آیت الله العظمی مظاهری تبیین کردند:

دو عامل پرواز مستقيم به بهشت

کد خبر: 90109
حضرت آیت الله مظاهری در درس اخلاق خود گفتند: آشکار و نهان انسان باید از نظر اجتناب از گناه، یکسان باشد. یکی از علمای اخلاق می‌فرماید: انسان متّقی، آن است که بتواند اعمال خویش را روی طبقی بر سر بگذارد و در بین مردم بگرداند. همه باید مراقب باشند که اعمال آنها در خلوت و جلوت متفاوت نباشد، یعنی منافق نباشند.  
وارث

 در شرح چهل حدیث، حدیث سی‌ و سوّم: دو عامل پرواز مستقيم به بهشت، جلسۀ اوّل: حيا از خداوند در خلوت، حضرت آیت الله مظاهری مطالبی را بیان داشته اند  که به شرح زیر است:

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري‏ وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي‏»

روایتی در برخي از کتب روايي نقل شده[1] که از نظر اخلاقی بسیار آموزنده است. شهيد دوّم«رحمت‌الله‌علیه» اين روايت را در کتاب «مسكّن الفؤاد» آورده است.[2] علّامه مجلسی«رحمت‌الله‌علیه» نيز در کتاب شریف بحارالانوار آن را نقل مي‌کند. طبق آن حديث، پيامبر گرامي«صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله‌وسلّم» فرموده‌اند:

«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَنْبَتَ اللَّهُ تَعَالَى لِطَائِفَةٍ مِنْ أُمَّتِي أَجْنِحَةً فَيَطِيرُونَ‏ مِنْ قُبُورِهِمْ إِلَى الْجِنَانِ يَسْرَحُونَ فِيهَا وَ يَتَنَعَّمُونَ كَيْفَ شَاءُوا فَتَقُولُ لَهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَلْ رَأَيْتُمُ الْحِسَابَ فَيَقُولُونَ مَا رَأَيْنَا حِسَاباً فَيَقُولُونَ هَلْ جُزْتُمُ الصِّرَاطَ فَيَقُولُونَ مَا رَأَيْنَا صِرَاطاً فَيَقُولُونَ هَلْ رَأَيْتُمْ جَهَنَّمَ فَيَقُولُونَ مَا رَأَيْنَا شَيْئاً فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ مِنْ أُمَّةِ مَنْ أَنْتُمْ فَيَقُولُونَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص فَيَقُولُونَ نَشَدْنَاكُمُ اللَّهَ حَدِّثُونَا مَا كَانَتْ أَعْمَالُكُمْ فِي الدُّنْيَا فَيَقُولُونَ خَصْلَتَانِ كَانَتَا فِينَا فَبَلَّغَنَا اللَّهُ هَذِهِ الدَّرَجَةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ فَيَقُولُونَ وَ مَا هُمَا فَيَقُولُونَ كُنَّا إِذَا خَلَوْنَا نَسْتَحِي أَنْ نَعْصِيَهُ وَ نَرْضَى بِالْيَسِيرِ مِمَّا قُسِمَ لَنَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ حَقٌّ لَكُمْ هَذَا»[3]؛ وقتی قیامت می‌شود، خداوند متعال به طائفه‌ای از امّت من، دو بال عطا مي‌فرمايد و به‌وسیلۀ آن دو بال، به سرعت، از قبرهای خود به سوی بهشت پرواز می‌کنند. در بهشت جای می‌گیرند و هر نعمتي که بخواهند، برخوردار می‌گردند.

ملائکه از آنها سؤال می‌کنند که شما محاسبۀ اعمال و صراط و جهنّم را ديديد؟ يعني مواقف قيامت را چگونه گذراندید که به بهشت رسیدید؟ آنان پاسخ می‌دهند: ما چيزي نديديم. منظور اينکه، از ما حسابي نخواستند و بدون بازجويي آمديم.

