تأثیر تشیع بر ابنیه، اماکن و زیارتگاههای مذهبی ایران
وی حدود چهار دهه در دانشگاههای تهران به تدریس و تحقیق مشغول بود و بیش از چهل کتاب و مقاله به رشته تحریر درآورد.
در پی درگذشت این استاد فقید تعزیه، یکی از مقالات وی بازنشر میشود. این مقاله تحت عنوان «تأثیر تشیع بر ابنیه، اماکن و زیارتگاههای مذهبی ایران» سال 1383 در شماره پاییز فصلنامه «شیعه شناسی» منتشر شده است.
* چکیده
در ایـن مقاله، تأثیر تشیّع بر ابنیه و اماکن مذهبی ایران مورد بررسی قرار گرفته اسـت. تـشیّع نـه تنها بر نوع معماری و آذینبندی اماکن موجود اسلامی همچون مساجد تأثیر گذاشته، بلکه در ایجاد انـواع دیگری از اماکن مذهبی همچون حسینیه، تکیه، سقّاخانه، سقانفار / سقاتالار، آب انبار، امامزاده و زورخانه نـیز تأثیرگذار بوده و نمادهای مـذهبی بـه وضوح در اینگونه اماکن تبلور یافتهاند.
* مقدمه
شیعه به متابعت از سیره رسول الله(ص) و در نظر گرفتن تقدّس اماکن دینی و مذهبی، بنیانگذار زیباترین ابنیه ویژه نیایش و عبادت در جهان اسلام است.
هرچند صرف عبادت به درگاه پروردگار در پایهگذاری این مکان هدف اصلی بوده، اما جنبههای اجتماعی و رویارویی مردم و همدلی و چهره به چهرهشدن وجامعهشناسی تعاون و همیاری(1) و همفکری در انجام فرایض دینی و رعایت تشریفات مذهبی نیز مدّ نظر بودهاند.
ژرژ گورویچ(2) جامعهشناس فرانسوی، میگوید: «هنگامی که تشریفات اجتماعی رو به زوال میگذارند، فضای آن تشریفات نیز رنگ میبازد.»
فضای الهی و نظرکرده این اماکن همیشه ایّام روحبخش و دلنواز بوده است. به فرمان الهی و اطاعت حضرت محمّد(ص)، پیامبر گرامی، نخستین مسجد در مدینةالنبی ساخته شد، اما اهل تشیّع از همان روز، با توجه به دلسپاری به خاندان عصمت و طهارت علیهمالسلام، سعی کردند هم در مسجد حضور یابند و گوش به موعظههای واعظان و نطاقّان بسپارند و ـ به اصطلاح ـ به دین و روش مسجد احترام بگذارند و هم با توجه به قداست آرامگاه و مشهد اولیاءالله، دریچهای به سوی عبادت بگشایند و آیین عبادت در مسجد و زیارت در امامزادهها و مرقد مطهر امامان را از نظر دور نسازند و تشریفات اجتماعی ـ عبادی را پررونق نمایند.
ایرانیان در این طریق، الحق که سنگ تمام گذاشتهاند. ایرانیِ پیرو تشیّع، گویی در زیارت کعبه، زادگاه امام همام علیبن ابیطالب(ع) و مـذبح ذبـیح کربلا، اسماعیل دشت نینوا، را به یاد آورده، گریزی بـه مصایب اولیاء میزند. ستایش و نیایش اهل تشیّع ضمن برگزاری مناسک حج دیدنی است. مساجد شیعه مناظری از روضه خلد برین را مجسّم میسازند و تربت شهدا همیشه ایّام، عطرآگین، و صحن و سرای امامزادهها پیـچیده در گلبانگهای ایمان، هماره معطّرند، و سقّاخانهها که وقف سقّای لب تشنگان حضرت عبّاساند، همواره منوّر، و آب انبارها به وقـف، سـیرابکننده مـردم عطشان، و بقاع متبرّکه محل عبادت مؤمنان جان شیفته، و حسینیهها و زینبیهها و عـبّاسیهها و مـهدیهها یادآور حشمت و عظمت اولیا و اهل بیت، و تکایا محل تجمّع ذاکران و واعظان و خطیبان، و مکتبخانهها هماغوش عطر گـل مـحمّدی و قـدمگاهها نظر کرده، و خانقاهها ویژه سرسپاران مولی الموحّدین، حضرت علیبن ابیطالب(ع) ابـوتراب، و ضریح اولیا و امامزادهها مزیّن و منوّر به گلدانههای کلامی و اشعار دلنشین و همه یادآور شکوه و بزرگواری اولیاءاللهاند و حتی سیاهچادرها و آلاچیقهای عشایری ـ این کوچندگان ساده دل ـ با عَلَم سیاه بر بالای خیمهها یا گوشهای از مـیدانگاه جـلوی آلاچیقها ـ این اماکن تابستانی ـ آراسته به کتیبههایند و خیمهدوزان برای شبیهسازی در ایّام عزا، بـه تار و پود بـرگرفته از ریشه جان و تن، خیمههای زربفت بافته و کلمه «وقف» را در گوشهای از این خیمهها و علمها و بیرقها و بیدقها و پرچمها نشاندهاند.
