وارث:در مطلع شعر تو نچرخانده زبان رالطف تو گرفت از من بیچاره امان را شد دشمن تو معترف انگار خداونددر گوش تو گفته همه اسرار جهان رابا رایحه خطه سرسبز عبایتکوتاه کن از باغ دلم دست خزان را با امر تو هر چند در آتش ندویدمهر چند فدای تو نکردم سر و جان را هر چند مرید تو شدن شان زراره...