حاج محمد کوثری: رزمندگان عاشقانه و خالصانه با خداوند معامله کردند+گزارش تصویری

کد خبر: 60409
امام به قدرت لایزال الهی اطمینان داشت و یقین داشت که در مسیر الی اللهی که حرکت کرده است خداوند هم به او کمک می کند، به این دلیل بود که محکم و باصلابت می فرمود: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، آمریکا شیطان بزرگ است».

وارث: یادوراه شهدای محله ولیعصر با سخنرانی حاج محمد کوثری و مداحی حاج مهدی سلحشور و کربلایی محمدرضا فارسیان در مسجدحضرت ولیعصر (عج) برگزار شد.

در ادامه ی خبر متن سخنرانی حاج محمد کوثری را می خوانید:

حاج محمد کوثری: رزمندگان عاشقانه و خالصانه با خداوند معامله کردند

دوران هشت سال دفاع مقدس؛ برگ زرّینی در تاریخ کشور

بعضی ها خیال می کردند امام راحل نمی تواند انقلاب را به نتیجه برساند، اما امام پس از پیروزی انقلاب سریع نظام جمهوری اسلامی را تشکیل داد و هر کاری کردند تا فرهنگ اسلام ناب محمدی را بگیرند و اجازه گسترش ندهند، با انواع توطئه هایی که طراحی و اجرا کردند: مانند فعال کردن گروه های ضد انقلاب در استان های مرزی، یا ترور شخصیت ها، اما نتوانستند و ملت پشت امام ایستاده بودند. آیا نباید یک ملت اراده داشته باشد تا سرنوشتش را تغییر دهد؟ اینجا بود که امام در سن 70 سالگی مانند یک جوان 30 ساله می خروشید و همه ابرقدرتها جمع شدند تا جلوی این پیشروی و موفقیت را بگیرند، از راههای مختلف.

دوران هشت سال دفاع مقدس برگ زرّینی در تاریخ کشور است. در دوران سلسله قاجار هر بار بیگانگان به کشور حمله کردند قسمتی از ایران را جدا کردند مثل قسمتی از شمال کشور و قسمتی از کشور افغانستان و در سلسله پهلوی به راحتی بحرین را از ایران جدا کردند چون انگلستان تصمیم گرفته بود. بعد از انقلاب هم فکر می کردند ملت همان ملت قبل است و رهبر هم مانند آنها یک رهبر سیاسی است و همین دو عامل باعث موفقیت انقلاب و مردم شد.

رهبری الهی امام خمینی رحمة الله علیه

رهبر ما یک رهبر الهی بود که تمام وجودش برای خدا بود و ملتی که پشت سر او بودند ایستادگی زیادی می کردند. امام با شجاعت فرمود: آن چنان سیلی به صدام می زنیم که نفهمد از کجا خورده است. مردم خیلی از محکم صحبت کردن امام تعجب می کردند و می گفتند بر چه اساس اینگونه سخن می گوید؟ آیا تجهیزات و امکانات دیگری داشت که بقیه بی خبر بودند؟ امام اینها را نداشت اما یک مساله ای بود که رزمنده ها هم به آن تاسّی کرده بودند، امام به قدرت لایزال الهی اطمینان داشت و یقین داشت که در مسیر الی الله که حرکت کرده است خداوند هم به او کمک می کند، به این دلیل بود که محکم و باصلابت می فرمود: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، آمریکا شیطان بزرگ است» و الان هم مقام معظم رهبری این چنین صحبت می کند. چه کسی جرات و شجاعت اینگونه سخن گفتن را دارد؟ هیچ کسی جرات نمی کند مگر کسی که خودش را به خدا وصل کند. لذا شهدا وقتی این صحنه را از امام دیدند آنچنان شد که سر از پا نشناختند.

الگوی رزمندگان آقا اباعبدالله علیه السلام بود همانطور که الگوی امام هم ایشان بود. لذا دیدید که جوانان با کمترین امکانات وارد صحنه شدند که دشمن حتی تصورش را هم نمی کرد. دفاع مقدس برای تک تک ما و رزمندگان امتحان بود چرا که بنی صدر فرماندهی کل قوا در اختیارش بود و ملت آگاه شد هر کسی لیاقت فرماندهی را ندارد که خیانت های زیادی انجام داد. بنی صدر وقتی فرمانده کل قوا شد مقدمات را چیدند تا نظام انقلاب را از بیخ و بن برکند چون منافع زیادی را از دست داده بودند و امام آنها را و مخصوصا آمریکا را تحقیر کرد، آمریکا خیلی خودش را ابرقدرت می دانست و همین طور کشورها را بین خودشان تقسیم کرده بودند تا به آنها سلطه داشته باشند.