اهل تشیّع با وقوف کامل از دارالاماره و دارالظلم و بیتالحزن و ماتمکده و عزاخانه و ماتمسرا توانستهاند در سرزمین قدسی مثال ایران، عرش و فرش و شهادتگاه را بازسازی نمایند و در صحنهآرایی نمایش شیعی و مذهبی تعزیه، جوهر جان صرف کردهاند. گـویی بند بند دستورات اولیای الهی را در ساختن و برپا داشتن این بناها در نظر گرفتهاند. زائرسراها در کنار امامزادهها، وقف زوّار شیدا و بازارهای شهر و بازارهای موقّت روزانه در روستاها در کنار این زائرسراها و نیایشگاهها برپا شدهاند و مـعماران بـا وضوی مهر در آراستن صوری این اماکن و ابنیه و در نظر گرفتن ابعاد معنوی و رمـزی، دقـت فراوان به عمل آوردهاند. کمتر بنای مقدّسی سراغ داریم که گنبد زرنشان یا گلدستههای آراسته به کاشیهای زیبا را از دوردستها ـ از این مکانهای پر صفا ـ به رف چینیخانه چشم نیاورد. مردم عاشق اولیا هنوز هم وقتی به سرپرستی بلد راه (در زمان گذشته، تـوسط چـاووشان) به نزدیکترین نقطه قابل رؤیت این گنبدها و منارهها میرسند، به عنوان مژدگانی، به بلد راه، گنبدنما هدیه میدهند. کاشیهای بخش بیرونی این ابنیه، منقّش به نقش عشق و ایـمان شیعیان نـسبت بـه اهـل بیت علیهمالسلام هستند و آیینهکاریهای درون ساختمانها دیدگان زائران را منوّر میسازند. هنوز هم چاووشان به صوت جلی در سفرهای زیارتی از قداست و حرمت ایـن صـحن و سراها یاد میکنند.
*مسجد
... و خداوند را عبادت میکنیم بـه خاطر رحمت واسعه او، و سـر بـر سجده مینهیم به حرمت حـقّانیت حـق، و مساجد را مطهّر میسازیم به پاس رعایت تنظیف و نظافت در این جایگاهها و ... پس ای خدا در سجدههای ما! حضرت بـیمثال! تـو ربّی الاعلی هستی. حمد تـو را بـجا مـیآوریم و در سبحان ربی العـظیم تـو را از هر عیبی منزّه مـیدانیم و سـپس فریاد برمیداریم که: «سمع الله لمن حمده.» پس تو را ستایش میکنیم که آگاه از حمد و نـیایش مـا هستی.
در ایران زمین، از روزگار پارو پیرار، حرمت نـیایشگاه در نـظر گرفته شـده و سـرسپردگان بـه آیین تشیّع در سجدهگاههای خـود، همواره در کنار اعمال عبادی، جنبههای زیباییشناختی محلّ عبادت و آداب زیارت را رعایت کردهاند. در روند شکلگیری شهرها، مـراکز مـذهبی جایگاه خاصّی داشته و نیایشگاهها در شهرها و روسـتاها، در دل آبـادی جـای گرفتهاند.
رسـول الله صـلیاللهعلیهوآله در مدینة النبی بـا مـعماری ویژه اسلامی و به موهبت الهی، مسجدی زیبا بنیان نهاد و شاید کمتر از نیم سده از تاریخ بنای ایـن مـسجد نـگذشته بود که یک ایرانی نومسلمان و مؤمن در «پهـره» یـا «فـهرج» (= یـکی از چـهار شـهر آن روز یزد) با بهرهگیری از ذوق و شوق همیاران و گرویدگان به آیین رسول الله (ص)، خداخانهای برای همشهریان خود بنیاد کرد که خوشبختانه تاکنون از آسیب ویرانی و دستکاری بر کنار مانده است.
اما آنـچه در تأثیر تشیّع در معماری مساجد فرامیگیریم، به کارگیری عناصر و عوامل مؤثّر در شکلگیری مذهب تشیّع است. شیعیان ایرانی برای نماز و نیایش، هرگز محراب خونین شهید محراب علیبن ابیطالب (ع) ـ عـاشق بـیریا و از سر بی خبر حضرت الله به عشق آفریننده جانها ـ را فراموش نکردهاند و در حکّ و نقش و نقر، بعد از ذکر نام الله و پیامبرش رسولالله (ص)، نام اولیاءالله را بر روی محرابها بازنوشته و در چرخاندن رخ به سوی محراب از عـبادت بـیریای اولیا یاد کرده و سعی نمودهاند بدانها تشبّه جویند، که علی (ع) در کنار محراب، نگین اقتدار خود به سائلی بخشید و در جوار همان محراب بـه شـهادت رسید و ... یادمان باشد که زیـباترین تـوصیف در شأن و بلندای قامت این امام بیبدیل را از مأذنههای منقّش و آراسته میشنویم که: «اَشهدُ اَنَّ علیا ولیُّ الله.»
