هیئت که می روید بگویید حرم آمدم؛فرقی بین حرم سیدالشهدا و روضه سیدالشهدا (ع) نیست
وارث : جلسه هفتگی هیئت بین الحرمین با سخنرانی حجت الاسلام شیخ علی زند قزوینی و مداحی کربلایی جواد مقدم شب گذشته برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنرانی را می خوانید:
ماه ذی القعده ،ماهی است که به فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام تعلق پیدا کرده است. از جهتی در دهم و یازدهم این ماه ولادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام است.ابتدای این ماه به نام ولادت با سعادت حضرت معصومه سلام الله علیها رقم خورده است. و این دهه به عنوان دهه کرامت معرفی شده است. بیست و پنجم و بیست و هفتم ماه ذالقعده سالروز ایام زیارت خاصه حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام است. لذا این ماه به نام حضرت رضا علیه السلام و فاطمه معصومه سلام الله علیها و برادرشان شاه چراغ رقم خورده است.
مرحوم علامه طباطبایی وقتی به مشهد الرضا مشرف می شدند،در جوار حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام ،وقتی وارد حرم می شدند،سر پایین می انداخت و درب حرم حضرت علی بن موسی الرضا را با ادب می بوسید.چون آنجا جایی است که بزرگان می دانند چه خبر است.حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام جایی است که شما در اذن دخول اجازه می گیرید.أَدْخُلُ یا مَلآئِکَهَ اللَّهِ الْمُقَرَّبینَ الْمُقیمینَ فی هذَا الْمَشْهَدِای ملائکه موکل حاضر در حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام،به من اجازه می دهید وارد این حرم شوم؟ امام جواد علیه السلام می فرماید برای ورود به حرم اذن دخول بگیرید.از ملائکه ای که بر این حرم نظاره گر هستند، کنار قبر علی بن موسی الرضا علیه السلام همواره ملائکه ای در حال نزول هستند و ملائکه ای در حال صعود هستند.منتها این را که می بیند؟گفت:
چشم دل باز کن که جان بینی /آنچه ناگفتنی است آن بینی
که یکی هست و نیست جز او/ وحده لا اله الا هو
آنهایی که اهل معنا هستند و آنهایی که چند قدم راه رفتند،آنها می دانند در این حرم چه خبر است. مانند علامه طباطبایی که وقتی وارد حرم می شدند،سر پایین می انداختند.کنار درب می ایستد،اذن ورود می خواند .یکی از شاگردانش نقل می کرد که برای عرض ارادت رفتم محضر ایشان سلام کردم و ایشان جواب دادن و دیدم یک چیزی ورد زبانشان است.يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ1
این آیه برای زمانی است که برادران یوسف کاسه گدایی در دست گرفتند و مقابل برادرشان یوسف کریم ایستادند،همان برادرانی که یوسف را به قعر چاه انداختند ،همان برادارانی که هر بدی که توانستند در حق یوسف انجام دادند،امروز آمدند کاسه خالی دست گرفتند.ای عزیز مصر، ما با همه اهل بیت خود به فقر و قحطی و بیچارگی گرفتار شدیم و با متاعی ناچیز و بیقدر (حضور تو) آمدیم، پس بر قدر احسانت نسبت به ما بیفزا و از ما به صدقه دستگیری کن، که خدا صدقه بخشندگان را نیکو پاداش میدهد.
حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام نمونه بارز سجیتکم الکرم و عادتکم الاحسان هستند.یا علی بن موسی الرضا شما همان شخصت و خاندانی هستید که اخلاقتان ،کرم و بخشش است.سجیه و روش شما این است.
عرض ما این است که وقتی شخصیتی مانند علامه طباطبایی وارد حرم می شوند و سر پایین می اندازند و زیر لب می گوید: یا علی بن موسی الرضا با کاسه گدایی و خالی آمدم و هیچ چیزی نیاوردم،حالا می خواهید چه رفتاری با ما داشته باشید.ای پسر فاطمه زهرا سلام الله علیها ،ای فرزند حقیقت کوثر،ای فرزند فاطمه الزهرایی که لباس عروسی اش را بخشید.پسر فاطمه سلام الله علیها ما با دست خالی آمدیم .
