امام علي علیه السلام مصداق كامل اسوه حسنه

کد خبر: 52059

وارث: اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام الگوي همیشگی است كه مي‏توان همه كمالات را در او سراغ گرفت و بدان‏ها اقتدا كرد. آن حضرت نه‏ تنها از آنِ شيعيان كه الگوي همه مسلمانان و جمله آزادگان است. امام علي عليه‏السلام، تجسم ارزش‏هاي ديني و اسلام مجسّم است، انساني در اوج عرفان، عبادت، سلوك و در عين حال سياست‏مدار و جامعه‏ساز. شدت عمل را با رحمت و عطوفت به مؤمنان آموخت؛ اهل مداهنه نبود و هيچ‏گاه حقيقت را قرباني مصلحت نكرد. كتاب فضل علي عليه‏ السلام چندان پربرگ‏وبار است كه براي خواندن آن چند نقدِ عمر بايد و تنها مي‏توان شمه‏اي از فضايل ناپيداي علوي را واكاويد و پيش روي همگان نهاد. 

امام علي علیه السلام مصداق كامل اسوه حسنه

از آنجا كه حس كمال‏جويي و ويژگي الگوطلبي و نمونه‏ پذيري، امري فطري و ذاتي است و آدمي براي ره‏يابي به سرمنزل مقصود و دست‏يابي به كمال مطلوب، در جست‏وجوي اسوه‏ هايي براي پيروي از آنها و گرفتن سرمشق برمي‏ آيد، بايد الگوهاي مطلوب را بشناسد. علي عليه‏السلام پس از پيامبراعظم صلي‏ الله‏ عليه ‏و‏آله مصداق كامل اسوه حسنه است و پيروي از ايشان موجب هدايت و كمال امت اسلامي، بلكه انساني است. شيوه آن بنده راستين حق، سبب ترقي، رشد و تكامل بشر خواهد بود و به همان نسبت سرپيچي از روش او، گمراهي و نابودي هميشگي را در پي خواهد داشت. پيامبر درباره سيره علي عليه‏السلام به عمار ياسر اين‏گونه سفارش مي‏كند:
اي عمار، اگر ديدي علي به تنهايي از يك راه مي‏رود و تمام مردم به راهي ديگر روانند، به راه علي برو؛ زيرا او تو را به نابودي نكشاند و تو را از مسير هدايت و رستگاري خارج نسازد.1
در روايتي ديگر پيامبراكرم صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله به علي عليه‏السلام فرمودند:
اي علي، بي‏شك تو كسي را كه پيروت باشد، هدايت خواهي كرد و آن‏كه با سيره و راه تو مخالف است، به يقين، تا روز قيامت گمراه خواهد ماند.2 


امام علي عليه‏السلام در برخورد با مردم و جوامع انساني، ديدگاهي فراتر از ديد مسلمان به مسلماني ديگر داشت. در ديدگاه او مردم از نظر اجتماعي به دو دسته تقسيم مي‏شوند. دسته‏اي از آنها، برادر ديني‏اند و دسته‏اي ديگر، در آفرينش با مسلمانان يكسانند. ازاين‏ رو، با هر يك از آنها متناسب با آنچه خداوند و سنّت پيامبر تعيين كرده است و نيز متناسب با شأن و كرامت انساني آنان عمل مي‏كرد. در سفارش به مالك اشتر در همين مورد مي‏فرمايد:
فَاِنَّهُم صِنفانِ: اما أخٌ لك في الدِّينِ و إمّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ.3
اي مالك، مردمان دو دسته‏اند، گروهي برادر ديني تواند و گروهي در آفرينش با تو همانندند. 

از نظر امام علي عليه‏السلام، همه انسان‏ها فرزندان يك پدر و مادر و در نژاد و طبقه برابرند و هيچ انساني از اين جهت، بر ديگري برتري ندارد. ايشان به صراحت مي‏فرمايد: "ايُّها النّاسُ اِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عبدا ولا اَمَةً و انَّ الناسَ كُلَّهُم أَحرارٌ؛4 اي مردم، بي‏گمان آدم هيچ يك از فرزندانش را برده و كنيز نزاد و همگان آزادند ". 


