ویژه نامه وفات ام المومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها

کد خبر: 35152
در تعداد فرزندان حضرت خدیجه (س)، میان مورخان اختلاف است. به گفته مشهور: ثمره ازدواج رسول خدا(ص) و حضرت خدیجه(س) شش فرزند بود. 1- هاشم 2- عبدالله به این دو «طاهر» و « طیب »می گفتند. 3- رقیه 4- زینب 5- ام کلثوم 6- فاطمه رقیه بزرگترین دختر حضرت خدیجه(س) بود و زینب، ام کلثوم و فاطمه به ترتیب پس از رقیه قرار داشتند. پسران حضرت خدیجه(س) پیش از بعثت پیامبر (ص)، بدرود زندگی گفتند. ولی دخترانش، نبوت پیامبر (ص) را درک کردند. گروهی از محققان معتقدند: قاسم و همه دختران رسول خدا (ص) پس از بعثت به دنیا آمدند و چند روز پس از پیامبر خدا (ص) به مدینه هجرت کردند.

وارث:یکی از زنان پر فضیلت، با تقوا و نمونه‌ی صدر اسلام وجود مقدس حضرت ام المؤمنین خدیجه کبری سلام الله علیها می‌باشد؛ همان زنی که تمام داراییش را در راه اسلام، قرآن و پیامبر(ص) صرف نمود زیرا هر حکومتی پشتوانه‌ی مالی می‌خواهد تا بتوان آن حکومت را اداره کرد. لذا در تاریخ می‌بینیم که خلفاء آمدند فدک را از حضرت زهرا سلام الله علیها غصب نمودند که مولا علی علیه السلام نتوانند با درآمد آن، خرج اسلام کنند؛ و اینکه حضرت خدیجه سلام الله علیها کسی بود که وقتی تمام مردم پیامبر(ص) را تنها گذاشتند او یار و مددکار و پشتیبان حضرتش بود. حضرت خدیجه سلام الله علیها قبل از پیامبر(ص) شوهری ننمودند و در سن 25 سالگی ب پیامبر اسلام ازدواج نمودند و ثمره‌ی این ازدواج چند فرزند شد که تمامی آن‌ها در سنین کودکی از دنیا رفتند و فقط یک دختر از آن‌ها باقی ماند به نام فاطمه زهرا سلام الله علیها که خداوند نسل پیامبر(ص) و خیر کثیر و کوثر را در نهاد او قرار داد و تمامی امامان شیعه از نسل فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند.حضرت ام المؤمنین خدیجه کبری سلام الله علیها در قرآنآیه‌ی اول: «وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» (1) آن‌ها کسانی هستند که می گویند: «پروردگارا از همسران و فرزندان ما، مایه ی روشنی چشم ما قرار ده و ما را پیشوای پرهیزگاران بنما!». و عن الحاکم الحسکانی الحنفی عن ابی سعید فی قوله تعالی «هب لنا» الآیه. قال النبی صلی الله علیه و آله : قلت: یا جبرئیل من ازواجنا؟ قال: خدیجه. قال: من ذریاتنا؟ قال: فاطمه و «قره عین». قال: الحسن و الحسین. قال: «واجعلنا للمتقین اماما». قال: علی علیه السلام. (2) و ذکره المجلسی قدس سره. و علامه مجلسی قدس سره شبیه همین روایت را ذکر نموده اند. (3) و عن الحکیم الفیض الکاشانی قدس سره و فسر ایضاً بالنبوه و بالقرآن و به خدیجه رضی الله عنها فان جمیع اولاده صلی الله علیه و آله منها سوی ابراهیم. و فی تفسیر القمی قدس سره سوره الفرقان (ازواجنا) خدیجه. (4) حاکم حسکانی از قرآن پژوهان نامدار اهل تسنن در این مورد آورده است که پیامبر گرامی در تفسیر این آیه فرمود: پس از نازل شدن این آیات از فرشته وحی پرسیدم: منظور از «ازواجنا» کیست؟ پاسخ داد: خدیجه علیها السلام است؛ و «ذریاتنا» فاطمه علیها السلام و دو نور دیده‌اش حسن و حسین علیهماالسلام هستند و در جمله ی «و اجعلنا للمتقین اماما» منظور حضرت علی علیه السلام است. مرحوم «فیض کاشانی» در تاویل همین آیه می نویسد: «منظور از آن، مقام والای رسالت، قرآن شریف و یار و مشاور پر اخلاص پیامبر خدیجه علیها السلام است که نسل سزاوار صلی الله علیه و آله از او است. (5) و تفسیر قمی نیز بر آن است که منظور از واژه ی «ازواجنا» در آیه ی مورد بحث حضرت خدیجه علیها السلام است. (6) آیه‌ی دوم: «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى* وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدى‏* وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى» (7) آیا تو را یتیم نیافت و سپس پناه داد؟ و تو را گمشده هدایت یافت و هدایت کرد؛ و تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود. و عن الصدوق اعلی الله مقامه الشریف عن ابن عباس قال: سالته عن قول الله عزوجل «الم یجدک یتیماً فآوی». قال: انما سمی یتیماً لانه لم یکن له نظیر علی وجه الارض من الاولین و لا من الآخرین. فقال الله عزوجل ممتناً علیه بنعمته «الم یجدک یتیماً فآوی» ای وحیداً لا نظیر لک «فاوی» الیک الناس و عرفهم فضلک حتی عرفوک «و وجدک عائلاً» یقول فقیراً عند قومک یقولون لا مال لک فاغناک الله بمال خدیجه...