وارث:تهران- خیابان ولیعصر عجاز محل کار برمی گشت.خسته بود و سرش درد می کرد.از پیاده رو به سمت ایستگاه بی آرتی رفت و به شیشه های کنار ایستگاه تکیه زد.به جای خاصی نگاه نمی کرد.نگاهش روی تابلوی مغازه های کنار خیابان می چرخید.ناگهان نگاه مری همه توجهش را جذب خود کرد.مردی که کنار پیاده رو به موتورش تکیه...