در سيره امام علي عليه‏السلام همه مردم از حقوقي مساوي برخوردارند و همه بايد از مواهب اجتماعي يكسان بهره‏مند شوند. تساوي حقوقي افراد از ديدگاه علي عليه‏السلام چنان مهم و حساس است كه حتي در التفات و نظر به افراد نيز والي و حاكم نبايد تبعيض ورزد. حضرت در سفارش به محمد بن ابي بكر، والي مصر چنين مي‏فرمايد:
با همگان يكسان رفتار كن، چه آن‏گاه كه گوشه چشم به آنان افكني و چه آن‏كه خيره‏شان نگاه كني تا زورمندان و بزرگان، در تبعيض طمع نورزند و ناتوانان از عدالت تو نوميد نشوند.5
از روزي كه علي عليه ‏السلام خود را شناخت، بر محور حق حركت كرد و در اين راه هماره با حق دم‏ساز بود. به همين دليل، پيامبر فرمود: "اَلْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ أَينَما مالَ؛ حق به دنبال علي عليه‏السلام است هر جا كه برود ".6 


علي عليه ‏السلامبه تمام معنا، قانون‏مدار و مجري قانون الهي بود و در اين راه ميان خودي و غريبه تفاوتي نمي‏گذاشت و اگر كسي برخلاف قانون عمل مي‏كرد، بدون در نظر گرفتن موقعيت و مقام وي، حدود الهي و قانوني را بر وي اجرا مي‏كرد و هيچ واسطه و شفاعتي را نمي‏ پذيرفت. از سوي ديگر، بسيار دقيق و منظم بود و ديگران را از بي‏ برنامگي بازمي‏ داشت. ايشان در عهدنامه مالك اشتر براي حفظ نظم و انجام كارها در وقتشان فرمود:
كار هر روز را در همان روز انجام ده؛ زيرا هر روز كاري ويژه خود را دارد و از شتاب در مورد كارهايي كه زمانشان نرسيده يا سستي در كارهايي كه امكان انجام آن فراهم است يا لجاجت در امور
ي كه مبهم است يا سستي در كارها هنگامي كه آشكار است، برحذر باش و هر كاري را در جاي خود و به موقع انجام بده.7 

از ديد امام علي عليه‏السلام، مهرباني و محبت با مردم، در جذب دل‏ها و اداره كردن انسان‏ها، نقش ارزنده‏اي دارد و سبب مي‏شود زمام‏دار بر قلوب مردم حكومت كند. ايشان درباره مهرورزي به انسان‏ها در عهدنامه مالك اشتر مي‏فرمايد:
دلت را از رعايا، پر از مهر و محبت و لطف كن. در برابر آنها درنده و آزاركننده‏اي مباش كه خوردن آنان را غنيمت شماري.8 


امام هميشه در دست‏رس همگان بود به گونه‏اي كه پايين‏ترين رده‏هاي اجتماعي نيز به سهولت و بدون كوچك‏ترين مشكل و مانعي با وي ديدار مي‏كردند و مشكلاتشان را با او در ميان مي‏گذاشتند. هيچ درباني نداشت و به كارگزاران خود نيز سفارش مي‏كرد كه هيچ‏گاه از ديد مردم غايب نشوند. در اين راستا به پسر عموي خود قثم بن عباس كه زمام‏دار مكه بود، چنين مي‏نويسد:
صبح و عصر براي رسيدگي به امور حاجيان و مردم مكه بنشين. به كساني كه پرسشي دارند، پاسخ ده. جاهلان را بياموز و با دانشمندان مذاكره كن. در ميان تو و مردم بايد واسطه و سفيري جز زبانت و حاجب و پرده‏اي جز چهره‏ات نباشد. افرادي را كه با تو كار دارند، از ملاقات با خود محروم مساز. اگر ابتدا آنها را از درِ خانه‏ ات برانند، حل مشكل آنها پس از آن، اين بي‏ حرمتي و بي‏ اعتنايي را جبران نخواهد كرد.9
امام براي آموزش و پرورش مردم در تمام ابعاد زندگي‏شان اهميت ويژه‏اي قائل بود و بر دو نكته اساسي تأكيد مي‏ ورزيد. ابتدا در بخش فرهنگ مردم گذشته، بايد تنها سنّت‏ هاي نيكو و آداب و رسوم خوب آنان را گرفت و به كار بست و در بخش آموزش بايد چيزي را به مردم آموخت كه براي دنيا و آخرت آنها سودمند باشد و بتوانند از آن در زندگي‏شان بهره گيرند. از نظر علي عليه‏السلام فقط علمي ارزش دارد كه شخصيت انسان را بسازد و رشد و تكامل بخشد و او را به خداوند و اوج تقرب برساند.10 

