واکنش آیت الله جوادی آملی به آتش زدن یک کتاب پزشکی
هفتمین کنگره سالانه «اخلاق پزشکی ایران» با شعار تحول اخلاق پزشکی در گام دوم انقلاب توسط دانشگاه علوم پزشکی مازندران در شهر ساری برگزار شد.
حضرت آیت الله العظمی «عبدالله جوادی آملی» در پیام به این کنگره بیان داشتند: جریان طب غیر از جریان بیطاری است و انسان، انسان است و حیوان، حیوان است. انسان دو حقیقت نیست یک بدن و یک روح، انسان یک حقیقت است که اصلش روح و ابزارش تن است. ممکن نیست با ابزار بیمار بتوان روح سالم داشت، چه اینکه روح سالم ابزار بیمار را تحمل نمیکند. علم طب از منظر ما یک علم دینی است زیرا علم دینی مخصوص فقه و اصول و امثال اینها نیست.
ایشان بیان داشتند: در علم طب موضوع، بدن انسان است نه بدن حیوان، آن بدن حیوان موضوع علم بیطاری است اما موضوع طب بدن انسان است این بدن فرع است و حقیقت انسان اصلی دارد به نام روح و بدنی دارد به نام فرع و این انسان که موضوع علم طب است فعل خداست. بحث در فعل خدا بحث دینی است بحث غیر دینی نخواهد بود.
متن کامل پیام معظم له به شرح ذیل است:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِین وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّین سِيَّمَا خَاتَم الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتَم الْأَوْصِيَاء عَلَيْهِما آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء بِهِمْ نَتَوَلَّیٰ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّء إِلَی اللَّه».
مقدم شما اساتید بزرگوار، نخبگان، فرهیختگان پزشکی و صاحبنظران علم شریف و محترم طب را گرامی میداریم. سعی و کوشش همه شما بزرگواران در برگزاری این کنگره اخلاق اسلامی مشکور باد. از همه بزرگوارانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این کنگره افزوده و میافزایند حقشناسی میکنیم. از ذات أقدس الهی مسئلت میکنیم به برکت قرآن و عترت آن سلامت معنوی را نصیب همه ما بفرماید!
جریان طب غیر از جریان بیطاری است و انسان، انسان است و حیوان، حیوان است. انسان دو حقیقت نیست یک بدن و یک روح، انسان یک حقیقت است که اصلش روح و ابزارش تن است. ممکن نیست با ابزار بیمار بتوان روح سالم داشت، چه اینکه روح سالم ابزار بیمار را تحمل نمیکند. علم طب از منظر ما یک علم دینی است زیرا علم دینی مخصوص فقه و اصول و امثال اینها نیست. تمایز علوم به تمایز موضوعات است. علم یک سلسله مسایلی دارد که این مسایل را وقتی منحل میکنید به «مسئله، مسئله» میرسید، پنج عنصر دارد که چهار عنصر آن فرعیاند و یک عنصر آن اصلی، هر مسئله هدفی دارد که بر خود مسئله مترتّب است، یک محمول دارد یک نسبت دارد و یک موضوع و دیگری هم آن منشأ اساسی این موضوع است. تمایز علوم و دانشها به تمایز اهداف و اغراض نیست زیرا هدف و غرض متفرّع بر مسئله است تا مسئله سامان نپذیرد غرض بر او مترتّب نمیشود. در فضای مسئله، محمول بار موضوع است وصف موضوع است گزارهای از گزارههای موضوع است، حرف اصلی علم را محمول مسئله نمیزند. نسبت هم تابع طرفین است فرع بر موضوع و محمول است هرگز زمام علم به دست نسبت بین موضوع و محمول نیست. عوارض دیگری هم که مسئله را همراهی کند آنها هم نظیر امور گذشته، تابع موضوع هستند. اولین و اساسیترین حرف مسئله را موضوع مسئله میزند قهراً حرف اساسی را موضوع علم میزند زیرا موضوع علم در مسایل به صورت موضوعات گوناگون ظهوری و بروزی دارد. پس تمایز علوم به تمایز موضوعات است.