در همین مسجد است که از علی (ع) و اولاد علی علیهمالسلام یـاد مـیکنند و مجالس فراوانی برای مـدح و مـنقبت و مراثی برای اولیاءالله تشکیل میدهند و هرگز از زبان مؤمنان نمیافتد که: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ ...»
شاید یکی از شواهد برجسته در مساجد اهل تشیّع، کتیبهبندی و نگارش اشعاری در وصـف سـرسپردگان تشیّع است. نماز و نیایش به درگاه خداوند با مجد و عظمت رسول خدا (ص) و اهلبیت آن عزیر خدا ادامه مییابد و اصول و دستورات مذهبی مطرح میگردند.
مسجد یزد خواست، مسجد جامع اردبیل، مـسجد جـامع بروجرد، مـسجد نیریز و مسجد سر کوچه محمدیّه نایین و ... همه تماشاییاند. نام علی (ع) و اولاد او علیهمالسلام در چهارگوشه این مساجد در گچبریهای زیـبا تجلّی یافتهاند. مسجد جامع گلپایگان، مسجد میدان ساوه (به روزگار صـفویان از بـاب ایـمان، شیعیان محراب زیبا و دیدنی با گچبری رنگین بر آن افزودهاند) نمونههای خوبی از این بناهای مقدّساند. در زیر گنبد چـشمگیر سـلطانیه، هر آنچه میبینیم علی (ع) است و یاد علی (ع) و نام علی (ع) بـه حـروف ابـجد و ... . مسجد علویان نایین، که گمان میرود بنیاد آن کهن باشد و در سده هشتم دو اشکوبه شده است، و مـسجد جامع سمنان و ورامین که شیعیان سخت به عبادت در این مساجد دلسپارند، همگی نـشان از به کارگیری نمادها و نـشانهها از سـوی شیعیان دارند و از برکت تأثیر تشیّع، مساجد شیعیان از نظر ریختشناسی و سیماشناسی، از بسیاری از اماکن مقدّسه دیگر ممتاز و متمایزند. جامعه شیعیان در مساجد ضمن عبادت، از بزرگواری اولیا بحث میکنند و در کنار هر پرچم و کتیبهای شعری زیـبا در مدح فرزندان رسول الله مینگارند. مسجد پرذله (میانده) ابیانه، مسجد خوانسار و مسجد جمعه اردبیل، هر یک نشانی از محبت به اولیا در گوشه گوشه این بناها نشان میدهند. گاهی مسجد، محلّ اجرای مجالس تـعزیه مـیشود، به ویژه مجلس تعزیه مربوط به شام غریبان و داستان «بَجدل و ساربان» ـ این دو بیحیای غارتگر باقیمانده اموال امام حسین (ع) ـ که در مساجد اجرا میشود، اهل غرا سینهزنان به مساجد نزدیک مـیشوند و فـریاد میزنند:
گلمیشوگ ای شیعهلر، شام غریبانه بیز / ویر مگه باش ساغلیقی زینب(س) نالانه بیز
یعنی: ای شیعیان، به مناسبت شام غریبان سینهدران آمدیم تا به زینبِ نالان سر سلامتی بدهیم.
و دیگر اینکه میگویند: آمدیم بهر عزا، اهل عزا!
جواب: خوش آمدید بهر عزا، اهل عزا!
*حسینیه
کیمیایی است عجب تعزیهداری حسین(ع) / که نباید ز کسی منّت اکسیر کشید
«حسینی» یعنی منسوب به حسین (ع)، هر چه نـوعی انـتساب، ارتـباط و شباهت با حسین (ع) داشـته بـاشد. ایـن پیوند میان حسین (ع) و حسینیان در تمام جلوههای زندگی عاشقان برقرار است. حسینیان در فکر و ایده و مرام، به مولای عاشقان، حسین (ع)، تـشبّه مـیجویند. آنـان کسانی هستند که رهرو راه خونین عاشورا و انـقلاب اویـند. شور حسینی، خطّ حسینی، نوای حسینی، عشق حسینی، نهضت حسینی، حماسه حسینی، حرم حسینی، عاشورای حسینی، عزای حسینی و ... یـعنی شـور و حـماسهای که همچون شور آن حضرت برخوردار از حماسه و عزّت و خروش است، و «حـسینیه» مکانی است برای اقامه سوگواری برای اباعبدالله الحسین (ع) . شاید روی آوردن شیعه به حسینیه، در دورانهای کهن به خـاطر آن بـوده اسـت که مساجد، اغلب در اختیار و سلطه حکومتهایی بودهاند که برای تشیّع و اقـامه عـزاداری و مراسم و مناسک مذهبی شیعه، محدودیتهایی ایجاد میکردند. در ایران، در گوشه و کنار شهرها و روستاها، حسینیههای فراوانی به چـشم مـیخورند کـه همه از باب محبّت به حسین (ع) ساخته شده و گاهی به عنوان زائرسـرا بـرای زوّار نـیز در نظر گرفته شدهاند؛ مثل حسینیه آذربایجانیها، تهرانیها، اصفهانیها و ... که در شهرهای نجف، کربلا، مشهد و ... از ایـنگونه فراوانند.
