شبهه جدایی دین و عرفان

کد خبر: 57075
عده‌ای تلاش دارند دین را مبری از عرفان بدانند، اینها هدفشان این است که برای جدایی اسلام از معارف ناب، لطیف و تغذیه‌کننده فطرت، زمینه‌سازی کرده و دین را در حد فضای فقهی، عملی و نهایتاً اخلاقی محدود کنند.
وارث: حجت‌الاسلام والمسلمین محمدمهدی مهندسی (استاد فقید عرفان و فلسفه حوزه علمیه قم): نکته اول اینکه هر چه ما سعی کنیم در دنیا حقوق مردم و حقوق الهی را رعایت کنیم، انجام واجبات کرده و ترک محرمات داشته باشیم، اخلاق بد را ترک کنیم شرایطمان در آخرت بهتر خواهد بود مسلماً ترک رذائل در دنیا آسان‌تر از سختی کشیدن در آخرت است.


بنابراین اخلاق نرم داشته باشیم، با مردم خوش برخورد بوده و بندگی خدا را بکنیم، از مرگ نیز غصه نخواهیم داشت اگر آیینه‌ای در حالت تمیزی چهره روبه روی خود بگیریم خود را زیبا خواهیم دید اما اگر در فضاهای آلوده و کثیف رفتیم و سپس در آیینه نگاه کردیم از خود وحشت خواهیم کرد.


در نهایت زندگی را اگر درست به پایان برسانیم مرگ برایمان زیبا و قشنگ خواهد شد ما هم باید به جای ترس از مرگ از گناهانمان بترسیم.


*شبهه جدایی دین از عرفان+پاسخ


نکته دیگر اینکه عده‌ای تشکیکیون دین را به طور کلی مبری از عرفان می‌دانند و معتقد هستند عرفان ره آورد بیرونی است و درون دین عرفان نیست، این حرف خارج از انصاف است و سخنی زمینه ساز تخریب دیگران و دشمنانی است که بنا دارند دین اسلام را جدا از معارف ناب و لطیف و تغذیه کننده فطرت بدانند و دین را در حد فضای فقهی، عملی و نهایتاً اخلاقی محدود می‌کنند.


با بررسی آنچه که در حوزه عرفان گفته شده وقتی با دلیل، برهان و استدلال مطالبی گفته می‌شود هیچگاه اینها با مطالب عرفانی در تعارض نیست و دین این مباحث را رد نمی‌کند، چرا که عینیت دین و عرفان مشخص است.


یکی از نکاتی که در تفکیک دین و عرفان مطرح می‌شود این است که مسائل عرفانی به نوعی است که می‌خواهد بگوید نتایج کار در همین عالم حاصل می‌شود کسانی که چنین اشکالی می‌کنند با اشاره به آموزه‌های عرفانی و دستاوردهای آن معتقدند که عرفا پیشاپیش وعده داده‌اند اگر شما به سیر و سلوک و ریاضت بپردازید نتایجش را در همین عالم خواهید دید، اما به واقع دین حرفش چیز دیگری است و آن اینکه در دنیا باید عمل کرد تا نتایجش در آخرت مترتب شود، بنابراین فضای دنیا فضای عمل است و فضای آخرت، فضای ظهور و بروز اعمال است بنابراین طبق این نظر در نگاه اول نتیجه دین و عرفان در حوزه نتیجه گیری کاملا با هم متفاوت است.


پاسخ به این اشکال این است، نه آنگونه که گفته شده در این عالم صرفاً باید عمل شود و هیچ آثاری در این دنیا بر عمل مترتب نمی‌شود و نه آنچنان است که در عرفان بگوییم بحث محدود به همین دنیا می‌شود با تعدیل این دو نگاه به تعادل می‌رسیم.


با نگاه به قرآن و روایات ائمه (ع) بیانشان این است که خیلی مسائل در این عالم بر ما ظاهر می‌شود در قرآن کریم نیز در این باره نفرموده کسی که تقوا پیشه کند در این دنیا به بن بست می‌رسد درحالیکه نماز حقیقتی است که اگر انجام شود نورانیتی را به وجود می‌آورد که باعث بازداشته شدن از انحرافات است.


همه اینها نشان می‌دهد که در نگاه دین اینطور نیست که صرفا نتیجه اعمال مربوط به آخرت باشد و در دنیا هیچ عاقبتی انسان‌ها نداشته باشند بلکه می‌گوید که اگر در نگاه دینی گفته شده امروز روز عمل است و فضای دنیا فضای عمل و ابتلاء و آزمایش است و در آخرت نتیجه به بار می‌نشیند، منظور این است که در این نگاه مسائل و فضایی ایجاد می‌شود که ما را در فضای ابتلاء و آزمایش قرار می‌گیریم درحالیکه محصولش در آخرت خودش را نشان می‌دهد.


حال در حوزه عرفان هم عارف همین حرف را می‌زند و درست است که در شعری می‌گوید: «امروزم که بهشت نقد حاصل می‌شود» منظور این نیست که آخرتی در کار نیست و آثار همه چیز را در دنیا می‌بینیم بلکه می‌خواهد بگوید که آنچه در آخرت قرار است ظهور کند، حیات اخروی من و هویت من است، اینها باید در این عالم تأمین شود اگر من امروز اهل عمل نباشم اهل کار و ریاضت و سلوک نباشم بی‌خود خودم را منتظر نگه ندارم و امید فردا را نداشته باشم.


اگر عارف مطرح می‌کند که از مقامی به مقامی جلو می‌رویم تا به فنا، ولایت و توحید برسیم همین سیر الی الله قرآن را می‌گوید یعنی در واقع مسائل عرفان را مطرح می‌کند تا شخص به کلاس‌های بالاتر برود اما باید بدانیم که این مسائل و دستاوردهای سلوک عرفا ظرف ظهورش قطعاً در آخرت است، فعلا ارتقا مقام باید پیدا کرد پس این مسئله کاملاً روشن شد که ما نمی‌توانیم به این دلیل تفاوتی از حوزه دینی و عرفانی درباره نوع نگاه به دنیا و آخرت قائل شویم.


نکته دیگر درباره تعریف خود عرفان است، اینکه عارف می‌خواهد انسان را به معنویت فطری قابل قبولی برساند به فضایی که فطرتش شکوفا و بالنده شده و از قفس بیرون بیاید. ادبیات عرفانی، اشعار و آموزه‌ها همه همین حرف را می‌زند یعنی انسان از این قفس آزاد می‌شود، عارف برای انسان حریت و آزادگی قائل است و گسست از قید و بندها و فرار از زنجیرها را می‌آورد. در نهایت محصول آنچه در عرفان است این نوع معنویت‌های فطری است عارف می‌گوید که فضایی برای فطرت می‌سازد تا فطرت بتواند نفس بکشد و ترتیبی در قوای انسان ایجاد می‌کند تا فضای انسان زیبا و قشنگ شود عارف به دنبال حقیقت با این روش است.


/1102101305