ملائكه مي‌گويند: شما چه طايفه‏اي هستيد؟ از امت كدام پيغمبريد؟ آنها پاسخ مي‌دهند: ما از امت محمد«صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله‌وسلّم» هستيم. ملائکه می‌پرسند: در دنیا چه کردید که به این مقام رسیدید؟

آنها می‌گويند: ما دو خصلت داشتيم و خداوند به فضل و رحمت خود، ما را به اين مرتبه رسانيد. خصلت اوّل اینکه: ما در خلوت، مرتکب گناه نمی‌شدیم، یعنی خلوت و جلوت برای ما تفاوت نداشت و همان‌طور که در بین مردم مراقب بودیم معصیت نکنیم، در خلوت و در نهان نیز گناه نمی‌کردیم.

دوم: توانسته بودیم مقام تسلیم و رضا به دست آوریم؛ یعنی به آنچه قسمت ما شده بود، راضی بودیم.

ملائکه به آنها می‌گویند: حق شماست که به چنین مقامی دست یافته‌اید.

از این روایت شریف استفاده می‌شود که دو عامل ياد شده، يعني «اجتناب از گناه، در خلوت» و نيز «تسليم و رضا» سبب ورود مستقیم انسان به بهشت، آن هم بدون محاسبه است.

از عبارت: «يَتَنَعَّمُونَ كَيْفَ شَاءُوا» نیز برداشت می‌شود که از درجات و مراتب بهشت بهره‌مند می‌گردند، امّا هرکسي با اين دو بال، مستقيم به مرتبه‌اي از بهشت که جايگاه اوست و براي او تعبيه شده، مي‌رسد. بهشت سه مرتبۀ کلی دارد که عبارتند از: بهشت عوام، بهشت خواص و بهشت اخصّ‌الخواص؛ بهشت عمومی برای عموم مردم است، در بهشت عدن خواص را راه می‌دهند و بهشت رضوان، جایگاه اخصّ‌الخواص است. قرآن کريم جايگاه متّقين حقيقي را نزد خداوند متعال مي‌داند: «إِنَّ الْمتّقينَ فى جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر»[4]

يعني کساني که حقيقت تقوا را درک کرده‌اند، در بهشت به مقام‏ عنداللّهى‏ كه بالاترين مقام است، خواهند رسيد و از قبر خود به‌طور مستقيم، به آن مقام و جايگاه دست مي‌يابند.

معنای جملۀ اوّل آنها، این است که همه‌جا محضر خداست، ما در محضر خداییم، ادب حضور باید رعایت شود. همان که امام خميني«قدّس‌سرّه» بارها مي‌گفتند: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نکنيد».

گناه، خطرات و خسارات فراواني براي انسان دارد. گناه، روح و بعد ملکوتی انسان را می‌کُشد و دل را سياه مي‌کند. گناه چشم، گناه زبان و سایر اعضای بدن و نیز ظلم و حقّ‌النّاس، روح آدمی را مي‌ميراند و کارکرد آن را نابود می‌سازد.

امام صادق«سلام‌الله‌علیه» در روایتی می‌فرمایند: اگر کسی گناه کند، یک نقطۀ سیاه در دلش پیدا می‌شود. سپس اگر توبه کند، آن گناه و آن نقطه پاک می‌شود؛ امّا اگر مرتکب گناه دوم شود، نقطۀ سیاه بیشتر می‌شود و رفته رفته در اثر گناه روی گناه، همۀ دل او سیاه خواهد شد. سپس امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: چنین شخصی دیگر رستگار نمی‌شود: «فَلَا يُفْلِحُ‏ بَعْدَهَا أَبَداً»[5] .

کسی که گناه خود را تکرار و به آن عادت کند، مانند اتومبیلی که ترمزش بریده، با شتاب فراوان در سراشیبی گناه واقع می‌شود و نجات و بازگشت وی بسیار مشکل است.

امام صادق«سلام‌الله‌علیه» در روايت ديگري از قول پدر بزرگوار خویش، امام باقر«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: مهم‌ترین عامل برای فساد دل، گناه است؛ چراکه گناه، قلب انسان را وارونه مى‏كند: «مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ‏ مِنْ خَطِيئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَيُوَاقِعُ الْخَطِيئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيُصَيِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ»[6] .