در مـناطق هـند، به حسینیه، «امامباره» میگویند. در برخی از نقاط آسیای میانه نیز حسینیههایی که میساختند، به «مـسجد شـیعهها» معروف میشدند. یکی از حسینیههای معروف ایران، «حسینیه مجتهد» در شهر اردبیل و دیگری بخشی از تـکیه مـعاون المـلک کرمانشاه و مشهور به حسینیه است که در کنار زینبیه و عبّاسیه قرار دارد و در کاشیهای منقّش این صحن و سـرا، بـسیاری از وقایع مربوط به کربلا نقش بستهاند. همیشه به تعمیر این حسینیهها و رعایت ادب و در نـظر گـرفتن آداب ورود بـه حسینیهها سفارش شده است. تأثیر مستقیم تشیّع از دیرگاه در به وجود آمدن چنین مکان مقدّسی کـاملاً آشـکار است. یا حسین (ع):
دست تمنّای همه سوی تو / مرغ دل ما همه در کـوی تو
* تکیه
ز دوسـتان و مـحبّان سیدالشهدا / به دستیاری هر کس، شده است تکیه بپا
تأثیر تشیّع در برپایی تکیهها و عزاخانهها انکارناپذیر است. مـعمولاً تـکیه بـه عنوان محلّی برای عزاداری سیدالشهداء (ع)، به ویژه در دهه محرّم، ساخته و بـرپا مـیشود. البته اینگونه اماکن غیر از تکیههای دایمی هستند. «تکیه» در حقیقت، پس از مسجد پایگاه معنوی مسلمانان، بخصوص شـیعیان، بـه حساب میآید؛ جایی که مردم با تعزیهخوانی و سوگواری برای سالار شهیدان و یـاران وفـادارش، به او متوسّل و متکّی میشوند.
تکیه با تعزیه و عـزاداری عـجین گـشته است. به نظر میرسد در قلمرو آداب و رسوم صـوفیان، تـکایا ـ از دیرگاه ـ اماکن خاصی برای اجرای مراسم عارفان و مکمّل خانقاه به حساب آمدهاند.
اما تـأثیر تـشیّع در چنین مکانی نخست از باب مـهر بـه قطب الاقـطاب حـضرت ابـوتراب علی بن ابیطالب (ع) و سپس نـقش اصـلی آن برای عزاداری و به ویژه در حیطه هنر قدسی شبیهخوانی و تعزیه بوده است.
بخشهای تکیه
تـرکیب سـاختمانی تکیههایی که به صورت ثابت، مـحل اجرای تعزیه بوده (و هـماینک در بـرخی از تکایا رعایت میشود) عبارت اسـت از:
ـ سـکّویی در وسط ساختمان، به بلندی نیم تا سه ربع ذرع که جای اجرای تعزیه و مـوسوم بـه «مصطبه» بوده است.
ـ دو ردیف پلّکان دو سـه تـایی ـ در طرفینسکّوـبرایبالاوپایینرفتنشبیهخوانان.
ـ گـذرگاهی محیط بر سـکّو کـه آن هم جزو عرصه نـمایش مـذهبی و معمولاً جای اسبتازی و جنگ و جدل میان اولیا و اشقیا بوده است.
ـ غرفهها و طاقنماها برای حضور تـماشاگران؛ ایـن غرفهها دور تا دور تکیه ساخته میشدند.
ـ دیوارهای تـکیه بـا کتیبههای سـیاهی کـه اشـعاری در سوگ خاندان حضرت امـام حسین (ع) بر آن نقش بسته بودند پوشانده میشدند.
ـ پرچمها و علامتها و «کُتل» (= Kotal)ها؛ یعنی پرچمهای رنگی اسـتوانهای شـکل مخصوص هر تکیه که در جای مـناسبی جـلوی چـشم مـردم قـرار میگرفتند.
ورود و خروج اسبسواران از سـکّوهای شـیبدار در کنار سکّوی اصلی صورت میگرفت.