بزرگان به ما یاد دادند که فرق بین حرم سیدالشهدا و روضه سیدالشهدا علیه السلام نیست.به ما یاد دادند که فرقی بین مجلسی که به نام حضرت رضا علیه السلام منعقد شده با حرم حضرت نیست. هیئت که می روید بگویید حرم آمدم.
نشانه ی امام و اولین شاخصه ی امام علم بی پایان امام است.
اگر مبانی اعتقادی را محکم کردید،شبهات نمی تواند شما را به لرزه در بیاورد.
امام صادق علیه السلام فرمودند:عندنا علم ما کان و علم ما یکون و علم ما هو کائن و علم ما لم یکن امام معصوم کسی است که علم گذشته ها را دارد.علم آینده ها را دارد،علم هستی را دارد و علم آینده را دارد.و علم نیستی ها را هم دارد.
علم وسیع امیرالمومنین علیه السلام
نمونه بارزش امیرالمومنین علیه السلام،مقدمه شهر نهج البلاغه ابن ابی الحدید سنی معتزری،این عالم سنی را بخوانید.بیست صفحه در مقدمه نهج البلاغه می گوید:من چه بگویم درباره ی علی بن ابی طالبی که تمام علوم به علی بن ابی طالب ختم می شود.و شروع می کند مصداق به مصداق بیان کردن.علم فقه بنیان گزارش علی علیه السلام است.علم کلام بنیان گزارش علی علیه السلام است.علم حکمت بنیان گزارش علی علیه السلام است. علم ادبیات عرب بنیان گزارش علی علیه السلام است.علم رمل ،علوم غریبه بنیان گزارش علی علیه السلام است. تفسیر قرآن را علی علیه السلام آموخت ،علم اخلاق را علی علیه السلام بنیان گزاری کرد.علوم سیاست را علی علیه السلام به مردمان آموخت. این علی بن ابی طالب علیه السلام است که روی منبر می نشیند می فرماید:سلونی قبل عن تفقدونیبپرسید از علی بن ابی طالب قبل از اینکه علی را از دست بدهید. اما افسوس و صد افسوس به قول جرداق مسیحی ،می گوید علی بن ابی طالب،صد سال زودتر آمده بود.اما باید عرض کنیم جناب جرج جرداق،علی بن ابی طالب تا کنون،1400 سال زود آمده بودند.چون یک مردکی از میان جمع باید بلند شود و بگوید اگر علم وسیعی داری،بگو تعداد موهای سرم چقدر است؟مولا فرمودند:سعد ابی وقاص بنشین ،سوال بپرس بفهمی ،سوال نپرس که طرف مقابلت را به چالش بکشانی. اما من می دانم که اگر قائده ای را به تو یاد دهم ،با این ضرب و تفریق و حساب و کتاب می توانی تعدا موهای سرت را حساب کنی.اما چه سود که تو سوال پرسیدی من را خراب کنی.بعد مولا فرمودند:اما برای اینکه ادعایی کردم و فرداها نگویند علی بن ابی طالب علیه السلام ادعا کرد و نتواسنت ادعایش را به سرانجام برساند،گفت بپرسید، ولی سعد پرسید و جواب نداد،فرمودند این را به تو نمی گویم ولیکن خبری از آینده به شما می دهم تا همگان شاهد این واقعه باشند.امام حسین علیه السلام در کودکی کنار مسجد بازی می کنند،فرمود:این حسینم را می بینید؟عرض کردند بله یاعلی!فرمود خداوند به زودی به این پرسشگر کودکی خواهد داد که حسین بن علی من را در کربلا بین دونهر آب با لب عطشان به شهادت خواهد رساند .این خبر را به شما می دهم. و نتیجه این خبر هم شد،عمربن سعد بن ابی وقاص.
این امام است که علوم گذشته ها و آینده در کف دست اوست.مولا امیرالمومنین علیه السلام ،سلطان نجف ،کلمه ای دارند که بسیار زیباست.می فرمایند:ای مردم به خدا سوگند علی بن ابی طالب کوچه پس کوچه های عرش را بهتر از کوچه پس کوچه های مدینه بلد است.
