نقش جوانان در جامعه از دیدگاه قرآن
انسان مؤمن باید از ابتدای فهم و درک خود تا آن لحظه که زندگیش به پایان میرسد، نقش مثبتی در جامعه داشته باشد و نیازی نیست که قرآن بر مبنای سنّ افراد، به جداسازی نقش آنها در جامعه بپردازد.
وارث: با این وجود، قرآن کریم با طرح الگوهایى از جوانان شایسته؛ همانند جوانان اصحاب کهف، و برخى از پیامبران جوان الهى و یادآورى برخى از داستانها و نکات اخلاقى و تربیتى، سیماى جوان شایسته و نقش آنان را در جامعه ترسیم میکند؛ مانند: تأثیر پرهیزکارى و رعایت تقوا، تحصیل علم و دانش، تلاش و کوشش اجتماعی.
در نگاهی تفصیلی می توان گفت که جوانى بهترین و حساسترین دوره عمر هر موجودى بویژه انسان به حساب میآید. در همین دوره است که انسان میتواند سرنوشت خویش را رقم بزند و افق آینده خود را روشن و درخشان و یا آنرا تیره و تار سازد. قالب وجودى یک انسان در دوره جوانى شکل میگیرد و آینده او هم بر همین اساس رقم میخورد. در هر عصرى جوانان بیشتر مورد توجهاند و در شکلگیرى موضوعات مختلف در جوامع نقش مؤثرى ایفا میکنند.
درباره نقش جوانان در جامعه از نگاه قرآن؛ به طور کلی باید گفت: یک انسان مؤمن باید از ابتدای فهم و درکش تا انتهای زندگی نقش مثبتی در جامعه داشته باشد و نیازی نیست که قرآن افراد را در تأثیرگذاری در جامعه با مبنای سنّ جداسازی کند؛ چنانکه حضرت عیسى(ع)، از ابتدای کودکی با تکلّم در گهواره؛ هم نبوّت خویش و هم عفت و عصمت مادرش را ثابت کرد و هم این تأثیرگذاری را تا پایان حضور خویش در جامعه حفظ کرد:
«[به خاطر بیاور] هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم گفت: یاد کن نعمتى را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانى که تو را با "روح القدس" تقویت کردم؛ که در گاهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن میگفتى و هنگامى که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم؛ و هنگامى که به فرمان من، از گل چیزى بصورت پرنده میساختى، و در آن میدمیدى، و به فرمان من، پرندهاى میشد؛ و کور مادرزاد، و مبتلا به بیمارى پیسى را به فرمان من، شفا میدادى؛ و مردگان را [نیز] به فرمان من زنده میکردى؛ و هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم؛ در آن موقع که دلایل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست».[1]
با این وجود، قرآن کریم با طرح الگوهایى از جوانان شایسته؛ همانند جوانان اصحاب کهف، و برخى از پیامبران جوان الهى و یادآورى برخى از داستانها و نکات اخلاقى و تربیتى، سیماى جوان شایسته و نقش آنان را در جامعه ترسیم میکند.
به هر حال در برخی امور، تفاوتی میان جوان و کهنسال نیست و همه وظیفهای یکسان دارند، اما در مواردی، عنصر جوانی در انجام وظیفه، نقش پررنگتری خواهد داشت.
نقش جوانان در جامعه از نگاه قرآن
1. تأثیر پرهیزکارى و رعایت تقوای جوانان بر افراد جامعه
قرآن کریم همه مردم را به تقوای الهی امر میکند: «و از خدا پروا نمایید و بدانید خدا با پرهیزکاران است».[2] یک جوان به عنوان یکی از اقشار جامعه، کسى است که تقوا و پرهیزکارى را پیشه میکند. جوانی که میخواهد کار و کوشش او چه در مرحله عبادت و چه در زمینه خدمت به خلق خدا و چه در اعمال خیر اجتماعی مورد قبول خدای تعالی قرار گیرد و به بهشت ابد راه یابد، واجب است تقوا پیشه کند.
افزایش روزافزون گناه و انحرافات اخلاقی در جامعه و اثرات منفی آن بر اخلاق و بهداشت روانی، تا حد زیادی به این بر میگردد که غرایز، هوای نفس و وسوسههای شیطانی همواره انسان را به طغیان، خیانت، خودخواهی و انواع مفاسد دیگر وا میدارد. طبعاً اگر این غرایز و امیال نفسانی مطلق و آزاد گذاشته شوند و جوانان هیچگونه کنترلی بر آنها نداشته باشند پیامدهای بسیار نامطلوبی در بهداشت روانی فرد و جامعه به همراه خواهد داشت. به همین جهت؛ در آموزههای قرآنی، «تقوا» یک مفهوم محوری، و بهترین ره توشه انسان در سیر الی الله است و در قرآن، از تقوا به شرط قبولی اعمال، ملاک کرامت و ارزش انسان، و نیرویی که به وسیله آن میتوان حق را از باطل تشخیص داد، یاد شده است.