شیوه پذیرایی در تکیهها
تکیهها دارای طاقنماهایی بود که هر کدام یک نفر مـتصدّی داشـت. او مـیبایست از حاضران در مجلس با خرما و حلوا و شربت پذیـرایی نـماید. بـه مـحض ایـنکه تـازهواردی به طاقنما وارد میشد، متصدّی آن طاقنما، پس از ریختن گلاب از گلابپاش به کف دست او، در سینی کوچک و ورشویی و نعلبکی بلوری و استکان مخصوص، قهوه یا چایی تعارف میکرد. اگر عزاداری در هنگام تـابستان بود، شربت و آب یخ گردانده میشد. همچنین به دنبال شربت، چای و قلیان میآوردند. هزینه پذیرایی در طاقنماها را صاحب و مسئول هر طاقنما و یا مردم خیّر (به وقف و نذر) متقبّل میشدند.
در تهران و شهرهای دیگر ایـران، تـکایای گوناگونی برای عزاداری وجود داشتند. افزون بر ایران، در کشورهای همجوار نیز تکایا و ماتمکدههایی وجود دارند. به گفته ابن اثیر در سده دهم ه. ق در شهر بغداد برای مراسم محرّم، فضایی بـاز و سـرپناهی برای شرکتکنندگان در مراسم در نظر گرفته میشد. از جمله تکیههای معروف تهران، که اهمیت داشتند، میتوان از این تکایا نام برد:
تکیه زنبورکخانه، تکیه دبّاغخانه، تکیه قـمیها، تـکیه چهلتن، تکیه نوروزخان، تکیه عـودلاجان، تـکیه هفت تن، تکیه حاج میرزا آقاسی، تکیه درخونگاه، تکیه سرپولک، تکیه سلطنتآباد، تکیه نیاوران و بخصوص تکیه معروف دوره قاجار «تکیه دولت» که محلّی بود در مـرکز تـهران در عصر ناصرالدین شاه قـاجار کـه محلّ اجرای تعزیههای مهم در روز عاشورا و سایر ایّام عزاداری محسوب میشد. این تکیه پشت ساختمان بانک ملّی کنونی بازار روبهروی سبزه میدان واقع بود. در سال 1327 ه. ش این محل تخریب گردید.
تکایای معتبری هـم در شـهر مذهبی قم قرار دارند که اسامی برخی از این تکایا عبارتند از: تکیه باغ پنبه، تکیه پنجهعلی، تکیه متولّی باشی، تکیه شاهخراسان، تکیه گذرجدّا، تکیه بزرگ، تکیه ارک، تکیه گذر صادق. تـکیه شـهر نطنز نـیز با اصول معماری دقیق ساخته شده است.
اما یکی از تکایای برجسته ایران، که در واقع موزه کاشی ایران مـحسوب میشود و از نظر نقش و نگار و نگارههای مذهبی در خور تأمّل است، «تکیه مـعاون المـلک» کـرمانشاه میباشد. این تکیه مشتمل بر سه بنای «حسینیه»، «زینبیه» و عبّاسیه» است. این تکیه دو حیاط و یک عمارت در مـیان دارد و دیـوارها و قسمتهای گوناگون به طور کلّی پوشیده از کاشیهای گوناگون با رنگهای متنوّع و زیبا هـستند. بـانی تـکیه مرحوم حسن معینی، معروف به «معین الرعایا» بوده که در سال 1320 ه ق به ایجاد آن همّت گماشته اسـت. چون در واقعه مشروطیت، بخشی از تکیه توسط مستبدّان آسیب دید، معاون الملک در سال 1331 هـ. ق تکیه را احیا و خرابیهای آن را تـرمیم کـرد و به همین دلیل، بنا به نام وی معروف شد.
در شیراز نیز زمانی «حسینیه شیر» گل سرسبد تکیهها و حسینیههای آن دیار بود که متأسفانه از جور روزگار، آتش به جان این حسینیه افتاد و طومار عمر ایـن حسینه را درهم پیچید.
هنگام ورود به تکایا، اشعار جانسوزی به خط جلی به روی کاشی یا سنگ و چوب و گچ نوشته شدهاند. وقتی قدم به صحن و سرای «تکیه معاونالملک» میگذاری، این اشعار توجهت را بـه خـود جلب میکنند:
سر زنان، سینهزنان، پای در این بقعه گذار / کاین بنا غمکده واقعه کرب و بلاست
مینبینی تو مگر ز اندوه و غم، آب و گلش / کابش از چشمه چشم است و گِل از خاک عزاست.
در گوشهای از صحن تکیهای در قم نیز چنین نبشته است:
تـا نـسوزد جگرت، دیده نگرید ای دوست اشک بر هر دل غمدیده و هر درد نکوست
تا نسوزی ز غم خسرو لب تشنه حسین(ع) / دل نداری به خدا، دیده و دل هر دو از اوست
اینها همه از تأثیر تشیّع و بزرگان مذهب شیعه و کرامت و عـنایت ایـن بزرگواران است که خاک بیمقدار را به نظر کیمیا میکنند. مردی مؤمن و خداشناس از تبار عاشقان سیدالشهدا (ع) وقتی از شدّت و حدّت عزاداری در تکیه متولّی باشی قم سخن میگوید، اشک بر دیده میآورد و خاطراتی بازگو میکند:
«... خدا شاهد است کـه اگر اشکهایی را که در طول سالیان متمادی در این تکیه ریخته شده، جمعآوری کرده، به یکباره در آن بریزند، سیل اشک از بالای دیوار آن به بیرون خواهد ریـخت ...»