دیگری بلند شد پرسید:یا علی !این علم سرشار را از کجا آورده ای؟فرمودند:در شب رحلت پیغمبر صلوات الله علیه کنار بستر رسول الله علیه بودم همه را از اتاق بیرون کردند و من ماندم و پیغمبر صلوات الله علیه ،پیغمبر صلوات الله علیه دست بر سینه حضرت علی علیه السلام گذاشند و فرمودند علی جان دکمه های پیراهنت را باز کن دست بر سینه علی علیه السلام گذاشت:
علمنی رسول اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم الفَ باب مِنَ العلمِ فَفَتَحَ لی مِنْ بابٍ الفَ باب.2
رسول خدا هزار باب علم به من آموخت که از هر باب، هزار باب دیگر بر رویم گشوده شد.
بعد عرضه داشت یا علی این علم مخصوص شما است ؟ فرمودند:ابدا ؛ نسل بعد از نسل،امام بعد از امام ،وصی بعد از وصی،حجت بعد از حجت هر لحظه ما موظف هستیم این علم سرشار را به وصی بعدی منتقل کنیم.
لذا شب شهادت امیرالمومنین علیه السلام همان کار با امام حسن مجتبی علیه السلام تکرار شد.شب شهادت امام حسن علیه السلام همان کار پیغمبر صلوات الله علیه توسط امام حسن و سیدالشهدا علیهم السلام تکرار شد.
در تاریخ فقط یک نفر این وساطت را انجام داده است، و آن در واقعه ی کربلاست.که وقتی سیدالشهدا علیه السلام خواستند از خیمه ها وداع کنند،اسرار و ودایع امامت را خواستند به امام زین العابدین علیه السلام بسپارند،اما امام زین العابدین علیه السلام به اذن الله در حالت بیهوشی است.لذا در آن ساعات حضرت زینب سلام الله علیها این علم را وساطت می کنند.امام حسین علیه السلام حضرت زینب سلام الله علیها را صدا زدند و فرمودند:یا زینب،ودایع امامت را از من بشنو و تا لحظاتی بعد از شهادت من به زین العابدین علیه السلام منتقل کن؛ لذا یک جورهایی زینب کبری سلام الله علیها نائب امامت هستند. این علم منتقل می شود.اما در بین چهارده نور آسمانی که خدا این چهارده نور را هزاران سال قبل از خلقت عالم و ادم در جوار عرش خلق کرده بود.
عالم اهل بیت علیه السلام
در بین اهل بیت علیهم السلام یک نفر ملقب می شود بهعالم اهل بیتعلیهم السلام.او هم شمس الشموس علی بن موسی الرضا علیه السلام است. علمش بی پایان است.
در زیارتنامه حضرت می خوانید اشهد انک تسمع کلامی تسمع سلامی و ترد کلامی .یا علی بن موسی الرضا من بین هزاران زائر قبر تو که در حرم هستند، بعد منزل نبود در سفر روحانی/گرچه دوریم ولی از تو سخن می گوییم. واسطه ی خیر همه عالم وجود حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام هستند. لذا همه جا حرمشان است.
در زیارت نامه امام رضا علیه السلام می گوییم من شهادت می دهم آقا بین این زائر،همه می گویند السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ،اما من شهادت می دهم که تو سلام من را می شنوی و جواب سلامم را می دهی.