بنابراین، مجهز شدن جوان به تقوا و پرهیزکاری و حضور او در اجتماع با همین خصیصه، آثار معنوی و اخلاقی شایستهای در جامعه دارد.
2. تحصیل علم و دانش
اسلام به فراگیرى علم و دانش تأکید بسیار دارد و اولین آیهاى که نازل شده به خواندن و نوشتن امر کرده است: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید، همان کسى که انسان را از خون بستهاى خلق کرد... همان کسى که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد».[3]
اصلاح جوامع انسانى از قلمهاى مؤمن شروع میشود و فساد و تباهى اجتماعات نیز از قلمهاى مسموم و فاسد مایه میگیرد. بیجهت نیست که قرآن به قلم و آنچه با قلم مینویسند، سوگند یاد میکند. قلمى که میتوان به واسطه آن علم را منتشر و در سینه تاریخ ماندگار کرد.
قرآن تحصیل علم و دانش را پایه و مقدمه تربیت و تزکیه، و تعلیم را یکى از اهداف پیامبران بر میشمارد و هیچوقت عالمان و دانشمندان را با جاهلان مساوى نمیداند: «آیا کسانى که میدانند با کسانى که نمیدانند برابرند؟».[4]
گفتنی است؛ علم به دانشى گفته میشود که در طریق خدمت و صلاح مردم و شناخت معبود باشد و اگر مایه غرور و غفلت و ظلم و فساد باشد، قیل و قالى بیش نیست.
با توجه به اینکه جوانان استعداد و توانایی بیشتری در آموختن دارند، باید با توجه به مبانى دینى، به تحصیل علم بپردازند و نقش خود را در عقبماندگى و رشد نیافتگى مسلمانان که ریشه در ظلم حاکمان ظالم و فاسد و توطئه دشمنان اسلام دارد، ایفا نمایند و تأثیرگذار باشند.
3. عدالتطلبى و حمایت از مظلومان
از آنجا که جوان هنوز در نابرابریهاى محیط غرق نشده و به آن خو نگرفته و آلوده نشده است، صفت عدالتطلبى و حمایت از مظلومان در او بیشتر تجلّى دارد. قرآن کریم به نمونههایى در اینباره اشاره میکند؛ از جمله این جوانان عدالتطلب و حامى مظلوم، حضرت موسى(ع) است. در سوره قصص، آیات 15 و 23 ـ 28، آمده است که حضرت موسى(ع) جوانى عدالتطلب و حامى مظلومان بود. به همین جهت در سرزمین مصر به حمایت از شخص مظلومى برخاست و در مدین نیز جوانمردانه به کمک دختران حضرت شعیب رفت و براى گوسفندان آنها از چاه آب کشید.
4. تلاش و کوشش اجتماعی
دوره جوانى؛ زمان تلاش، کوشش، تحرک و نشاط است. قرآن کریم حضرت موسى(ع) را سمبل و الگوى یک جوان فعال، تلاشگر و پرتحرک معرفى میکند که بدون سرمایه و ثروت، تن به کار دشواری داده و سالها براى حضرت شعیب(ع) کار کرد و بعد از انتخاب همسر و تشکیل خانواده، با ثروت کافی به شهر خود (مصر) بازگشت. یک جوان باید با اراده و پشت کارى قوى و عزمى راسخ بکوشد و از کار و تلاش نهراسد و از بحرانها و فراز و فرودهاى زندگى به سلامت عبور کند.
5. حقپذیرى
جوانان زودتر به حقایق دل میبندند و در عمل نیز بیباک و جسورند و اگر چیزى را حق ببینند، در تثبیت آن مقاومت میکنند. قرآن کریم، برخى از جوانان اصحاب کهف را چنین میداند و میفرماید: «ما داستان آنان را به حق براى تو بازگو میکنیم، آنها جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم».[5]
و در جایى دیگر داستان جوانى (حضرت اسماعیل) را که حاضر شد در راه حق حتى جان خود را فدا کند یادآور میشود و میفرماید: «هنگامى که [حضرت ابراهیم] با او (حضرت اسماعیل) به مقام سعى رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را قربانی میکنم، نظر تو چیست؟! گفت: هر چه دستور دارى اجرا کن؛ به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت».[6]
از آیات یاد شده برمیآید که یک جوان مؤمن و شایسته باید در مقابل حقایق اجتماعی و دینی سر تعظیم و تسلیم فرود آورد و با حقپذیری ایفای نقش در جامعه نماید.
