه با طلیعههای مدرنیسم که با زمینههای فلسفی خاص خود در غرب آغاز شد، زمینه مکاتب الحادی همچون انسانباوری (اُمانیسم) در مقابل خداباوری و نیز ماتریالیسم (مادیگرایی) در مقابل (آخرتگرایی) فراهم شد.
از این رو بهاذعان برخی از اندیشکدههای آمریکایی ــ غربی رشد و گسترش رویکرد افکار عمومی جهان به دین اسلام پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران انکارناپذیر است بهگونهای که دین اسلام در دهههای آینده دین اول مردم جهان خواهد بود؛ زیرا انقلاب اسلامی احیاگر اندیشههای ناب اسلام بود؛ اندیشههایی که مبتنی بر فطرت انسانی است. آموزههای انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن هرچند توسط برخی شبهروشنفکران لیبرال مورد تحریف قرار گرفت و آن را همچون دین اسلام در نظرها ناخرسند نشان داد، اما با پشتوانه معنوی خود همچنان مسیرش را بهسوی آرمانهای اسلام ادامه داده است که این مسأله را در عمل مشاهده کردهایم.
در دهههای اخیر نهتنها موج انقلاب اسلامی متوقف نشده بلکه شاهد نفوذ اندیشههای دینی در سایر بلاد اسلامی بودیم که از آن با تعبیر «بیداری اسلامی» یاد میشود. همچنین در 5 سال اخیر شاهد سومین موج بیداری ملتها این بار در سطح جهانی بودیم که از آن بهعنوان پدیده "پیادهروی اربعین حسینی(ع)" یاد میشود. حضور گسترده مردم دنیا با هر دین و مذهبی و بدون توجه به اختلافات مذهبی و قومیتی و با یک هدف و مقصد واحد که همان زیارت سید و سالار شهیدان است، طلیعههای یک رویداد بسیار بزرگ در پهنه عالم است که تاکنون نظیر نداشته است. شنیدن و خواندن خاطرات مسلمانان یا تازهمسلمانانی که از کشورهای اروپایی و آمریکایی در این همایش بینالمللی حضور یافتهاند و یا در آرزوی این سفر سپری میکنند، درسآموز و عبرتانگیز و برای ما جالب توجه خواهد بود.
زینب ثانی یکی از تازهمسلمانانی است که بهتازگی وارد ایران شده است. او میگوید تا قبل از مسلمان شدن پیرو هیچ دینی نبوده است اما بر حسب یک اتفاق خوشایند مسیر زندگی او بهسوی مطالعه بر ادیان تغییر میکند تا اینکه با دین مبین اسلام آشنا میشود. زینب ثانی از عشق و ارادتش نسبت به ساحت مقدس اهلبیت(ع) سخن میگوید و آرزو دارد در پیادهروی اربعین حسینی شرکت کند. او اربعین را تجدید میثاق با راه امام حسین و تجدید پیمان با منجی عالم معرفی کرد. متن کامل گفتوگو با این بانوی اسکاتلندی را در ادامه بخوانید.
* لطفاً خودتان را معرفی کنید.
من زینب ثانی هستم، در اسکاتلند به دنیا آمدم اما در آلمان بزرگ شدم و همین اواخر در استرالیا زندگی میکردم. در حال حاضر دانشجوی حوزه علمیه قم هستم.
* تحصیلات شما در چه وضعیتی قرار داشت؟
در بریتانیا همان طور که در ایران مدرک گفته میشود، در مقطع لیسانس مدرک فلسفه و زبانها را گرفتم و در مقطع فوقلیسانس ادبیات مدرن اروپا خواندم. دیپلم حقوق دارم و همچنین مدرک تدریس دوره راهنمایی هم دارم.
* فرآیند مسلمان شدن شما چگونه بود؟
من رسماً دینی نداشتم. هنگامی که به آلمان رفتم، در مورد دین مسیحیت اطلاعاتی یافتم. پس از ورود به دانشگاه در مورد دین یهود آگاهی پیدا کردم چرا که تعدادی دوست یهودی داشتم. چند سال پیش دختر بزرگم که اکنون سیزدهساله است و آن موقع 10ساله بود، شروع کرد به سؤال پرسیدن در مورد مرگ و اینکه بهچهمعناست و اینکه پس از آن چه اتفاقی میافتد و من فهمیدم که اگر بخواهم آن را توضیح دهم از طریق مسیحیت نمیتوانم جواب او را بدهم چرا که مسیحی نبودم. آخرین تجربهای که داشتم، اطلاعاتی بود که از دین یهود کسب کرده بودم برای همین او را چند ماهی به استرالیا بردم و این کار این امکان را برای من فراهم کرد تا بنشینم و گوش کنم و مشاهده کنم که این کار خیلی برای من خوشایند نبود. به چیزهایی توجه میکردم که خیلی عجیب بهنظر میآمد. بعد در یکی از جشنهای یهودیان بود که متوجه شدم رابطه من با خدا یک رابطه مستقیم است که شاید همان عبادت کردن است. پس آن اولین بار من بود که بهطور خصوصی عملاً به وجود الله شهادت دادم. خیلی زود پس از آن شهادت به خداوند دادم.
