ماجرای وقف باغ برای دفن محدث شیعه حضرت عبد العظیم الحسنی (ع)
امام هادی(ع) گاهی افرادی را که سؤال و مشکلی داشتند، به حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) ارجاع میفرمود و از او به عنوان دوست حقیقی اهل بیت(ع) یاد.
وارث:حضرت عبدالعظیم(ع) به صورت ناشناس وارد ری شد و در «محله ساربانان» به منزل یکی از شیعیان رفت. مدتی به همین صورت گذشت. او در زیرزمین آن خانه به سر میبرد و کمتر خارج میشد. روزها را روزه میگرفت و شبها به عبادت میپرداخت و تعداد کمی از شیعیان او را میشناختند و از حضورش در ری خبر داشتند و مخفیانه به زیارتش میشتافتند و میکوشیدند که این خبر فاش نشود و خطری جانِ حضرت را تهدید نکند. پس از مدتی، افراد بیشتری او را شناختند و خانهاش محل رفت و آمد شیعیان شد. نزدش میآمدند و از علوم و روایاتش بهره میگرفتند و عطر اهلبیت را از او میبوییدند و او را یادگاری از امامان خویش میدانستند.
حضرت عبدالعظیم(ع) میان شیعیان شهرری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به مسائل شرعی و حل مشکلات مذهبی آنان را برعهده داشت. این تأکید، هم گویای مقام برجسته اوست و هم میرساند که وی از طرف امام هادی(ع) در آن منطقه، وکالت و نمایندگی داشت و وجودش محور تجمع هواداران اهل بیت بود.
روزهای پایانی عمر پر برکت او با بیماری همراه بود و در همان روزها یک رؤیای صادقانه حوادث آینده را ترسیم کرد: یکی از شیعیان پاکدل ری، شبی درخواب، پیامبر اکرم(ص) را دید و حضرت به او فرمود: «فردا یکی از فرزندانم در محله سکهالمولی چشم از جهان فرو میبندد. شیعیان او را بر دوش گرفته، به باغ عبدالجبار میبرند و نزدیک درخت سیب به خاک میسپارند.» وی سحرگاه به باغ رفت تا آن را از صاحبش بخرد؛ اما عبدالجبار که خود نیز خوابی همانند او دیده بود، مجموعه باغ را وقف کرد تا بزرگان و شیعیان در آنجا دفن شوند و همین هم شد.