تنگ غروبه آرزومه
بغض عجیبی تو گلومه
گودالی از غم روبرومه
ای وای اسباشون با نعل تازه اومدن
ای وای برای تشییع جنازه اومدن
ای وای بدن بیسر زخمی تو
یکی شد با خاک قتلگاه
بلند شو ای سردار بیسر
ببین که خیمهها سراسر
سوخته شبیه دل خواهر
سوختن همه ملائکه برای تو
سوختن لابلا...