حـسین بـن علی (ع) آن حجّت حق جمال حق تعالی، نـور مـطلق
اگر خون و قیام او نبودی کجا اسلام و قرآن داشت رونق
* سقّاخانه
ای پدر جان، تشنهام سقّای آبآور کجاست؟ / تشنه کامم ای پدر، عبّاس غمپرور کجاست؟
نـالهها بـر پا بـود از شیون و افغان ما / میرسد فریاد ما از تشنگی بر هر کجا
(زبانحال حـضرت سکینه علیهاالسلام )
«سقّا» پخشکننده آب را گویند و «سقّاخانه» جایی را نامند که در آنجا برای تشنگان آب ذخیره نمایند و آنجا را متبرّک دانند. «سـنگاب» ظـرف بـزرگی است که از سنگ سازند و در حیاط مساجد و امامزادهها و تکایا جای دهند و در آنـ آب ریـزند تا تشنگان از آب آن بنوشند.
مولانا واعظ کاشفی سبزواری (متوفّی در اوایل قرن دهم ه. ق) در کتاب بینظیر فتوّتنامه سـلطانی (بـاب ششم) در وصف سقّایی و سقّایان چنین مینویسد:
«... اول کسی که از پیامبران سقّایی کرد، حضرت نوح (ع) بـود. زمـانی که نوح به کشتی مینشست، [از سوی خداوند [امر آمد که آب شیرین با خود بـه کـشتی بـر، که آبِ طوفان، یک عذاب است و خوردن را نشاید ... نوح هر روز دو بار بر اهل کـشتی آب مـیداد؛ بدینترتیب که سبویی از خم برداشتی و پیمانه در دست گرفتی و هر یک از اهل کشتی را پیـمانه آب دادی.
دوم از پیامبران، حـضرت ابراهیم بود و از پوست قوچِ قربانی شده به جای فرزندش اسمعیل، خیکی ساخت و در روزهای گـرم از آب پر مـیکرد و بر چهار پا مینهاد و در صحرا، هر کجا تشنهای یافتی، او را آب دادی.
سومین پیامبری که سقّایی کـرد،حضرت خـضر بـود و او پس از قدم نهادن در ظلمات، با خود عهد کرد که اگر آب حیات نصیب من شود، به هـر کـس که تشنه باشد، آبی رسانم تا تشنه حیات را مدد کار باشم.
چهارمین و آخرین پیـامبری کـه سقّایی کرد، حضرت ختمی مرتبت بود.
بنا به قولی، نخستین سقّا در تاریخ شیعه، حضرت علی بـن ابـیطالب(ع) است. او در جنگ اُحد تشنگان را آب داد، فردای قیامت، ساقی حوض کوثر خواهد بود و در صـحرای مـحشر، تشنگان را سیراب خواهد کرد.
دوم عبّاس بن علی (ع) بود که روز عاشورا در صحرای کربلا، عزم جزم کرد تـا تـشنگان اهل بیت را سیراب کند. پس از کسب رخصت از امام حسین (ع)، عبّاس (ع) فـرصت یـافت و کنار فرات آمد و مشک آب را پر کرد. چون خـواست کـه آب بنوشد، تشنگی اهل بیت را به یاد آورد. پس آب نـخورد و مـشک به دوش کشید. اما ... ملعونان گرد وی درآمدند و دستهایش بیفکندند. پس هر کس به عشق شـهیدان کـربلا، به متابعت عبّاس بن عـلی (ع) سقّایی کـند، اجـری اخـروی نصیب او شود ...»
به این دلیل اسـت کـه مردم پس از نوشیدن آب و رفع عطش، به عنوان سپاس میگویند: «آبِ زمزم / کوثر نـصیبتان شـود.» «اجرتان با سقّای کربلا، حضرت ابـوالفضل (ع) .»