سيره فردي و خانوادگي امام علي عليه‏السلام

سيره امام علي عليه‏السلام در بعد فردي و خانوادگي نيز در اوج است. علي عليه‏السلام، يگانه خداشناس است. او در خانه خدا چشم به جهان گشود و در خانه حق، كام جانش به نام حق و به ياد خدا شيرين شد. او در خداشناسي به يقين كامل رسيده بود، آن‏چنان‏كه مي‏فرمايد: "اِنّي لَعَلي يَقينٍ مِنْ رَبّي و غَيْرِ شُبهَةٍ مِنْ ديني؛ من درباره پروردگارم، خود به سرمنزل يقين رسيده‏ام و در دينم ترديدي ندارم ".11
خداشناسي علي عليه‏السلام به اندازه عظمت و بزرگي خود اوست؛ زيرا خدا را در همه حال حاضر و ناظر بر رفتار و برنامه‏هاي خويش مي‏داند و او را به چشم دل مي‏بيند، عبادت او، عبادت آزادگان است كه فقط به شكرانه ذات حق و بدون چشم‏داشت پاداشي صورت مي‏پذيرد. خود در اين باره مي‏فرمايد:
گروهي خدا را از روي رغبت و ميل (به بهشت) مي‏پرستند كه اين عبادت تاجران و سودجويان است و گروهي خداي را از روي ترس، پرستش مي‏كنند كه عبادت بردگان است و عده‏اي به سبب شكر نعمت‏هاي الهي و سپاس (و اينكه حضرت حق را شايسته عبادت مي‏دانند) او را مي‏پرستند و اين عبادت آزادگان است.12
آن‏گاه به نوع عبادت خود اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد:
هيچ‏گاه خداوند را از روي ترس يا به طمع و چشم‏داشت پاداشي نپرستيدم، بلكه چون خداوند را شايسته پرستش ديدم، او را عبادت كردم.13
اميرمؤمنان علي عليه‏السلام درباره اخلاص نيز مي‏فرمايد كه تمام دوستي‏ها و دشمني‏ها و جذب و دفع، همه و همه بايد براي خدا باشد: "المؤمِنُ مَنْ كان حُبُّهُ لِلّهِ و بُغضُهُ للّه‏ِ و أخذُهُ للّه‏ و تَرْكُهُ للّهِ ".14
در سيره عبادي امام، نماز بزرگ‏ترين جلوه عبادت واساسي‏ترين نماد بندگي و ركن نخستين و پايه اصلي دين است. مؤمن كسي است كه دوستي، دشمني، دادن و گرفتن او براي خدا باشد. در بحراني‏ترين زمان‏ها و مكان‏ها نيز نماز اول وقت امام به تأخير نمي‏افتاد، چنان‏كه در جنگ صفين گاه و بي‏گاه به خورشيد نگاه مي‏كرد و مراقب بود كه وقت زوال نگذرد. ابن عباس از حضرت پرسيد: اي اميرمؤمنان، چرا گاهي از جنگ دست مي‏كشي و به آسمان مي‏نگري؟ فرمود: "به خورشيد و زوال آن نگاه مي‏كنم تا وقت نماز را بدانم و نماز اول وقت را از دست ندهم. " ابن عباس با شگفتي پرسيد: آيا در هنگامه نبرد كه مجال انديشيدن به چيز ديگري جز جنگ نيست، به نماز اول وقت مي‏انديشي؟ فرمود: "ما براي چه با آنان مي‏جنگيم؟ آيا براي نماز، نبرد نمي‏كنيم؟ "15
امام علي عليه‏ السلام از نظر خانوادگي و توجه به كانون انس و الفت نيز الگويي نيكو براي تمام خانواده‏ هاست. امام، بزرگ‏ترين عامل خوش‏بختي و راز كام‏يابي خانواده را در گرم و باصفا نگاه‏داشتن كانون خانوادگي، اخلاق پسنديده و محبت و مهرباني و وفاداري در آن مي‏داند و مي‏فرمايد:
به خدا سوگند، هيچ‏گاه فاطمه را به اكراه به كاري وانداشتم و او را ناراحت نكردم و خشمگين نساختم تا خداوند او را نزد خويش برد و او نيز هيچ زمان مرا ناراحت نكرد و از دستور من سرنپيچيد و هرگاه به او نگاه مي‏كردم، همه ناراحتي‏ها و اندوه‏ها و غم‏هايم را از ياد مي‏بردم.16
حضرت در مورد حقوق همسران مي‏فرمود:
مبادا بر زنان خويش ستم روا داريد و آنان را از حق خويش محروم سازيد. هر كس به اندازه يك درهم گوشت براي همسر و فرزندان خويش خريداري كند، مانند كسي است كه برده‏اي از فرزندان اسماعيل عليه‏السلام را آزاد ساخته است.17
شيوه و رفتار علي عليه ‏السلام با فرزندانش بر اساس تربيت نبوي بود. ايشان در سخني زيبا به حسن و حسين عليهماالسلام، فضيلت‏ها و ارزش‏هاي متعالي در زندگي را چنين مي‏آموزد:
تقوا پيشه سازيد. در پي دنيا و مظاهر آن نباشيد حتي اگر دنيا به شما روي آورد. بر هر چه از مواهب دنيايي است و از دست مي‏دهيد، تأسف نخوريد. به حق سخن بگوييد. براي پاداش الهي كار و كوشش كنيد. دشمن ستمگر و يار ستم‏ديده باشيد. در كارهايتان نظم داشته باشيد. براي ايجاد صلح و آشتي بين مردم بكوشيد. حال يتيمان را رعايت كنيد و نگذاريد نابود شوند. همسايگان خود را مراعات كنيد. مبادا در عمل به قرآن، ديگران بر شما پيشي گيرند. همواره مراقب نماز باشيد. امربه‏ معروف و نهي از منكر را هرگز ترك نكنيد كه در آن صورت، بدان بر شما مسلط مي‏شوند و دعايتان مستجاب نخواهد شد. بر شما باد هم‏بستگي و از تفرقه و پشت كردن به يكديگر بپرهيزيد.18
ايشان در وصيتي به فرزند خود امام حسن عليه‏السلام درباره رعايت حقوق خانواده و خويشاوندان مي‏فرمايد:
وَاَكرِمْ عَشِيرَتَكَ فَاِنَّهُم جَناحُكَ الذي بهِ تَطيرُ وَ أَصلُكَ الّذي الَيهِ تَصيرُ وَ يَدُكَ التي بِها تَصُولُ.19
خويشانت را گرامي بدار كه بال‏هاي تواَند و با نيروي آنان مي‏تواني پرواز كني و همچنين آنان ريشه تواَند كه به آن باز مي‏گردي و دستان تواَند كه با آنان به دشمن يورش مي‏بري.
اصولاً دل‏بستگي به خانواده، حفظ و حراست از بستگان و رسيدگي به آنان، اهتمام به صله رحم، استوار ساختن پيوند خويشاوندي از سنّت‏هاي نيكو و از اصول اساسي در فرهنگ اسلام به شمار مي‏رود كه مورد تأكيد جدي امام علي عليه‏السلام است.
از آنچه گذشت، درمي‏ يابيم كه علي عليه‏السلام، سرچشمه كرامت و قله بلند فضايل و كمالات انساني است. او پرورش يافته اسلام است. پابه‏پاي پيامبر حركت مي‏كرد و دوست و دشمن به فضايلش معترفند. چنين شخصيتي نمونه آرماني همه جوامع انساني است. ابن عباس در سخني كامل در حق ايشان مي‏فرمايد:
به خدايي كه جان من در دست اوست، اگر درياها، مركب و درختان، قلم و همه آفريدگان زمين، نويسنده شوند، نمي‏توانند فضايل علي عليه‏السلام را بنويسند.20
اينك ماييم و اين هم كرانه بي‏پايان سخنان نغز و پر عمق مولاي متقيان كه ره‏توشه و چراغ راه انسان‏هاي جوياي فضيلت است.

