وارث:تب کردم از فراغ تو ای یار سرجدا..یک دم کنار بستر این غمزده بیا..موی سفید قامت خم گریه ی مدامدارم به پیکرم زفراغت نشانه ها..من را زدند پیش نگاه رقیه ات..من را زدند دسته ی اوباش بی حیا..با چوب نیزه زد به سرم نانجیب و گفت..اینقدر آه و ناله نکن زودتر بیا..دستی رسید و حرمت روبنده ام شکست..پایی رسی...