در علم طب موضوع، بدن انسان است نه بدن حیوان، آن بدن حیوان موضوع علم بیطاری است اما موضوع طب بدن انسان است این بدن فرع است و حقیقت انسان اصلی دارد به نام روح و بدنی دارد به نام فرع و این انسان که موضوع علم طب است فعل خداست. بحث در فعل خدا بحث دینی است بحث غیر دینی نخواهد بود. همان طوری که بحث در قرآن بحث دینی است چون قرآن قول خداست، بحث درباره جهانشناسی جهان فعل خداست آسمان فعل خداست زمین فعل خداست انسان فعل خداست ما علم غیر دینی در فضای دانشگاهها نداریم. آنچه ـ متأسفانه ـ در دانشگاههای فعلی مطرح است لاشه علم مطرح است نه خود علم یعنی این انسان که فعل خداست آغازی دارد که «هو الأول» است و انجامی دارد که «هو الآخر» است. آن آغاز، این انسان را به عنوان آینه خدا میداند. ما آن «هو الأول» را گذاشتیم کنار، این «هو الآخر» را گذاشتیم کنار، انسان از کجا آمده رفته کنار، به کجا میرود رفته کنار، این لاشه بیروح مانده و فتوا را از آزمایشگاه موش میطلبیم. اگر قرآن بفرماید قلبی که به نامحرم مینگرد مریض است باور آن برای ما دشوار است.
در سوره «احزاب» به همسران پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود شما زنها وقتی با مردها حرف میزنید مردانه حرف بزنید نه آهنگین، زنانه سخن نگویید، مردانه سخن بگویید: ﴿فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾[1] ممکن است اگر زنانه سخن بگویید نامحرم طمع کند آن کسی که در قلب او طمع هست آن قلب مریض است ﴿فی قُلُوبِهِمْ مَرَض﴾[2] است ﴿فَيَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَض﴾ و اگر کسی غیرت نداشت مریض است. این مرض را باید طب روحی تربیت کند، علم دینی تهذیب کند و تربیت کند و بس. از پُر برکتترین اوصاف قلب سالم، غیرت است. غیرت معادل فارسی ندارد. ما در عین حال که به فارسی خیلی ارج مینهیم و محبوب ما است، آن هنر و قدرت علمی را ندارد که پا به پای عربی بتواند ترجمان او باشد. غیرت از سه اصل تشکیل میشود که ما ناچاریم در فارسی این سه اصل را جدای از هم مطرح کنیم، قهراً این سه اصل مثل سه بند یک غربالاند که بین آنها خالی است و برخی از لطایف این وسطها میریزد. غیرت یعنی در حریم غیر دخالت نکردن، یک اصل؛ غیرت یعنی کسی را به حریم خود راه ندادن، این دو اصل؛ غیرت یعنی شناختن هویت اصلی تا آن سلب و اثبات شناخته بشود، اصل سوم. اگر کسی قلمرو هویت خود را نشناسد نه میتواند بیرونی را طرد کند و نه میتواند بیگانهای که وارد میشود طرد کند. در نهجالبلاغه امیر بیان(علیه أفضل صلوات المصلّین) آمده است «مَا زَنَی غَيُورٌ قَطُّ»[3] هیچ انسان با غیرتی وارد حریم دیگری نمیشود، چرا؟ چون معنای غیرت این است که وارد حریم غیر نشود و هیچ انسان غیرتمندی هم بیگانه را وارد حریم خود نمیکند. آن کشوری که نفوذی دارد، آن کشوری که برای استعمار و استبداد و استثمار و امثال اینها آماده است و غیر را در حریم حرم خود راه میدهد، آن غیرت ندارد. غیرتزدایی چه در جانب اینکه خود شخص وارد حرم غیر نشود چه اینکه اجازه ندهد بیگانه وارد حریم او بشود، این دو اصل و دو شاخه فرع بر آن است که انسان هویت خود را بشناسد اگر هویت خود را شناخت قلمرو خود، حوزه خود، محدوده خود را میشناسد آنگاه نه از محدوده بیرون میرود تا بشود ورود در حریم غیر، نه بیگانه را اجازه میدهد که به حریم او راه پیدا کند که میشود بیغیرتی. غیرت از بهترین فضایل و سلامتهای نفْس است. این را از آزمایشگاه موش نمیشود گرفت، این را از آزمایشگاه دیگر نمیشود گرفت. طبّ ما طبّ انسان است، درمان انسان است. تا طبیب غیور نباشد تا طبیب متدین نباشد تا طبیب امین نباشد طبق بیان نورانی امام صادق(صلوات الله علیه): «طَبِیبٍ بَصِیرٍ ثِقَة»[4] نباشد سلامت را ندارد، اگر کسی خود بیمار بود چگونه بیماران را درمان میکند؟! و چون انسان فعل خداست اگر کسی این فعل را «إرباً إربا» کند روح را نبیند و فقط تن را ببیند، گذشته او را نبیند فقط فعل را ببیند، آینده او را ننگرد فقط فعل را ببیند، او لاشه را دارد بررسی میکند نه انسان را.
