شعر/مسیحای حیدر ، چرا نیمه جانی

کد خبر: 89277
 نرگس غریبی
وارث

مسیحای حیدر ، چرا نیمه جانی
چرا ، سوخته از زمین و زمانی

تو دار و ندار منی ، اندکی صبر
در این ، بی شکیبی ، تو باید بمانی

شب از فکر فردا که شاید نباشی
به چشمم شده خواب ، یک درد جانی

حبیبم ،شکیبم ، طبیبم ، تو تنها
به این مرد بی کس شده هم زبانی

به اجبار ، سر میکشی بغض خود را
و پر میکشی ، سخت از دار فانی

قراری به دل نیست ، زهرای حیدر
تو باید غم سینه ام را بدانی

چه شد پر کشیدی و رفتی تو از دست
تو افتادی از پا به قد کمانی

فدای تو که قبله گاهی به عالم
تو که خاک پایت شده ، آسمانی

تو که سجده گاه ، همه جن و انسی
چرا فاطمه ، یاس من بی نشانی؟


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.