چرا ابراهیم(ع) به عقیده مردم احترام نگذاشت؟

کد خبر: 89102
یک استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به داستان شکستن بت‌ها توسط حضرت ابراهیم(ع) گفت: امروز در حقوق بشر این موضوع مطرح می‌شود که افراد دارای آزادی عقیده هستند اما ابراهیم(ع) در ماجرای شکستن بت‌ها عقیده آنان را با ارزش به حساب نیاورد. حال سؤالی ایجاد می‌شود که چرا ابراهیم(ع) به عقیده مردم احترام نگذاشت؟
وارث

حجت‌الاسلام سیدمجتبی حسینی‌یمین، استاد حوزه دانشگاه به آزادی بیان، آزادی عقیده و اندیشه در سیره حضرت ابراهیم(ع) و آیاتی از سوره انبیاء اشاره کرد و بیان کرد: ابراهیم(ع) بت‌های مردم بابل را می‌شکند و تبر را روی دوش بت بزرگتر قرار می‌دهد. اما سوالی ایجاد می‌شود که چرا ابراهیم(ع) به عقیده مردم احترام نگذاشت؟
وی افزود: امروز در حقوق بشر این موضوع مطرح می‌شود که افراد دارای آزادی عقیده هستند اما ابراهیم(ع) در ماجرای شکستن بت‌ها عقیده آنان را محترم و با ارزش به حساب نیاورد.
حسینی‌یمین با اشاره به کتاب «آزادی معنوی» شهید مطهری اظهار کرد: در این کتاب دو نکته در مورد آزادی مطرح می‌شود؛ یک آزادی عقیده و دیگر آزادی بیان.
این استاد دانشگاه با طرح این پرسش که آیا اسلام آزادی تفکر را قبول دارد؟ پاسخ داد: اسلام به شدت موافق آزادی تفکر است و در هیچ کجا محدودیتی برای اندیشیدن وجود ندارد و اسلام اندیشیدن را بعنوان یک اصل مطلق مورد پذیرش قرار داده است.
وی با بیان اینکه در قرآن ۳۰۰ بار واژه تفکر و اندیشیدن آمده است، گفت: ممکن است کسی با این تفکر به این برسد که در عالم خدایی وجود ندارد بازهم اسلام می‌گوید تفکر کردن ایرادی ندارد.
حسینی‌یمین با اشاره به روایتی که پیامبر(ص) فرمود «در ذات خدا تفکر نکنید»، افزود: کسی پیش پیامبر می‌رود و می‌گوید با خود فکر کردم دنیا را چه کسی آفریده که به خداوند رسیدم اما خود خدا چطور به وجود آمده است که پیامبر فرمود «وَ لا تَفَكَّروا في ذاتِ اللّه درباره هر چيزى بينديش مگر ذات خدا» لا در اینجا لا نفی است یعنی ذات خدا اصلاً قابلیت تفکر ندارد چرا که ذات ازلی ماهیت ندارد و همه وجود است.
وی اظهار کرد: پیامبر در مقابل شک این شخص برخوردی نکرد که داری کافر می‌شوی بلکه گفت «هذا محض الایمان این عین ایمان است».