در قالب بحر طـویلی زیـبا، شاعری (وصّاف کاشی) به تـفصیل از سـقّای دشت کربلا یاد کرده و شجاعت و غیرت او را ستوده است. بخشی از این بحر طویل را از بـاب تـمیّن و تبرّک ذکر میکنیم:
«... زِ هر خیل و زِ هـر فـوج بـبارید بر او بارش پیـکان و نـنالید ابوالفضل ز انبوهی عدوان، هـمی یـک تنه میتاخت به میدان و خود از کشتهشان پشته همی ساخت، که ناگاه لعینی ز کمینگاه یـکی تـیغ بر او آخت، که دستش ز سوی راسـت بـینداخت. ولی حضرت عـبّاس وفـادار، چـو مرغی که به یـک بال بَرَد دانه سوی لانه به منقار، به دست چپ او تیغ شرربار، هَمَش مشک بـه دنـدان و بدرّید زعدوان، زره و جوشن و خفتان، که نـاگاه لعـین دگـر از آل جـفا، دسـت چپش ساخت جـدا، شـد به رکاب هنر از کوشش و تا کرد دلیران دغا از بر خود دور، تنش از زخم بُدی پُر، بُد او خرم و مـسرور، کـه شـاید ببرد آب برِ کودک بیتاب سکینه که بُد آرام دل بـاب، سـواریش نـماند، از زِبـر زیـن بـه زمین گشت نگونسار، یکی ناله برآورد که ای جان برادر! چه شود گر به دم بازپسین شادکنی خاطر ناشادم و بستانی از این لشکر کین دادم و سر وقت من آیـی که سرم شق شده از ضربت شمشیر؟ دگر گر به تن اندر رمقی هست، که فرصت رود از دست. دگر ای غم زده «وصّاف»، مکن وصف بلاهای نصیب شه تشنه لب کرب و بلا را.»
سقّاخانهها را میتوان پدیـدارهایی اجـتماعی ـ مذهبی با قدمتی دیرینه نامید که در آنها، «آب» این عنصر حیاتبخش (و جعلنا مِن الماءِ کلَّ شیءٍ حیٌّ) به رایگان در اختیار رهگذران تشنه قرار میگیرد. اما در پس این تعریف سـاده و کـوتاه، فرهنگی کهن و ارزشمند نهفته است. سقّاخانهها در نظر مسلمانان و به ویژه اهل تشیّع، همواره از جایگاهی مکرّم و حرمتی خاص برخوردار بودهاند.
اولین موضوعی که در بررسی سـقّاخانه مـورد توجه قرار میگیرد «آب» اسـت. بـاید توجه داشت که آب سقّاخانهها در نظر مریدان آن، یک آب معمولی نیست، بلکه عنصری است مقدّس، شفای دردهای جسمانی و آرامبخش روحهای پریشان. این آب نشان از ایمان دارد، از ایـثار، از فـداکاری و محبت و بالاخره، نشان از شـهادت. حـقیقت این است که والاترین و متعالیترین مفهوم اجتماعی ـ اعتقادی «آب» را در مذهب شیعه میتوان یافت؛ آنجا که آب را مهریه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام قرار دادهاند. آب علاوه بر تمامی مفاهیم مزبور، نمادی از گذشت و فـداکاری و سـپس شهادت است. و این است همان فلسفه اصلی انفاق آب و احداث بنای کوچک سقّاخانه.
شاید دلیل اصلی احداث سقّاخانهها از طرف بانیان خیّر آنها، بهطور عمده دو چیز بوده است: یکی تمسّک به عملی خـیر بـرای سقایت مـردمان، که از قدیم الایّام بدان توجه خاصّی میشده است؛ و دیگری یادآوری حادثه عاشورا و واقعه کربلا و خاطره تشنگان شـهید از جور و ستم اشقیا، که این در کشورهای شیعی مذهب، از مهمترین دلایل احـداث سـقّاخانهها بـه شمار میآید.
اغلب سقّاخانهها از طرف بانیان آنها، برای استفاده همگانی «وقف» میشدهاند. هرگاه هنرمند ایرانی عنایتی به ایـن ابـنیه داشته، آنچنان شور و زیبایی در آن به یادگار گذارده که هنر، نوشنده آب از این سقاخانهها را محو و واله عـظمت ایـمان و عـشق به بزرگواران شهید نموده و ارزش این آب انفاق شده را تا حدّ آب کوثر بالا برده است.
مـعماری سقّاخانهها
از نظر معماری و شکل بنا، سقّاخانههای تهران و بسیاری از ولایات را میتوان به طور نسبی در سـه گروه کلی جای داد و خـصوصیات مـشترکی نیز برای هر گروه تعریف کرد:
گروه اول سقاخانههایی که ساختمان آنها با بناهای اطراف خود پیوند و دلبستگی ندارد و به تعبیری، مستقل هستند. این بناها معمولاً مکعبی شکل بوده و گاه به صورت بـنایی استوانهای و یا هشت گوش ساخته میشوند، به گونهای که از چهار جهت نما دارند و قابل بهرهبرداری میباشند.
گروه دوم را، که در تهران از کثرت بیشتری برخوردارند، میتوان «سقّاخانههای دکانّی شکل» نامید. نمای کلی این سقّاخانهها بـه گـونه دکّانی نیم بابی یا یک بابی است که در کنار مجموعهای از دکّانها و یا منازل و بناهای اطراف قرار گرفتهاند. محلّ احداث این نوع سقّاخانهها بیشتر در کنار معابر اصلی و پر رفت و آمد شهر است.