در آن زمان در حال انجام دادن تحقیقات دکترا بودم و بهنوعی از مشغولیتهای آنلاین سیاسی من گرفته شده بود. همه افرادی که با آنها در ارتباط بودم مسلمانان شیعه بودند. در نتیجه لیستها و لینکهای زیادی به من داده شد و من شروع به یادگیریِ هرآنچه باید یاد بگیرم شدم و پس از آن مسلمان شدم.
پس از زیارت امام رضا(ع) به حوزه قم رفتم
* چه انگیزهای باعث شد به ایران بیایید و دروس حوزوی را بخوانید؟
از آنجایی که قبلاً بهصورت رسمی در مسجد شهادت داده بودم حدوداً 18 ماه قبل یکی از دوستانم در استرالیا به من پیشنهاد داد که چرا به دوره آموزشی در ایران ملحق نشوم که در قم و در مورد رسالت است. بعد مرجعی برای من پیدا کرد و من درخواست دادم و آنها پذیرفتند، اما هیچ وقت نتوانستم به آن دوره آموزشی بروم چرا که ویزای من خیلی طول کشید تا حاضر شود و در نتیجه من آن دوره را از دست دادم. اما وقتی ویزای من رسید، سریع به تهران آمدم و بعد مستقیم به مشهد رفتم و امام رضا را زیارت کردم و به چند مؤسسه در ایران رفتم و برایشان مقاله نوشتم و با افرادی که مطالب آنلاین و کمکهای آنلاین میکردند ملاقات داشتم. در ابتدای سال، برای بار دوم به ایران آمدم که کمی طولانیتر بود؛ چرا که به من پیشنهاد دادند در حوزه درس بخوانم. سپس اولین مصاحبهام در ابتدای سال صورت گرفت و بعد دوباره کارهای بیشتری برای مؤسسات انجام دادم و بعد دوباره، دو ماه قبل آمدم که تحصیل کنم و مصاحبههای بیشتری داشته باشم.
فرزند 11سالهام شهادتین را جلویم خواند و مسلمان شد
* آیا خانوادهتان همراه شما در ایران هستند؟
من در اینجا تنها هستم، سه فرزند دارم که 6، 11 و 13 ساله هستند. آنها در استرالیا زندگی میکنند و سعی میکنم خیلی سریع آنها را ملاقات کنم. فرزند وسطی من که اکنون یازدهساله است چند ماه قبل یعنی حدوداً ماه ژوئن جلوی من شهادتین را گفت و مسلمان شد. ما قبلاً در مورد عبادت کردن و خدا صحبت کرده بودیم؛ یک روز بعد از ظهر پس از مدرسه او به من گفت که مسلمان است و من فقط با او صحبت کردم که اگر میخواهد میتواند شهادت رسمی را جلوی من بگوید. من با او تمرین کردم که چطور آن را بهعربی بگوید. در واقع تلفظ عربی او خیلی هم بد نبود. خلاصه ما یک روز با هم این کار را در خانه انجام دادیم.
تا قبل از مسلمانی پیرو هیچ دینی نبودم
* تا قبل از اینکه مسلمان شوید، پیرو چه دینی بودید؟
من مسیحی نبودم، یهودی هم نبودم پس هیچ وقت غسل تعمید داده نشدم. پدر و مادرم افراد بدون مذهبی هستند. از وقتی کودک بودم همیشه خودم بهنوعی با خدا صحبت میکردم. قبل از اینکه من رسماً شهادت دهم، زندگینامه حضرت محمد(ص) را خوانده بودم.
* رعایت حجاب یکی از آداب مسلمانی است؛ به مشکلی برنخوردید؟
در غرب من با حجاب کامل و لباس معمولی میدوم. من نزدیک پارک زندگی میکنم؛ به طبیعت میروم، قدم میزنم، میدوم و زمانی هم برای تفکر و دانش میگذارم.