آزادی فکر مطلق است اما آزادی عقیده خیر
این استاد دانشگاه یادآور شد: شهید مطهری نیز می‌گوید شک مقدمه یقین است هر چند مقصد خوبی نیست اما معبر خوبی است، اسلام برای تفکر قیدی قائل نیست اگر در جایی نهی شده به دلیل اینکه قابلیت تفکر در آن موضوع وجود ندارد.
وی توضیح داد: البته انسان دارای عقل است و بی‌گدار نباید به آب بزند کسی که محکمات را نمی‌داند نباید وارد یک سری آرا و نظریات شود تا هر آنچه می‌داند از دست بدهد، منظور از نبودن قید این است که فردی با متد علمی بخواهد تفکر کند محدودیتی ندارد.
حسینی‌یمین با اشاره به اینکه شهید مطهری می‌گوید آزادی فکر مطلق است اما آزادی عقیده خیر، ابراز کرد: ما آزادی عقیده در اسلام نداریم، این حرف که عقیده هرکس محترم است حرفی اشتباه است و مورد پذیرش اسلام نیست، عقیده از عقد می‌آید و به معنای «گره» است اعتقاد یعنی «انسان به چیزی گره پیدا کند».
وی ادامه داد: عقیده دو نوع است یا این گره از روی تفکر است که محترم است اما گاهی این عقیده و عقد ایجاد می‌شود اما با تفکر نیست و دلیلش نظرات پیشینیان است یا نفس انسان یا هر چیزی غیر از اندیشیدن، که از نظر اسلام دارای ارزش نیست.
وی افزود: شهید مطهری در این رابطه مثالی را ذکر می کند که کسی خود را به قول و زنجیر بسته است و ما بگوییم به این قل و زنجیر احترام می‌گذاریم، اگر برای او احترام قائل هستی باید بروی و قل و زنجیر او را باز کنی همچون کسی که بت می‌پرستد در اصل خود را اسیر کرده و احترام گذاشتن به چنین فردی احترام به اسارت اوست نه آزادی‌اش.
این استاد دانشگاه یادآور شد: در اینصورت برای آزاد کردن او از قل و زنجیر باید تلاش کرد مانند پزشکی که در حال جراحی بیماری است اگر بیمار پزشک را لعن یا فحش دهد، پزشک باید کار خود را انجام دهد. ما تنها به عقیده‌ای باید احترام بگذاریم که از روی تفکر باشد و صحیح باشد به خرافات و اندیشه‌های اشتباه نباید احترام گذاشت.

آزادی بیان در اسلام
حسینی‌یمین تصریح کرد: آزادی بیان در اسلام هم جایی ندارد اگر بیانی از روی تفکر باشد قبول است، همینطور که رهبر معظم انقلاب بر کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه‌ها تاکید دارند. ایشان خبر دارد که اگر این کرسی‌ها برگزار شود خیلی از صحبت‌ها انجام می‌شود اما قائل است که باید برگزار شود.
وی با بیان اینکه جامعه عاقل زبان مردم را نمی‌بندد، اما در فضای علمی آن را قبول دارد، گفت: موافق و مخالف در فضای علمی می بایست نظرات و آرای خویش را مطرح کند، اما اگر کسی با هوچی‌گری و در فضایی غیر علمی و تبلیغاتی خواست مردم را به سمت و سویی ببرد قابل پذیرش نیست.
وی با اشاره به حکم اعدام سلمان رشدی (نویسنده کتاب آیات شیطانی) بیان کرد: اگر سلمان رشدی نظراتش را در فضایی همچون حوزه علمیه بیان می‌کرد امام(ره) می‌پذیرفت که ابراز نظر کند اما در غیر این صورت حکم اعدام او را داد. اندیشه خراب همچون ویروسی نرم افزاری مخرب است.
وی افزود: بنابراین اسلام آزادی تفکر را مطلق قبول دارد اما آزادی اندیشه و بیان را در فضایی علمی قبول می‌کند.
حسینی‌یمین با طرح این سؤال که اعدام مرتد با «لا اکراه فی‌الدین» جور در نمی‌آید، پاسخ داد: ارتداد موضوعی است که همیشه به آن پرداخته می‌شود، اینکه کسی به این نتیجه برسد که اسلام دین کاملی نیست و بخواهد از آن خارج شود از لحاظ حقوقی و البته در قیامت مسائلی وجود دارد برایش اما اینکه در هر شرایطی باید کشته شود خیر اینگونه نیست.

حکم ارتداد در اسلام
وی افزود: از نظر حقوقی اگر مرد همسرداری مرتد شود فرزندان و همسرش از او ارث می‌برند و همسر مسلمانش باید از او جدا شود و عده وفات می‌برد. اما از نظر کیفری در صورتیکه بعد از ارتداد خود در فضایی غیر علمی به تبلیغ خروج از دین بپردازد و در عامه جامعه این مطلب را تبلیغ کند حکم اعدام دارد.
وی تأکید کرد: اجرای حکم اعدام شخصی که مرتد شده نیازمند این است که دارای جرم این باشد که عامه مردم را به خروج از دین تهییج می‌کند.
حسینی‌یمنی بیان کرد: ارتداد برای کسی است که خود ورود به دین داشته و سپس از اسلام خارج شود و این خروج از دین برای کسی مصداق دارد که خودش وارد اسلام شده باشد اما فردی که پدر و مادرش مسلمان بوده و خود به تحقیق مسلمان نشده این فرد اصلاً وارد دین نشده که بخواهد خارج شود.