اخلاق فردي

پرهيز از نخستين گناه
  
انسان با اراده، در برابر وسوسه‏ها چراغ سبز نشان نمي‏دهد و به راحتي از جاده سلامت خارج نمي‏شود. بايد دانست كه پايداري در برابر لغزش‏ها، رمز موفقيت و نيك‏فرجامي است. خوشا به حال پرواپيشگاني كه سدّ معصيت نشكستند و خود را به گناه نيالودند و هم آنان پيروزمند و سعادتمند هستند. مولاي پرواپيشگان، علي عليه‏السلام بنا به نقل شيعه و اهل سنت مي‏فرمايد: ما ظَفَرَ مَن ظَفَرَ الاِْثْمُ بِهِ.21  آن كس كه گناه بر او چيره شود، پيروز نخواهد شد.

لذت ترك گناه
  
انسان‏ها هميشه بر سر دو راهي انتخاب هستند. آدميان چون مختارند، بايد راه خير و شر را فرا روي خود داشته باشند و با نيروي ايمان و آينده‏نگري، راه خير و سعادت را برگزينند. در اين ميان، بايد دانست دوري گزيدن از گناه چندان آسان نيست. با اين حال، عوامل متعددي مي‏تواند انسان را در اين راه ياري دهند. يكي از اين عوامل، آراسته شدن به زيور تقواست. 

گرايش به پرهيزكاري، زمينه‏ساز ترك گناه است. قدرت و تسلط داشتن بر نفس، بالندگي و سرافرازي را به همراه مي‏آورد و لذيذترين لذت‏هاي روحاني را به انسان مي‏چشاند. اگر انسان لذتِ ترك لذت را بچشد، ديگر لذت نفس را لذت نمي‏خواند. پس اگر خواهان سعادت و خوش‏بختي هستيد و به وزيدن نسيم خوشِ نيك‏بختي مشتاقيد و مي‏خواهيد پاك زندگي كنيد و پاكيزه بمانيد، بايد پروا پيشه كنيد و به گناه نزديك مشويد. مولاي متقيان، علي عليه‏السلام در اين باره مي‏فرمايد: اَسْعَدُ النّاسِ مَن تَرَكَ لَذَّةً فانِيَةً لِلَذَّةٍ باقِيَةٍ.22  خوش‏بخت‏ترين مردم كسي است كه لذت‏هاي زودگذر را براي لذت‏هاي ديرپا ترك كند.
اندكي انديشه درباره اثرات دو نوع لذت، انسان را به گزينش لذت ديرپا و رها كردن لذت‏هاي زودگذر فرا مي‏خواند، چنان‏كه بنا بر نقل اهل سنت علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: شَتَّانَ مَا بَيْنَ عَمَلَيْنِ عَمَلٌ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقي تَبْعَتُهُ و عَمَلٌ تَذْهَبُ مَؤُونَتُهُ وَ يَبْقي اَجْرُهُ.23 چه بسيار فرق است بين دو كار، كاري كه لذت آن مي‏رود، ولي آثار وخيم آن به جاي مي‏ماند و كاري كه سختي آن مي‏رود، ولي پاداش آن مي‏ماند.