وقتی تسلیم خداوند میشوید، آرامش مییابید / خداوند مسیرمان را با نورش روشن میکند
* با توجه به فرهنگی که در غرب وجود دارد، آیا دینداری بهسبک اسلامی برای مسلمانان سخت نیست؟
حتی اگر مردم خود را مسلمان یا مسیحی یا هر چیز دیگری ندانند، همیشه آن ارتباط یا نوری که خداوند روشن برایمان روشن کرده جاری بوده است. اما من فکر میکنم وقتی بهصورت مستقیم به خداوند میگویید که تنها به الله ایمان دارید و وقتی خودتان را تسلیم الله میکنید و می فهمید که الله همه تصمیمها را میگیرد، آرامش مییابید. پس ما با وجود اینکه تلاش میکنیم، کار میکنیم و خواستههایی داریم، قرار نیست اینطور فرض کنیم که هرچه بخواهیم به ما میدهند. یک برنامهای وجود دارد. آن نور است، مسیری است که با نور روشن میشود.
علاقه زیادی به مناجاتهای امام سجاد(ع) دارم
* تاکنون به زیارت ائمه رفتید؟
فقط در ایران زیارت رفتهام. نهتنها به زیارتگاههای بزرگ میروم بلکه به امامزادههای زیادی هم میروم. من هنوز کسی را ندارم که با او به حج بروم. انشاءالله وقتی خانواده مسلمان بیشتری داشته باشم، به حج میروم.
این خیلی سخت است، میدانم که به اربعین نزدیک میشویم، در این مورد خیلی صحبت کردیم، دیروز هم گفتوگویی داشتم و در مورد کربلا و امام حسین(ع) خیلی صحبت کردم. در مورد امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(ع) و حضرت زینب(س) صحبت کردم. من همیشه وقتی برمیگردم، در مورد امام سجاد(ع) هم صحبت میکنم؛ چرا که یک فرد معتقد فوقالعاده دیگری در ایران هست که به من در طول اولین ماه رمضان کمک کرد و دعاهای آنلاین زیادی برای من میفرستاد. من سخنان امام سجاد را میخواندم و برایم عجیب بود. هرگاه به امامزادههایی که از فرزندان یا نوادگان امام سجاد هستند میروم، بهشدت احساساتی میشوم. داستانهای زیبای زیادی در مورد امام سجاد وجود دارد، یکی از آنها این است که شبها، ایشان از خانه خارج میشدند و به 100 خانواده غذا میدادند. البته کسی نمیدانست و ایشان هم به مردم چیزی نمیگفتند و بعدها مردم متوجه شدند. در مورد امام سجاد میگویند که قبل از اینکه غذا میل کنند، اول مطمئن میشدند که دیگر مردم یا افراد فقیر غذا برای خوردن دارند و پس از آن ایشان آنچه را باقی مانده بود میل میکردند.
من به تمام امامان معصوم علاقه دارم. من فکر میکنم همه ما یا اکثر ما یک رابطه احساسی خاصی با یکی از امامان برقرار میکنیم، این تنها چیزی است که میتوانم توضیح دهم.
هر کجا میروم درباره اربعین و امام حسین(ع) سخن میگویم
* زیارت اربعین امام حسین(ع) در این سالها بسیار باشکوه برگزار میشود و مردم از سراسر دنیا میآیند. درباره زیارت اربعین حسینی بگویید.
من هیچ وقت در اربعین حضور نداشتم و دیدم اربعین سال گذشته خیلی پرشکوه بود. من قبلاً به زیارت اربعین فکر کردم، اما امسال تغییر عقیده دادم و گفتم هر وقت دعوت بشوم میروم؛ البته امسال از طرف یک مؤسسه برای پیادهروی اربعین بهمدت دو هفته دعوت شدم؛ متأسفانه اگر میخواستم با گذرنامهام بروم و ایران را ترک کنم، باید برای بازگشت مجدد به ایران و برای گرفتن ویزای جدید اقدام میکردم که کار سختی است، به همین دلیل نمیتوانم برای اربعین به عراق بروم. اما به هر دلیلی امسال درگیر ویراستاری متن یک مستند در مورد اربعین شدم. بهتازگی هم دو مقاله در مورد اربعین نوشتم. هر جا که میروم همیشه در مورد اربعین و امام حسین از من سؤال میشود. امسال نتوانستم بروم ولی من به تلاشم ادامه میدهم.