گناه، مفاسد و تبعات ناگوار فراوان ديگري نيز در دنيا و آخرت دارد که ذکر آن مربوط به بحث فعلي نيست.[7] آنچه در شرح روايت اين جلسه، موضوع بحث ماست، اجتناب از گناه و حيا از خداوند سبحان، در خلوت است. يعني عامل مهمّ سعادت انسان و رسيدن مستقيم و بدون محاسبه به بهشت، آن است که آدمي در خلوت و جايي که هيچ کس جز خدا او را نمي‌بيند، از خدا حيا کرده، دست از معصيت بردارد. چنان‌که اهل بهشت به ملائکه مي‌گويند: «كُنَّا إِذَا خَلَوْنَا نَسْتَحِي أَنْ نَعْصِيَهُ».

عمل به این نکته، در حالی که بسیار مشکل است، بسیار لازم است. حتی مي‌توان گفت: کسی که ادب حضور را در محضر خداوند متعال مراعات نکند و به ویژه در خلوت و در نهانی، مرتکب گناه شود، به نفاق اخلاقی دچار شده است.

آشکار و نهان انسان باید از نظر اجتناب از گناه، یکسان باشد. یکی از علمای اخلاق می‌فرماید: انسان متّقی، آن است که بتواند اعمال خویش را روی طبقی بر سر بگذارد و در بین مردم بگرداند. همه باید مراقب باشند که اعمال آنها در خلوت و جلوت متفاوت نباشد، یعنی منافق نباشند.

پيامبر اکرم«صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله‌وسلّم» به روايت امام صادق«سلام‌الله‌علیه» فرموده‌اند: «مَا زَادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَى مَا فِي الْقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ‏»[8]؛ اگر خشوع ظاهري، از آنچه در دل مي‌گذرد، بيشتر باشد، نزد ما نفاق است.

نفاق انواعی دارد و یک نوع آن، همین تفاوت رفتار در نهان و آشکار است. اگر اجناس یک کاسب، زیر و رو داشته باشد و روی آن با جلوۀ بیشتری ظاهر گردد، عمل او منافقانه است. به همین ترتیب، کردار انسان هم باید زیر و رو نداشته باشد و در همۀ شرایط و در همۀ زمان‌ها و مکان‌ها، از حیث اجتناب از گناه یکسان باشد. اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌علیه» در توصيف ويژگي‌هاي مؤمنين مي‌فرمايند: «أَعْمَالُهُ لَيْسَ فِيهَا غِشٌ‏ وَ لَا خَدِيعَةٌ»[9]؛ اعمالشان بدون ‏غش و نيرنگ‌ است.

يکسان نبودن ظاهر و باطن اعمال انسان، تفاوت داشتن در نهان و آشکار و دوگانگي قول و عمل، نوعي غش نيز به‌حساب مي‌آيد. پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» از کسی که غش در او باشد، سلب ایمان کرده‌اند: «أَلَا وَ مَنْ‏ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا»[10].

گاهی اتفاق می‌افتد افراد مشهور و سرشناس و خواصّی نظیر اساتید و روحانیون، در بین مردم اعمالی نیکو دارند، امّا در خانه و نزد همسر و فرزندان، مرتکب گناه می‌شوند و ابهت خود را در نظر آنها می‌شکنند. این افراد که به نفاق اخلاقی مبتلا هستند، بايد توجه داشته باشند که سرمشق همسر و فرزندان و الگوي اطرافيان خود هستند، مثلاً همسر يک طلبه، به اميد پيشرفت معنوي و حرکت به سوي خدا، به خانۀ او آمده، فرزندانش انتظار عمل به اسلام و رفتار اخلاقي از او دارند؛ و اگر از او گناه يا عمل خلاف مروّت مشاهده کنند، دلسر مي‌شوند. از اين گذشته، چون مي‌بينند که ظاهر و باطن او يکسان نيست، او را مؤمن و با تقوا نمي‌دانند و در امور ديني و معنوي، به او تکيه نخواهند کرد.

امام باقر«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: «مَنْ كَانَ ظَاهِرُهُ‏ أَرْجَحَ‏ مِنْ‏ بَاطِنِهِ‏ خَفَّ مِيزَانُهُ»[11]؛ کسي که ظاهر او از باطنش برتر باشد، ترازوي اعمالش سبک و کم ارزش است.

