عاقبت دزدی که نماز می‌خواند

کد خبر: 88679
یک فرد مسلمان ممکن است در عین حال که خود را بنده خدا می‌‌داند و قصد عناد و دشمنی با ولی نعمت خود و اولیائش را ندارد بر اثر غلبه هوی و هوس به گناه یا گناهانی آلوده شود.
وارث

 یک فرد مسلمان ممکن است در عین حال که خود را بنده خدا می‌‌داند و قصد عناد و دشمنی با ولی نعمت خود و اولیائش را ندارد بر اثر غلبه هوی و هوس به گناه یا گناهانی آلوده شود که چه بسا برخی از آنها بسیار هم بد باشند، در این مواقع چه باید کرد و راه نجات چیست؟

 

در پاسخ باید گفت هر فردی شرعا وظیفه دارد برای ترک گناهان تلاش کند و فورا از آنها توبه کرده و آنها را از خود دور نماید چرا که ممکن است با ادامه گناه توفیق توبه پیدا نکند، اما کمترین کاری که چنین فردی می‌تواند انجام دهد قطع نکردن رابطه با خداوند است. یعنی نباید با این فکر که ما اهل گناه هستیم به کلی ناامید شده و ارتباطش با خداوند متعال و اولیاء الهی را قطع کند. از نماز خواندن، روزه گرفتن، دعا و مناجات و درد دل کردن با خدا و اولیاء الهی تا هر کاری که می‌تواند انجام دهد. با این کار امید این هست که خداوند توفیق ترک آن گناه را نیز به وی عطا کند. در ادامه به داستانی آموزنده در این مورد که در کتاب «پاداشها و کیفرها» آمده است توجه فرمایید:

 

یکی از علماء از کربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف کرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.

آن عالم می گوید: «من کتابی داشتم که سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً کتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یکی از سارقین گفتم من کتابی در میان اموالم داشتم که شما آن را به غارت برده اید و اگر ممکن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد».

آن شخص گفت: «ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم کتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم». گفتم: «رئیس شما کجا است». گفت: «پشت این کوه جایگاه او است».

لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم که رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی که از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت: «این عالم یک کتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازه ‎ ی شما نخواستیم بدهیم».

من به رئیس دزدها گفتم: «اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز کجا؟ دزدی کجا؟». گفت: «درست است که من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی که هست، انسان نباید رابطه ‎ ی خود را با خدا به کلّی قطع کند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلکه باید یک راه آشتی را باقی گذارد. حالا که شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم».

و دستور داد همین کار را کردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم. پس از مدّتی که به کربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم که با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می کرد. وقتی که مرا دید شناخت و گفت: «مرا می شناسی؟»

گفتم: «آری!» ؛ گفت: «چون نماز را ترک نکردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر که را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اکنون توفیق توبه و زیارت پیدا کرده‌ام ».

منبع: جام نیوز


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.