روایت قرآن از محاجه میان نمرود و ابراهیم(ع)
وی با تأکید بر اینکه «لا اکراه فی‌الدین» و آزادی تفکر مسئله‌ای جدی در اسلام است، ابراز کرد: اینکه هر که از دین خارج شود حتماً باید کشته شود وجود ندارد.
حسینی‌یمین با اشاره به آیه ۵۷ سوره انبیاء تصریح کرد: «وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ و به خدا قسم که من این بتهای شما را چاره‌ای کنم (و با هر تدبیری توانم درهم می‌شکنم) بعد از آنکه شما (برای تفرج و رسوم عید به صحرا روید و از بتخانه) روی گردانید.» ابراهیم اعلام کرد که شما بروید من این بت‌ها را می‌شکنم «فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُون (در آن موقع به بتخانه شد) و همه بتها را درهم شکست به جز بت بزرگ آنها را تا (در مقام شکایت) به او رجوع کنند.»(۵۸/انبیاء).
وی افزود: در ادامه آیات بیان می‌کند که بت‌پرستان وقتی بت‌های شکسته را دیدند گفتند هرکه بت‌ها را شکسته از ظالمان است «قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ»(۵۹/انبیاء) سپس عده‌ای گفتند فردی را می‌شناسیم که شکستن بت‌ها باید کار او باشد «قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ» (۶۰/ انبیاء).
وی افزود: «قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ به او گفتند: ای ابراهیم آیا تو با خدایان ما چنین کردی؟» (۶۲/انبیاء) قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَٰذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ ابراهیم (در مقام احتجاج) گفت: بلکه این کار را بزرگ آنها کرده است، شما از این بتان سؤال کنید اگر سخن می‌گویند.» (۶۳/انبیاء). اینجا سوال ایجاد می‌شود که چرا حضرت ابراهیم سخنی دروغ گفته است؟ این سخن کنایه بوده است نه دروغ حضرت ابراهیم(ع) مشروط بر اینکه بت بزرگ حرف بزند می‌گوید که بت بزرگ سایر بت‌ها را شکسته است.
وی در ادامه اشاره کرد: نمرود پس از اینکه دید کار تبلیغاتی جواب نداد و آتش بر ابراهیم سرد شد به سمتی رفت که با ابراهیم محاجه ای داشته باشد «أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في‏ رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحْيي‏ وَ يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيي‏ وَ أُميتُ قالَ إِبْراهيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي‏ بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذي کَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ آیا ندیدی کسی [ نمرود ] که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود هنگامی که ابراهیم گفت «خدای من آن کسی است که زنده می کند و می میراند.» او گفت: «من نیز زنده می کنم و می میرانم!» ( و برای اثبات این کار و مشتبه ساختن بر مردم دستور داد دو زندانی را حاضر کردند ، فرمان آزادی یکی و قتل دیگری را داد ) ابراهیم گفت «خداوند، خورشید را از افق مشرق می آورد (اگر راست می گویی که حاکم بر جهان هستی تویی ) خورشید را از مغرب بیاور!» ( در اینجا ) آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند ، قوم ستمگر را هدایت نمی کند.» (۲۵۸/ بقره) 
وی ادامه داد: این محاجه نشان می‌دهد که نمرود انسان فرهیخته‌ای بوده است کسی که هم استدلال و هم حرف زدن بلد است و صرفاً انسانی قلدر نیست اما در مقابل ابراهیم کاری از دستش بر نمی‌آید و نهایتاً مبهوت می‎ماند. 
حسینی‌یمین توضیح داد: در محاجه میان ابراهیم(ع) و نمرود ابراهیم(ع) نمرود می‌توانست ادعا کند که او خورشید را هر روز از مشرق بر می‌آورد و اگر ابراهیم راست می‌گوید خدایش از مغرب خورشید را برآورد اما در اینجا نمرود ساکت می‌شود و چیزی نمی‌گوید چرا که معجزه سرد شدن آتش را بر ابراهیم دیده و اگر این اتفاق طلوع خورشید از مغرب اتفاق بیفتد دیگر کارش تمام است؛ لذا «فَبُهِتَ» اتفاق می‌افتد و حیرت زده می‌شود و دیگر چیزی نمی‌گوید. از آن پس حضرت به کنعان تبعید می‌شود.

منبع:ایکنا


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.