شعر/یا رئوفاً بالعباد
دل که در عصیان فتاد، رو به بیراهه نهاد
حاصلم رفته به باد، نعمتت بردم ز یاد
یا رئوفاً بِالعِباد
این منم بشکسته پر، از همه دلخسته تر
آمدم وقت سحر، یا کریم و یا جواد
یا رئوفاً بالعباد
بس ز تو غافل شدم، خود حجاب دل شدم
بنده ای کاهل شدم، رفت از یادم معاد
یا رئوفاً بالعباد
دیده را نوری بده، سینه را شوری بده
از گنه دوری بده، حاجتم باشد زیاد
یا رئوفاً بالعباد
ای انیس چشم تر، از دلم داری خبر
یا بخر یا که ببر، کار من بالا نهاد
یا رئوفاً بالعباد
بس که بر هر زدم، خود خبر دارم بدم
تو مکن دیگر ردم، جز تو کس راهم نداد
یا رئوفاً بالعباد
خسته اما با امید، چون گدا اینجا رسید
شه نوایش را خرید، شد دل غمدیده شاد
یا رئوفاً بالعباد
کو هلال بدر من، کو شفای صدر من
نور شام قدر من، آن گل زهرا نژاد
یا رئوفاً بالعباد
هر که ذکرش یا علیست، حشر و میزان تا علیست
چون شفاعت با علیست، در دلش غم ره نداد
یا رئوفاً بالعباد
افزودن دیدگاه جدید