پاكي نفس
  
انسان، اشرف مخلوقات و برترين مظهر آفرينش است. او مي‏تواند راه كمال يا گمراهي بپيمايد. مي‏تواند چون حيوانات، زندگاني حيواني در پيش گيرد و از انسانيت خويش فرسنگ‏ها دور شود يا به زندگي خود رنگ خدايي بزند و روح كمال را در خود زنده كند و راه تعالي و كمال را بپيمايد. پس در خويشتن خويش بنگريم و ببينيم اكنون كه نام انسان بر خود نهاده‏ايم، كدامين راه را برگزيده‏ايم؛ هدايت و پاكي يا گمراهي و تباهي؟ پس تا فرصت باقي است به فكر اصلاح خويش باشيم تا پيش خدا و خلق رسوا نشويم. از انسان جز شرافت انتظار نمي‏رود و شرافت آدمي همان‏گونه كه امام شريفان، علي عليه‏السلام فرموده، به پاكي است:  شَرَفُ الرَّجُلِ نَزاهَتُهُ وَ جَمالُهُ مُرُوَّتُهُ.24  شرف مرد به پاكي و زيبايي‏اش به جوان‏مردي است. 

اين پاكي بايد هم در ظاهر و هم در باطن و اخلاق انسان باشد، ولي آنچه نشانه وجود چنين پاكي است، حسن رفتار با ديگران است وگرنه از شرافت و بزرگواري خبري نيست، چنان‏كه بنا بر نقل اهل سنت، علي عليه‏السلامفرمود:
لا شَرَفَ مَعَ سُوْءِ الْاَدَبِ.25 با بدادبي، شرافتي نيست.

گذشت هنگام قدرت
  
مولاي موحدان، علي عليه‏السلامفرموده است: تَجاوَزْ مَعَ الْقُدْرَةِ واَحسِنْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَكْمُلُ لَكَ السّيادَةُ.26  هنگام توانايي درگذر و هنگام دولت‏مندي نيكي كن تا به نهايت بزرگواري و آقايي برسي. 

اذا قَدَرْتَ عَلي عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ اَلْعَفْوَ عَنْهُ شُكْرَا لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ.27 هنگامي كه بر دشمن خود پيروز گشتي، به شكرانه پيروزي، او را ببخشاي.


پي‌نوشت‌ها:

1. خطيب بغدادى، تاريخ بغداد، ج 13، ص 188.
2. شيخ طوسى، الامالى، ص 479.
3. نهج البلاغه، نامه 53.
4. محمدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 8 ، ص 69 .
5. نهج البلاغه، نامه 46.
6. كافى، ج 1، ص 294.
7. نهج البلاغه، نامه 53.
8. همان.
9. همان، نامه 67 .
10. على رفيعى علامه و دشتى، سيره امام على عليه‏السلام، ص 79 [دانش‏نامه امام على عليه‏السلام].
11. كافى، ج 5، ص 54.
12. همان، ج 2، ص 84 .
13. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 157.
14. غررالحكم، ص 67 .
15. حسن بن ابى‏الحسن ديلمى، ارشاد القلوب، ج 2، ص 22.
16. بحارالانوار، ج 43، ص 31.
17. همان، ج 78، ص 32.
18. نهج البلاغه، نامه 47.
19. همان، نامه 31.
20. قاضى نوراللّه‏ شوشترى، احقاق الحق، ج 4، ص 101.
21. نهج البلاغه، كلمات قصار، ش 319؛ سجع الحمام فى حكم الامام، على الجندى، قاهره، مكتبة انجلو مصريه، ص 365.
22. غررالحكم، ج 2، ص 441.
23. محمد شنقيطى، كفاية الطالب، بيروت، دار ابن زيدون، ص 213.
24. غررالحكم و دررالكلم، ج 4، ص 180.
25. رشيدالدين وطواط، مطلوب كل طالب، دفتر انتشارات اسلامى، ص 10، كلمه 17.
26. غررالحكم، ج 3، ص 297.
27. مطلوب كل طالب، كلمه 95، ص 45.

 

منبع: راسخون

/1102101308