يکي از مظاهر صداقت و راستي، تطابق عمل با گفتار و نوشتار انسان است. انسان بايد قبل از ديگران، خودش به آنچه مي گويد يا مي‌نويسد، عمل کند. محدّث عالیقدر مرحوم شیخ عباس قمی«رحمت‌الله‌علیه» صاحب کتاب شریف «مفاتیح‌الجنان» می‌فرماید: من ابتدا یک دوره به مفاتیح عمل کردم، سپس اجازۀ انتشار آن را دادم. آیت‌الله العظمی بروجردی«رحمت‌الله‌علیه» می‌فرمودند: شیخ طوسی«رحمت‌الله‌علیه» بعد از تأليف کتاب «مصباح‌المتهجد»، ابتدا خودش به آنچه در کتاب بود عمل کرد، بعد طبق قاعدۀ «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ»[12] قبل از چاپ، خانوادۀ خود را وادار کرد یک دوره به آن عمل نمایند.

اگر خلوص، صداقت و صمیمیت در کار باشد، همه می‌توانند آثاری نظیر «مفاتیح» یا «مصباح المتهجد» از خود به یادگار بگذارند که سالیان سال مردم از آن کتاب‌ها استفاده کنند و به مستحبات آن عمل نمایند.

طلبه‌ای به یکی از علمای بزرگ گفته بود: مرا با یک جمله نصیحت کنید. ایشان فرموده بود: دروغ نگو، بعد توضیح داده بود: منظور من دروغ‌های بزرگ نیست، بلکه از دروغ‌های محاوره‌ای و عادی نیز بپرهیز.

یکی از دروغ‌های عادی که در بین مردم رایج است، همین تفاوت رفتار آنها در خلوت و جلوت است. وقتی ظاهر و باطن انسان تفاوت داشته باشد، هنگامی که در بین مردم، حقیقت باطنی خویش را پنهان کند و با رفتاری خلاف واقعیت وجودی‌اش، تظاهر نماید، رفتارش بر اساس دروغ و نفاق است.

مثلاً گاهی افراد سؤال می‌کنند که آیا اگر نماز ما در خانه و در مسجد تفاوت داشته باشد، باطل است؟ یعنی در خانه سرسری و بدون توجه نماز می‌خوانند و در مسجد و در بین مردم، سعی می‌کنند ادب ظاهری را مراعات کنند. معلوم است که این نماز، اگر از نظر فقهی باطل نباشد، از نظر اخلاقی نماز صادقانه نیست که موجب قبول خداوند متعال گردد. نقل است که یک نفر همیشه در صف اول نماز جماعت، به نماز می‌ایستاد. یک نوبت مجبور شد در صف دوم نماز بخواند و این موضوع روی نماز او تأثیر گذاشت. بعد فهمید نمازهای قبلی او به خاطر ايستادن در صف اول خوانده شده و مقبول درگاه الهی نبوده است.

در روايتي از قول امام صادق«سلام‌الله‌علیه» آمده است که خداوند متعال مي‌فرمايد: «أَنَا خَيْرُ شَرِيكٍ‏ فَمَنْ عَمِلَ لِي وَ لِغَيْرِي فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَهُ غَيْرِي»[13].

خداي سبحان مي‌فرمايد من شريک خوبي هستم. هرکس در عملي، ديگري را با من شريک کند، من همۀ عمل را به شريک خود واگذار مي‌کنم. گاهي انسان هفتاد سال عبادت کرده، ولي چون ريا و شرک خفي همراه آن بوده است، ناگهان در قيامت مي‌بيند هيچ ندارد. گردويي با ظاهر خوب و دروني پوچ و بي‌مغز نصيب او شده است.

اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: انسان رياکار، سه نشانه دارد؛ وقتي مردم را مي‌بيند، فعّال مي‌شود، در خلوت و تنهايي دست از عمل برمي‌دارد و در هر کاري، دوست دارد او را تحسين کنند.[14]

این مطالب شوخی‌بردار نیست. رفتار انسان باید با یکرنگی و بدون دوگانگی باشد. همچنین همه باید با عمل نيکوي خويش، صداقت، صفا و یکرنگی را به ديگران نيز بیاموزند. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می فرمایند: «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ».[15]

اگر مبنای اعمال انسان صداقت و راستی باشد، فرزندان و اطرافیان او رفتار منافقانه نخواهند داشت. به قول سعدي: «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست.»

پيامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در روايتي، هشدار داده و فرموده‌اند: «سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ‏ فِيهِ‏ سَرَائِرُهُمْ‏ وَ تَحْسُنُ فِيهِ عَلَانِيَتُهُمْ»؛ زماني فرا مي‌رسد که ظاهر مردم نيکو و درونشان خبيث و آلوده است. سپس مي‌فرمايند: آنان به عقاب خداوند گرفتار مي‌شوند و مثل غرق شدگان دعا مي‌کنند، امّا هرگز دعاي آنها مستجاب نخواهد شد.[16]

در واقع، دوگانگي ظاهر و باطن انسان، يکي از موانع استجابت دعا نيز به‌شمار مي‌رود.

قرآن کریم در آیاتی، بر مراقبت انسان نسبت به رفتارش، چه در نهان و چه در آشکار، تأکید دارد. مثلاً در آيه‌اي می‌فرماید: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏»[17]؛ یعنی خداوند متعال اعمال انسان را می‌بیند.

در آیۀ دیگر، که آیۀ مهمی است، می‌فرماید: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونََ»[18]؛ هر كارى دوست داريد، انجام دهيد، ولي بدانيد که خداوند و رسولش و مؤمنان، يعني اهل‌بيت«سلام‌الله‌علیهم» كردار شما را مي‌بينند.

برخی از مفسرّین، حرف «سین» در عبارت «فسیری الله» را استقبالی گرفته و گفته‌اند: خداوند در آينده، يعني در قیامت اعمال انسان‌ها را می‌بیند. امّا این مطلب فقط مربوط به آخرت نیست، بلکه در همین دنیا اعمال انسان در محضر خداوند متعال است.

طبق این آیۀ شریفه، علاوه بر خداوند، پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و ائمۀ طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» نیز اعمال انسان را می‌بینند. به ویژه در زمان حاضر، ما در محضر مقدس حضرت ولّی عصر«ارواحنافداه» هستیم و در خلوت و جلوت باید مواظب اعمالمان باشیم که گناه و معصیت در آن نباشد و از هرگونه رفتار خلاف اخلاق و خلاف مروّت اجتناب کنیم.

دومین عاملی که سبب می‌شود اهل بهشت، صاحب بال شوند و به سوی جایگاه ابدی خود در بهشت پرواز کنند، «تسلیم و رضا» در برابر اوامر و مقدّرات الهی است.

اين بحث، ان‌شاء الله در جلسۀ آينده، تکميل خواهد شد.

 

[1]. مجموعه ورام، ج‏1، ص230.

[2]. مسكن الفؤاد ص84.

[3]. بحارالأنوار، ج 100، ص 18.

[4]. قمر، 55- 54: « در حقيقت، مردم پرهيزگار در ميان باغ‏ها و نهرها، در قرارگاه صدق، نزد پادشاهى توانايند.»

[5]. الکافی، ج 2، ص 271.

[6]. الكافي، ج ‏2، ص 268.

[7] . ر.ک: سيروسلوک؛ تقوا.

[8]. الكافي، ج‏2، ص396.

[9]. الكافي، ج‏2، ص230.

[10]. وسائل الشیعة، ج ‏17، ص 283.

[11] . من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص404.

[12]. شعراء، 214: «و خويشانِ نزديكت را هشدار ده.»

[13]. المحاسن، ج 1، ص 252.

[14]. الكافي، ج‏2، ص295.

[15]. کافی، ج ‏2، ص 76.

[16]. الكافي، ج‏2، ص296.

[17]. علق، 14: «مگر ندانسته كه خدا مى‏بيند؟»

[18]. توبه، 105: «و بگو: [هر كارى مى‏خواهيد] بكنيد، كه خدا و پيامبر او و مؤمنان در كردار شما خواهند نگريست.»

منبع: حوزه


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.