مستحضرید که در فرهنگ قرآن، انسان مرگ را میمیراند نه بمیرد، انسان با مُردن از پوست به در میآید نه بپوسد. دین یک حریم شخصی است که با ابدیت ما همراه است، ما هستیم که هستیم که هستیم که هستیم. اگر ـ خدای ناکرده ـ طبیبی بیماريِ بیمار را تشخیص نداده دست به نسخهنویسی کند یا دارو را تشخیص ندهد دست به نسخهنویسی کند یا اندازه آن را نداند بیش از آن اندازه بیمار را در زحمت بیندازد، همه اینها بیماری است.
به هر تقدیر بحثی در دانش اسلامی و دانشگاه اسلامی و علوم اسلامی است که ما بدانیم انسان مثل زمین، مثل آسمان، مثل دریا، مثل صحرا فعل خدا است، اولاً؛ فعل خدا مثل قول خدا است، ثانیاً؛ همان طوری که تفسیر قرآن علم دینی است تفسیر انسان هم علم دینی است و اگر کسی ـ معاذالله ـ آیهای را از سوره جدا کند، جملهای را از قرآن بردارد صدر آن را حذف کند یا ذیل آن را حذف کند یک کلمه از قرآن بگذارد، این قرآن نیست، این لاشه بعضی از کلمات عربی است. قرآن نور است و این نور گذشته خود را حفظ میکند، آینده خود را حفظ میکند.
بنابراین ما یک علم دینی داریم که اصل جامع است، در کنار این اصل طبّ اسلامی داریم که طبّ اسلامی معنایش این نیست که در قرآن یا در روایت گفته باشد که فلان بیماری با فلان دارو حل میشود، آن را هم گرچه در بعضی از موارد گفتهاند اما وقتی انسان موضوع را بشناسد عوارض را و اعراض را و اغراض را میشناسد و این رهبری قرآن کریم است نسبت به طب.
نکته دیگر آن است که ممکن است جاهلی حَجَر و سنگی بردارد بر گوهری بزند و آن را به خیال خود بشکند اما نه بر ارج آن جاهل افزوده میشود نه بر قیمت سنگ افزوده میشود نه از ارزش آن جوهر کم میشود. اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ به فنّ شریف پزشکی اهانت کرد یا کتاب دانشوران فنّ شریف پزشکی را حرمت ننهاد و سنگی برداشت به این کتاب و کتابت زد، نه ارجی پیدا کرد نه بر ارزش سنگ افزود نه از ارزش آن کتاب کم کرد.
وقتی سید شریف رضی(رضوان الله تعالی علیه و علی أخیه) این بزرگوار در مراسم تشییع عالمی که همفکر او نبود هممذهب او نبود کیش دیگری داشت شرکت کرد به مرحوم سید رضی آن فخر شیعه گفتند چطور شما در تشییع کسی که هممذهب شما نبود همفکر شما نبود شرکت کردید؟! گفت: «إنما رثیت فضله»[5] من مرثیهسُرایی را برای دانش او کردم، دانش محترم است، علم محترم است، مبادا علم هتک شود، دانشمند هتک شود!