گـروه سـوم را میتوان «سقّاخانههای رفیشکل» نامید. اینگونه سقّاخانهها در شکل کلی، کاملاً وابسته به بنای همراه خود هستند و از نظر تملّک جزئی از بنای خانه یا مسجد مجاور خود محسوب میشدند. نمای عمومی ایـن گـروه از سقّاخانهها، که غالبا کوچک و محقّر هستند، به صورت فرورفتگی مختصر رف مانند یا تاقچه مانندی در دیوار بنای پشتی خود میباشد. این گروه از سقّاخانهها بیشتر در معابر فرعی و کویها قرار دارند و فـاقد وقـفنامهای مـستقل هستند. صاحبان منازل یا بـناهای اصـلی، کـه در واقع این سقاخانهها جزئی از آنها محسوب میشوند، عموما خود بانی این مکانها بوده و مخارج سقّاخانههای رفی را شخصا تقبّل میکردهاند.
تزیینات سقّاخانهها
تزیینات مـعماری در سـقّاخانههای عـموم شهرهای ایران، از جمله تهران، از نظر مصالح و شکل اسـتفاده در بـنا، در سه گروه عمده قابل بررسی میباشند:
گروه اول. تزیینات سنگی و آجری سقّاخانهها هستند که از اجزا و مصالح ساختمانی خود بنا و یا روکار آن مـحسوب مـیشوند. بـه دلیل کوچکی فضای سقّاخانه، این نوع تزیینات و آجرچینیها غالبا بـه طور محدود و ساده در خارج بنا، بخصوص سردر و ازاره و گهگاه نیز در نمای بیرونی درگاه سقّاخانهها ایجاد شدهاند. گاهی از قطعات سـنگی نـیز بـرای ایجاد استقامت بیشتر در قسمت خارجی بنای آجری سقّاخانهها استفاده میکردهاند.
گروه دوم. بـخشی از تزیینات سقّاخانههای تهران را انواع کاشیکاریهای موجود در آنها تشکیل میدهند. معمولاً سقّاخانههای شهرستانها نیز اینگونهاند. هر بـنای سـقّاخانه، هـر قدر هم که کوچک و محقّر باشد، دارای فضای کاشیکاری شدهای دستکم به عـنوان پوشـشی مـحقّر برای کف سقّاخانه است. کاشیهای تزیینی به کار رفته در برخی از این بناها، غالبا از نـوع کـاشی هـفت رنگ تهیه میشوند. در میان کاشیهای در نظر گرفته شده برای سقّاخانهها، کاشیهای کتیبهدار از محبوبیت والایـی بـرخوردارند. از نمونه طرحهایی که مکرّر در کاشیکاری سقّاخانهها مشاهده میشود، صحنههایی از واقعه عاشورا و تمثال مـبارک ائمـّه اطـهار علیهمالسلام به ویژه سیدالشهداء و حضرت ابوالفضل علیهماالسلام هستند که گاهی سوار بر اسب و زمـانی پیـاده، در حالتی که زره پوشیده و علمی در دست دارند، یا مشک آب بر شانه مجسّم شدهاند. ایـن تـصاویر بـه ظاهر ساده، تأثیر زیادی بر هر بیننده دل سوختهای میگذارند و شاید به همین دلیل، شکلگیری سـبکی بـه نام ـ مکتب سقّاخانه ـ در هنر نوین ایران را سبب شدهاند.
گروه سوم. بخشی از تزیینات مـعماری سـقّاخانه را مـیتوان آیینهکاری دانست که معمولاً به سبک آیینهکاریهای سایر اماکن مذهبی، همچون مساجد و بقاع متبرکّه و امـامزادهها انـجام میشود.
کتیبهنویسی در سقّاخانهها
اصولاً کتیبهنویسی در بناهای سنّتی ـ مذهبی، جایگاه ویژهای دارد و مکانهای کوچک و مقدّس سقّاخانهها نـیز غـالبا از این مشخصه دور نیستند. گذشته از کتیبههایی که صورت وقفنامه دارند و یامعرّف نام «بانی» یا «واقف» هستند، اهـل ایـمان و ذوق به خطّ خوش فضای سقّاخانهها را آراستهاند. این نوشتهها به طور عـمده از ادبـیات غنی عاشورا و تعزیه منشأ گرفته و از این طـریق، رهـگذران را بـه لحظهای تأمّل و نوشیدن آب به یاد لب تـشنه آن بـزرگواران شهید در صحرای کربلا دعوت میکنند:
آبی بنوش و لعنت حق بر یزید کن / جان را فـدایی مـرقد شاه شهید کن
(مصرع دوم گـاهی چـنین آمده اسـت: یـاد از لبـان تشنه شاه شهید کن)
هر که آبـی ز جـام ما نوشد / خلعت از شاه کربلا پوشد
این ابیات، تذکاری هستند بر شـهادتِ مـظلومان دشت کربلا و حاجتخواهی از آن بزرگواران:
عبّاس، (ع) ای شـهید گروه مخالفان دارم به دل یـقین کـه تویی ماه انس و جان
کـن حـاجتم روا تو به حق برادرت ای خسرو زمانه و سقّای کودکان.