6. خوش اخلاقى و تواضع در برابر مردم
حضرت لقمان به فرزند جوانش سفارشهای فراوانی دارد که در قرآن بدان اشاره شده است: «[پسرم] با بیاعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد».[7]
لقمان حکیم در این آیه از دو صفت بسیار زشت ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعى است اشاره میکند: یکى تکبّر و بیاعتنایى، و دیگر غرور و خودپسندى است که هر دو در این جهت مشترکاند که انسان را در عالمى از توهم و پندار و خودبرتربینى فرو میبرند، و رابطه او را از دیگران قطع میکنند.[8]
7. امر به معروف و نهى از منکر
یک جوان شایسته باید مردم را از منکرات و زشتیها نهى و به خوبیها دعوت کند و در برابر سختیها و مشکلات صبور باشد؛ حضرت لقمان این نقش آفرینی را به فرزند جوانش سفارش میکند: «پسرم نماز را به پا دار و امر به معروف و نهى از منکر کن و در برابر مصایبى که به تو میرسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم است».[9]
«[به خاطر بیاور] هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم گفت: یاد کن نعمتى را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانى که تو را با "روح القدس" تقویت کردم؛ که در گاهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن میگفتى و هنگامى که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم؛ و هنگامى که به فرمان من، از گل چیزى بصورت پرنده میساختى، و در آن میدمیدى، و به فرمان من، پرندهاى میشد؛ و کور مادرزاد، و مبتلا به بیمارى پیسى را به فرمان من، شفا میدادى؛ و مردگان را [نیز] به فرمان من زنده میکردى؛ و هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم؛ در آن موقع که دلایل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست».[1]
با این وجود، قرآن کریم با طرح الگوهایى از جوانان شایسته؛ همانند جوانان اصحاب کهف، و برخى از پیامبران جوان الهى و یادآورى برخى از داستانها و نکات اخلاقى و تربیتى، سیماى جوان شایسته و نقش آنان را در جامعه ترسیم میکند.
به هر حال در برخی امور، تفاوتی میان جوان و کهنسال نیست و همه وظیفهای یکسان دارند، اما در مواردی، عنصر جوانی در انجام وظیفه، نقش پررنگتری خواهد داشت.
نقش جوانان در جامعه از نگاه قرآن
1. تأثیر پرهیزکارى و رعایت تقوای جوانان بر افراد جامعه
قرآن کریم همه مردم را به تقوای الهی امر میکند: «و از خدا پروا نمایید و بدانید خدا با پرهیزکاران است».[2] یک جوان به عنوان یکی از اقشار جامعه، کسى است که تقوا و پرهیزکارى را پیشه میکند. جوانی که میخواهد کار و کوشش او چه در مرحله عبادت و چه در زمینه خدمت به خلق خدا و چه در اعمال خیر اجتماعی مورد قبول خدای تعالی قرار گیرد و به بهشت ابد راه یابد، واجب است تقوا پیشه کند.
افزایش روزافزون گناه و انحرافات اخلاقی در جامعه و اثرات منفی آن بر اخلاق و بهداشت روانی، تا حد زیادی به این بر میگردد که غرایز، هوای نفس و وسوسههای شیطانی همواره انسان را به طغیان، خیانت، خودخواهی و انواع مفاسد دیگر وا میدارد. طبعاً اگر این غرایز و امیال نفسانی مطلق و آزاد گذاشته شوند و جوانان هیچگونه کنترلی بر آنها نداشته باشند پیامدهای بسیار نامطلوبی در بهداشت روانی فرد و جامعه به همراه خواهد داشت. به همین جهت؛ در آموزههای قرآنی، «تقوا» یک مفهوم محوری، و بهترین ره توشه انسان در سیر الی الله است و در قرآن، از تقوا به شرط قبولی اعمال، ملاک کرامت و ارزش انسان، و نیرویی که به وسیله آن میتوان حق را از باطل تشخیص داد، یاد شده است.
بنابراین، مجهز شدن جوان به تقوا و پرهیزکاری و حضور او در اجتماع با همین خصیصه، آثار معنوی و اخلاقی شایستهای در جامعه دارد.
2. تحصیل علم و دانش
اسلام به فراگیرى علم و دانش تأکید بسیار دارد و اولین آیهاى که نازل شده به خواندن و نوشتن امر کرده است: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید، همان کسى که انسان را از خون بستهاى خلق کرد... همان کسى که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد».[3]
اصلاح جوامع انسانى از قلمهاى مؤمن شروع میشود و فساد و تباهى اجتماعات نیز از قلمهاى مسموم و فاسد مایه میگیرد. بیجهت نیست که قرآن به قلم و آنچه با قلم مینویسند، سوگند یاد میکند. قلمى که میتوان به واسطه آن علم را منتشر و در سینه تاریخ ماندگار کرد.