بدون شهادت امام حسین(ع) دین اسلام نجات نمییافت
* چهحسی از زیارت اربعین دارید؟
وقتی من در مورد اربعین فکر میکنم، چند فکر بهذهنم میآید که بهدنبال آن طبیعتاً یاد کربلا میافتم و زمانی که در مورد کربلا فکر میکنم یاد فداکاری و شهادت میافتم. من این را بهعنوان تصمیمی میبینم که توسط یکی از امامان گرفته شد تا مطمئن شود که اسلام نجات مییابد. حرکت امام حسین(ع) یک تصمیم حسابشده بود. امام حسین میدانست که چه اتفاقی قرار است بیفتد. ایشان میدانستند که قرار است کشته شوند، ایشان میدانستند که خانوادهها، زنها و بچهها بهاسارت گرفته میشوند و در صحرا میروند و بیش از پیش زجر میکشند. اما نقشه همین بود، چرا که بدون آن اسلامی که ما میشناسیم نجات پیدا نمیکرد، پس این یک تفکر بود.
با وجود اینکه قبل از واقعه کربلا هزاران نفر در کوفه با امام حسین پیمان بسته بودند و یزید که حاکمی نفرتانگیز و دهشتناکترین شخصیتی که میتوان تصور کرد، بود، آیا ما واقعاً حاضریم برای امام حسین آنجا باشیم؟ پس وقتی امام مهدی(عج) ظهور کند، آیا ما یاران واقعی حضرت هستیم؟ آیا ما واقعاً آن طور که باید سر پیمانمان میمانیم؟ اربعین باید فراخوانی برای عمل کردن باشد، فراخوانی برای تفکر کردن درباره اینکه آیا ما بهاندازه کافی وظیفهمان را انجام میدهیم؟
وقتی به کربلا فکر میکنم گریه میکنم و به اینکه چه اتفاقی برای آنها افتاد و چه رفتاری با آنها کردند. نمیدانم آیا بهخاطر اینکه نام من زینب است اینطور هستم یا خیر. من فکر میکنم به اینکه سر آنها را بریدند و آنها را دفن نکردند. گفته شده چهل روز پس از شهادت امام حسین باران آمد و گویا همه جا پر از خون شده بود.
اربعین تجدید میثاق با راه امام حسین است
از این جهت همه ما میخواهیم به پیادهروی اربعین برویم و همه ما خودمان را جزو یاران امام محسوب میکنیم و میگوییم اگر این اتفاق دوباره بیفتد، ما آنجا خواهیم بود و نزد امام حسین خواهیم ماند. اما من یک سؤال دیگر دارم: با وجود اینکه قبل از واقعه کربلا هزاران نفر در کوفه با امام حسین پیمان بسته بودند و یزید که حاکمی نفرتانگیز و دِهشتناکترین شخصیتی که میتوان تصور کرد، بود، آیا ما واقعاً حاضریم برای امام حسین آنجا باشیم؟ پس وقتی امام مهدی(عج) ظهور کند، آیا ما یاران واقعی حضرت هستیم؟ آیا ما واقعاً آن طور که باید سر پیمانمان میمانیم؟ پس این یک وظیفه خطیر برای ماست. اربعین باید فراخوانی برای عمل کردن باشد، فراخوانی برای تفکر کردن درباره اینکه آیا ما بهاندازه کافی وظیفهمان را انجام میدهیم؟
من دوستی در استرالیا دارم که پیش من آمد و بهشدت گریه میکرد. او یک معتقد فوقالعاده است و قلبش خیلی پاک است. او به من گفت: «من چهکاری میتوانم انجام دهم، میخواهم کارهای بیشتری انجام دهم تا امام مهدی(عج) ظهور کند».
همانطور که معلوم است اربعین یک واقعه مشهور است و مثل یک دریای خیلی بزرگ برای مسلمانان شیعه میماند و حتی فراتر از آن است، چرا که برای همه مسلمانان جهان است، داستان افراد مشهور جهان، اندیشمندان در غرب، نمیدانم افرادی مثل گاندی احتمالاً افرادی مانند گاندی، سیاستمداران مشهور دیگر در مورد امام حسین اظهار نظر کردند. پس اربعین و امام حسین به یک زیارتگاه برای انسانیت تبدیل شدند و وقتی واقعاً فکر میکنیم که "اسلام چیست؟"، همان چیزی است که باید باشد، باید چیزی باشد که همه انسانیت را شامل شود. پس اگر ما مردم را بهدرستی تشویق کنیم، چهکسی میداند انشاءالله همه افرادی که مسلمان نیستند و برای اربعین به کربلا میروند تا امام حسین را ببینند، مسلمان شوند.
صبر، میدانم خیلی ساده بهنظر میآید. فکر میکنم یکی از پسندیدهترین کارها در اسلام است. همه چیز با صبر امکانپذیر است؛ شجاعت، قدرت، مهربانی.
منبع:تسنیم
افزودن دیدگاه جدید