پیرزنی در نیشابور زندگی می کرد،فرزندانش خبر آوردند که حضرت رضا علیه السلام وارد نیشابور شدند،گفتند همه ی مردم برای استقبال می روند میدان مرکزی نیشابور و گفت همه ی شما بروید،پرسیدند پس مادر شما چه ؟اشک در چشمانش حلقه بست و گفت :خیلی دوست دارم بیایم .یک عمر منتظر فرزند حضرت زهرا بودم،عشق به اهل بیت داشتم و دارم.تنها عشقی که انسان را به خدا نزدیک می کند و رقیب هم نداردعشق اهل بیت علیهم السلام است.پیرزن گفت بروید و سلام من را هم از دور به ایشان برسانید.همه ی شهر رفتند میدان شهر و پیرزن دلش شکست که نتوانسته است برود. گفت تمام بچه هایم رفتند که حضرت را ببینند.رفت کنار سماورش و گفت چایی آمده می کنم که بچه هایم آمدند ،زائر امام رضا علیه السلام را استقبال کنم .ولی باز هم دلش شکست که همه رفتند دیدن حضرت رضا علیه السلام و من نرفتم. در این حین درب منزل را زدند .صدا زد کیه؟صدایی آمد پیرزن در را باز کن.تا در را باز کرد،دید علی بن موسی الرضا علیه السلام آمده اند گشت درب خانه پیرزن .گفتند پیرزن حالت خوب است؟پیرزن گفت آقا شما کجا و اینجا؟حضرت فرمودند:شما پایتان درد می کرد نمی توانستی بیایی دیدن پسر حضرت زهرا سلام الله علیها ،پسر حضرت زهرا سلام الله علیها دیدن تو آمد. آقا کریم است.
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست... ما باید خودمان را درست کنیم.ما باید ارتباطمان را با امام هشتم درست بکنیم.
در زیارتنامه می گوییم یا علی بن موسی الرضا علیه السلام تو صدای مرا می شنوی.تو زمزمه های دل من را می دانی .و جواب سلام من را می دهی.
و می گوییم سلام بر امام رئوف ،در هیچ زیارتنامه ای این اسم تکرار نشده است.السلام علیک ایها الامام الرئوف،سلام بر آن آقایی که مهربان است.
آقا ولایت شما در دل حیوانات هم تاثیر گذار است.شما خاندانی هستید که گاهی حیوانها بهتر از ما انسانها می فهمند که شما چه کسانی هستید.
شتر حضرت سجاد علیه السلام سر بر قبر حضرت گذاشت و پوزه اش را مدام به زمین می زد.آمدند به امام باقر علیه السلام گفتند و امام آمدند قبرستان ،گفتند اجازه می دهید برش گردانیم خانه ؟حضرت گفتند خیر بگذارید راحت باشد.و اینقدر پوزه بر زمین زد که از دنیا رفت.
بدا به حال ما انسان هایی که ولایت این خاندان را در دلمان احساس نکنیم.
همه ی ما دیدیم که حیوان زبان بسته ای آمد در حرم علی بن موسی الرضا و روبه روی حرم نشست و نگاه کرد و زمزمه می کرد.امام زبان حیوانات را هم متوجه می شوند.
پیغمبر اکرم صلوات الله علیه در مورد دو نفر گفتند که پاره ی تن من است.یک نفر حضرت زهرا سلام الله علیها و یک نفر هم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام.فرمودند:بضعه ی من را در خراسان دفن می کنند.مزارش مطاف ملائکه است. همه به زیارت علی بن موسی الرضا علیه السلام می آیند.
یا علی بن موسی الرضا،لعن الله من قتلك بالایدی و الالسنخدا لعنت کند کسی را که شما را با دست و زبانش کشت. جوانها ،مراقب باشید ما جز این افراد نباشیم.بعضی ها دستشان نمی رسد ولیکن با زبان امام را می کشند.
هرکس به خط قرمز اهل بیت علیه السلام ورود کند،اینجاست که می بازد.بزرگان را ببینید،مراجع را ببینید،آنها می فهمند در شعرهایشان به امیرالمومنین علیه السلام که می رسند،به امام رضا علیه السلام که می رسند،می گویند ما سگ اهل بیت علیهم السلام هستیم. کسی که 80 سال فقه خوانده او می داند.قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری.آنها می فهمند که می گویند :سگی بودم که در کوی تو شدم پیر.
یک روز شاعری رفتند محضر آیت الله وحید خراسانی و ادب کردند شعر خود آیت الله وحید را در مدح امیرالمومنین علیه السلام خواندند.