قرآن تحصیل علم و دانش را پایه و مقدمه تربیت و تزکیه، و تعلیم را یکى از اهداف پیامبران بر میشمارد و هیچوقت عالمان و دانشمندان را با جاهلان مساوى نمیداند: «آیا کسانى که میدانند با کسانى که نمیدانند برابرند؟».[4]
گفتنی است؛ علم به دانشى گفته میشود که در طریق خدمت و صلاح مردم و شناخت معبود باشد و اگر مایه غرور و غفلت و ظلم و فساد باشد، قیل و قالى بیش نیست.
با توجه به اینکه جوانان استعداد و توانایی بیشتری در آموختن دارند، باید با توجه به مبانى دینى، به تحصیل علم بپردازند و نقش خود را در عقبماندگى و رشد نیافتگى مسلمانان که ریشه در ظلم حاکمان ظالم و فاسد و توطئه دشمنان اسلام دارد، ایفا نمایند و تأثیرگذار باشند.
3. عدالتطلبى و حمایت از مظلومان
از آنجا که جوان هنوز در نابرابریهاى محیط غرق نشده و به آن خو نگرفته و آلوده نشده است، صفت عدالتطلبى و حمایت از مظلومان در او بیشتر تجلّى دارد. قرآن کریم به نمونههایى در اینباره اشاره میکند؛ از جمله این جوانان عدالتطلب و حامى مظلوم، حضرت موسى(ع) است. در سوره قصص، آیات 15 و 23 ـ 28، آمده است که حضرت موسى(ع) جوانى عدالتطلب و حامى مظلومان بود. به همین جهت در سرزمین مصر به حمایت از شخص مظلومى برخاست و در مدین نیز جوانمردانه به کمک دختران حضرت شعیب رفت و براى گوسفندان آنها از چاه آب کشید.
4. تلاش و کوشش اجتماعی
دوره جوانى؛ زمان تلاش، کوشش، تحرک و نشاط است. قرآن کریم حضرت موسى(ع) را سمبل و الگوى یک جوان فعال، تلاشگر و پرتحرک معرفى میکند که بدون سرمایه و ثروت، تن به کار دشواری داده و سالها براى حضرت شعیب(ع) کار کرد و بعد از انتخاب همسر و تشکیل خانواده، با ثروت کافی به شهر خود (مصر) بازگشت. یک جوان باید با اراده و پشت کارى قوى و عزمى راسخ بکوشد و از کار و تلاش نهراسد و از بحرانها و فراز و فرودهاى زندگى به سلامت عبور کند.
5. حقپذیرى
جوانان زودتر به حقایق دل میبندند و در عمل نیز بیباک و جسورند و اگر چیزى را حق ببینند، در تثبیت آن مقاومت میکنند. قرآن کریم، برخى از جوانان اصحاب کهف را چنین میداند و میفرماید: «ما داستان آنان را به حق براى تو بازگو میکنیم، آنها جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم».[5]
و در جایى دیگر داستان جوانى (حضرت اسماعیل) را که حاضر شد در راه حق حتى جان خود را فدا کند یادآور میشود و میفرماید: «هنگامى که [حضرت ابراهیم] با او (حضرت اسماعیل) به مقام سعى رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را قربانی میکنم، نظر تو چیست؟! گفت: هر چه دستور دارى اجرا کن؛ به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت».[6]
از آیات یاد شده برمیآید که یک جوان مؤمن و شایسته باید در مقابل حقایق اجتماعی و دینی سر تعظیم و تسلیم فرود آورد و با حقپذیری ایفای نقش در جامعه نماید.
6. خوش اخلاقى و تواضع در برابر مردم
حضرت لقمان به فرزند جوانش سفارشهای فراوانی دارد که در قرآن بدان اشاره شده است: «[پسرم] با بیاعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد».[7]
لقمان حکیم در این آیه از دو صفت بسیار زشت ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعى است اشاره میکند: یکى تکبّر و بیاعتنایى، و دیگر غرور و خودپسندى است که هر دو در این جهت مشترکاند که انسان را در عالمى از توهم و پندار و خودبرتربینى فرو میبرند، و رابطه او را از دیگران قطع میکنند.[8]
7. امر به معروف و نهى از منکر
یک جوان شایسته باید مردم را از منکرات و زشتیها نهى و به خوبیها دعوت کند و در برابر سختیها و مشکلات صبور باشد؛ حضرت لقمان این نقش آفرینی را به فرزند جوانش سفارش میکند: «پسرم نماز را به پا دار و امر به معروف و نهى از منکر کن و در برابر مصایبى که به تو میرسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم است».[9]