فرماندهان خائن توسط بنی صدر گمارده شدند

امام آگاه بود و چون به خدا متصل بود از کسی ترس نداشت و به این دلیل بود جوانان لبیک گفتند و ایستادگی کردند. مهندس بازرگان آگاهانه یا ناآگاهانه در اوایل انقلاب گفت: «سربازی باید یک سال باشد» یگانهای ارتش نصف شد و پادگانها هم همینطور، پدر و مادرها خوشحال شده بودند اما اگر به عمق این تصمیم نگاه می کردید متوجه می شدید حساب شده بوده، یا بنی صدر گفت: «هر نظامی می تواند به شهر و زادگاه خودش برود و آنجا خدمت کند»

وقتی جنگ شروع شد بنی صدر دو درجه از یکی از فرماندهان در جبهه سرپل ذهاب گرفت و او را از سرهنگی به سرگردی تبدیل کرد و جای او سرهنگ عطاریان را گذاشت در فضای جامعه هم طوری مطرح کردند که از ارتش او را طرد کرده اند و اخراجی است و ... در حالی که سرهنگ عطاریان عامل سرسپرده حزب توده بود و وقتی سپاه در سال 1363 حزب توده را گرفت گزارش های روزانه ای از وضعیت کل منطقه را مشاهده کرد که سرهنگ عطاریان یک نسخه را برای آنها می فرستاده و حزب توده هم به شوروی می داده است.

فرمانده لشگر 81 در سرپل ذهاب که بود؟ سرهنگ باقرپور! کسی بود که جزو کودتاچیان بود. چنین افرادی چگونه می خواستند بجنگند و در مقابل دشمن بایستند؟ در چنین شرایطی رزمندگان به صحنه آمدند و چنان حماسه ای آفریدند که همه را شگفت زده کردند. کسانی که شاید آموزش هم ندیده بودند و یک انگیزه به تمام معنا الهی داشتند اما الگویشان آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام بود و ایستادگی کردند.

رزمندگان عاشقانه با خدا معامله کردند

یک خاطره ای به طور خلاصه برایتان تعریف کنم. به ما گفتند به محور سومار در سرپل ذهاب بروید یکی از دوستانم همراهم آمد و گفت باید نزد دوستم ابراهیم هادی بروم. رفتیم و پرسان پرسان آن خانه را پیدا کردیم نزدیک خانه شدیم و دیدیم ورزش صبحگاهی انجام میدهند، شهید ابراهیم هادی معلم ورزش بود و مشغول جمع زدن حقوقش بود که حدود 1800 تومان بود پولها را به ما داد و گفت نمی توانم به تهران بیایم شما این پول را به خانواده نیازمند برسانید. ببینید چطور اموال، انفس و جانش را در راه خدا قرار داده بود؟! شهید ابراهیم هادی در عملیات والفجر مقدماتی گفته بود: «از خدا خواسته ام در این عملیات شهید شوم و جنازه ام مانند خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها هیچ وقت پیدا نشود». هنوز که هنوز هم جنازه ایشان پیدا نشده است حتی خود من هم برای تفحص رفته بودم. اینگونه با خدا معامله می کردند! این ها عامل پیروزی بود! از همه چیز گذشت کردند و عاشق خدا شدند! ما از آن قافله عقب افتادیم! نمی گویم همه باید شهید شوند اما راه شهدا را باید ادامه دهیم! بدون ترس! چه کسی گفته آن روزها گذشته است؟ مگر نمی گوییم هر روز عاشورا است؟ اگر چنین است نباید یک سری اتفاقات در جامعه رخ دهد که دشمنان هم گستاخ شوند.

اگر رزمنده های عاشق خدا نبودند مگر می شد بر دشمن تا دندان مسلح پیروز شد؟ به طوری که اجازه ندادند یک وجب از خاک کشور از دست برود. رزمنده ها عاشقانه و خالصانه جان خودشان را در طبق اخلاص گذاشتند و با خدا معامله کردند.


حاج محمد کوثری: رزمندگان عاشقانه و خالصانه با خداوند معامله کردند