همه پیغمبران محو نیازش |
ز سوره ی انبیاء اندر نمازش |
ایشان خواندند و سه بیت آخر را به جهت احترام نشستند و آقا گفتند ادامه بدهید نشست و گفت من بی ادبی نمیکنم آقا گفتند من می گویم که ادامه بدهی.و اقا گفتند اگر می خواهی ادب را رعایت کنی باید تا اخر ادامه بدهی و اسم شاعر را حذف نکنی ،این دزدی دز شعر است. ادامه داد و گفت:
وحیدم من اگر در جرم و تقصیر سگی بودم که کویت شدم پیر
بر آن خانی که یک عالم نشسته سگی هم در کنارش پا شکسته
تو که عالم به خان خود بخوانی مپندارم که این سگ را برانی
بعدها ایشون در یک سخنرانی فرمودند:ما از این هم استغفار می کنیم.چون ما هنوز هم ثابت نکردیم که سگ این خاندان هستیم.فرمودند که: چوت سگ را یک چوب بزنند،باز برمی گردد.سگ حیوان بسیار وفاداری است.ما تا به حال چه کار کردیم که دل صاحب عالم هستی ،حضرت بقیه الله ارواحنا له الفدا را جذب کنیم.؟
خادم حرم حضرت رضا علیه السلام نقل می کند:فامیلی داشتیم در یکی از شهرهای دور،جوان بود و ازدواج کرده بود و برای ماه عسل آمدند مشهد و در منزل ما مهمان شدند.جوان قبل از اینکه بیایند گفت خانم من نه اهل هیئت است ،نه متدین است و نه علاقه ای به امام هشتم دارد.گفت شرط کرده است با من که می رویم مشهد ،همه جا می رویم ولی حرم امام رضا علیه السلام من نمی آیم. خادم می گوید: آمدند خانه ی ما و با نو عروس خوش آمد گویی کردم.هرچه اخلاق به خرج دادم هیچ فایده ای نداشت. چند روز گذشت و اینها حرم نرفتند و رفتم به دختر خانم گفتم که یک سر حرم هم بروید.دختر پاسخ داد من حرم نمی آیم به شوهر هم گفتم یا طلاق یا حرم امام رضا !پسر ناراحت شد و گفت عمو چه کنم ؟طلاق بدهم ؟پفتم این چه حرفی است،امام رضا علیه السلام امام مهربانی است برو با او کار کن.روز آخر شد حرم نرفتند. خواستند سوار قطار بشوند گفتم دخترم دیگه وقت می گذره ،برو حرم و یک سلام بده.گفت نمی روم؛ خیلی ناراحت شدم .اینها رفتند .چند ساعت بعد درب خانه را می زنند.دیدم عروس و داماد پشت در هستند و عروس مثل ابر بهار اشک می ریزد.گفتند اجازه هست دوباره مهمان شما شویم؟گفتم بفرمایید.پرسیدم جریان چیست؟گفت من ده روز عهد کردم حرم امام رضا علیه السلام نروم ،خواستیم سوار قطار شویم و آن قسمتی که در قطار حرم مشخص می شود همسرم بلند شد و دستی به حرم تکان داد و من همینطور نشسته بودم و تکان نخورم .دیدم همه رفتند پشت پنجره و می گفتند صل الله علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام،من هم یک نگاهی به گنبد کردم و به صورت خداحافظی یک دستی تکان دادم.تا دست تکان دادم دیدم اختیارم به خودم نیست و اشک در چشمانم حلقه زد،فوری اشکم را پاک کردم که شوهرم نبیند.دوساعت از مشهد فاصله گرفتیم،خسته بودم و خواب به چشمانم آمد .تا چشمم روی هم رفت دیدم وارد حرم امام رضا علیه السلام شدم و دیدم آقا روی قبر و سنگ مطهرشان نشستند و ملائکه ای هم کنار ایشان اسم زائر ها را می نویسند.یک مرتبه آقا گفتند اسم این خانم را هم بنویسید.دیدم آن ملک گفتند که آقا،ایشون ده روز در مشهد بوده و یک زیارت نیامده .آقا فرمودند من می گویم بنویس؛تو خبر نداری ایشون یک دست خداحافظی به گنبد ما تکان داد.
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
_______________________________________________________
پی نوشت:
1 یوسف آیه 88
23.ارجح المطالب ج 1 ص 413 ط هند بنقل احقاق الحق ج 7 ص 559، و غایه المرام ص 516، و کامل بهائی ص 68