به هر تقدیر ما یک سلامت داریم که این حرف اول را میزند و آن سلامت قلب است و انسان اگر قلب سالم پیدا کرد و توانست این سلامت را حفظ کند و در بارگاه منیع الهی به عنوان یک انسان سالم بار یابد موفق است. در قرآن کریم از کسانی که قلب سالم دارند، اولاً؛ در دفع بیماری او به عنوان بهداشت میکوشند، ثانیاً؛ در رفع بیماری او به عنوان درمان میجوشند، ثالثاً؛ در مراقبت از او کوشا هستند، رابعاً؛ و بعد از مرگ با قلب سالم محشور میشوند، خامساً؛ ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾[6] پاداش میگیرند، سادساً؛ مستحضرید که عمل خیر انجام دادن یک بخش است، حفظ و نگهبانی و نگهداری آن عمل تا صحنه معاد مطلب دیگری است. خدای سبحان برای آن روز ابد فرمود: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾[7] یعنی کسی در دنیا کار خیر کرده باشد، اولاً؛ تا لحظه مرگ کوشا باشد آن را حفظ کند، ثانیاً؛ طامّه مرگ او را از یادش نبرد، ثالثاً؛ دست او پُر از عمل صالح باشد، رابعاً؛ وارد محکمه الهی شود، خامساً؛ پاداش دارد. نفرمود کسی کار خوب بکند بلکه فرمود کسی کار خوب بیاورد یعنی انجام کار خوب یک مطلب است، حفظ و نگهداری و نگهبانی آن مطلب دیگری است، ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَة﴾ نه «من فعل الحسنة»، ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾.
من مجدداً مقدم شما فرهیختگان فنّ شریف پزشکی و اساتید گرانقدر و ارجمند دانشگاهها را گرامی میدارم. امیدوارم که ذات أقدس الهی آن توفیق را به همه ما مرحمت کند که انسان را فعل خدا بدانیم، یک؛ فعل خدا مثل قول خدا دینی است، دو؛ شناخت انسان به برکت عقل و نقل مثل شناخت قول خدا به برکت عقل و نقل است، سه؛ آنگاه در سلامت این و سلامت جان خودمان کوشا خواهیم بود و جامعه را سالم نگه میداریم، از هیچ تهدیدی هراسی نداریم، به هیچ بیگانهای وابسته نخواهیم بود «از خارجی هزار به یک جو نمیخرند»[8] و این کشور وليّ عصر به برکت خونهای پاک شهدا مخصوصاً شهدایی نظیر سپهبد گرانقدر و عزیز ما حاج قاسم سلیمانی و سایر عزیزان و همرزمان مخصوصاً در بخش مازندران این خونهای طيّب و طاهر طوری است که در زیارتنامه اینها میخوانیم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ».[9] همه شما بزرگواران در کنار مأدبه و مائده قرآن و عترت برقرار باشید و حفظ نظام را تأمین کنید و دانشجویان و دانشمندان خوبی را بپرورانید و فضای جامعه را فضای سالم کنید، چنانچه خودتان سالم هستید.
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. سوره احزاب، آیه32.
[2]. سوره بقره، آیه10؛ سوره مائده، آیه52؛ سوره انفال، آیه49.
[3]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت305.
[4]. تحف العقول، ص321.
[5]. روض الأخیار المنتخب من ربیع الأبرار، ص237؛ صبح الأعشی فی صناعة الإنشاء، قلقشندی، ج1، ص71.
[6]. سوره صافات، آیه84.
[7]. سوره انعام، آیه160.
[8]. از اشعار منتسب به حافظ؛ «از خارجی هزار به یک جو نمی خرند ٭٭٭ گو، کوه تا به کوه منافق سپاه باش».
[9]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص723.
منبع: ابنا
افزودن دیدگاه جدید