(8) مرحوم شیخ صدوق (ره) در تفسیر این آیات می نویسد: بدان دلیل آن حضرت «یتیم» خوانده شد که در کران تا کران هستی بی نظیر و تک نسخه است، چرا که این واژه به مفهوم بی همانند آمده است. به همین جهت خدا با اشاره به نعمتهای گرانش به او می پرسد: آیا خدایت تو را تک نسخه و بی همانند نیافت؛ و پناه داد و برتری و شکوه تو را به مردم شناساند و تو را بلند آوازه ساخت!؟ و تو را تنگدست یافت، و به وسیله ی ثروت هنگفت خدیجه علیها السلام بی نیاز گردانید. (9) بسیاری از مفسران بر آنند که توانگری پیامبر صلی الله علیه و آله به مال خدیجه علیهاالسلام بوده است و خداوند متعال در این آیه به کنایه از خدیجه و احسان او یاد فرموده است. (10) آیه‌ی سوم: «کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفی‏ عِلِّیِّینَ * وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ* کِتابٌ مَرْقُومٌ* یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ * إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی‏ نَعیمٍ* عَلَى الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ* تَعْرِفُ فی‏ وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعیمِ * یُسْقَوْنَ مِنْ رَحیقٍ مَخْتُومٍ * خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فی‏ ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ * وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنیمٍ* عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ» (11) چنان نیست که آن‌ها (درباره معاد) مى‏پندارند، بلکه نامه اعمال نیکان در «علیّین» است! * و تو چه مى‏دانى «علیّین» چیست! * نامه‏اى است رقم‏خورده و سرنوشتى است قطعى، * که مقربان شاهد آنند! * مسلّماً نیکان در انواع نعمت‏اند: * بر تختهاى زیباى بهشتى تکیه کرده و (به زیباییهاى بهشت) مى‏نگرند! * در چهره‏هایشان طراوت و نشاط نعمت را مى‏بینى و مى‏شناسى! * آن‌ها از شراب (طهور) زلال دست‏نخورده و سربسته‏اى سیراب مى‏شوند! * مهرى که بر آن نهاده شده از مشک است و در این نعمتهاى بهشتى راغبان باید بر یکدیگر پیشى گیرند! * این شراب (طهور) آمیخته با «تسنیم» است، * همان چشمه‏اى که مقرّبان از آن مى‏نوشند. و عن المجلسی (ره) عن جابر بن عبدالله رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه و آله قال: قوله عزوجل: «ومزاجه من تسنیم» قال: هو اشرف شراب فی الجنه یشربه محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و هم المقربون. السابقون: رسول الله صلی الله علیه و آله و علی بن ابیطالب و الائمه و فاطمه و خدیجه صلوات الله علیهم و ذریتهم الذین اتبعوهم بایمان یتسنم علیهم من اعالی دورهم. (12) پیامبر صلی الله علیه و آله در تفسیر این آیه فرمود: مقربان بارگاه خدا و پیشتازان راه عدالت و آزادی عبارتند از: پیامبر، امیرمومنان، امامان اهل بیت علیهم السلام، که پس از علی علیه السلام یکی پس از دیگری خواهد آمد، فاطمه علیها السلام دختر رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه بنت خویلد. و عن علی بن ابراهیم بن هاشم (ره) «السابقون السابقون اولئک المقربون» رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه و علی بن ابیطالب و ذریاتهم تلحق بهم یقول الله عزوجل نالحقنا بهم ذریتهم و المقربون یشربون من تسنیم بحتاً صرفاً و سائر المومنین ممزوجا. (13) و عن المجلسی (ره) قوله تعالی «فاعلم انه لا اله الا الله واستغفر لذنبک و للمومنین» و هم علی صلوات الله علیه و اصحابه «والمومنات» و هی خدیجه. (14) آیه‌ی چهارم: «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمینَ» (15) و (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.». و عن شیخ الطائفه الطوسی اعلی الله مقامه الشریف «و اصطفاک علی نساء العالمین» قال الحسن و ابن جریح علی عالمی زمان‌ها و هو قول ابی جعفر علیه السلام لان فاطمه سیده نساءالعالمین. و روی عن النبی انه قال: فضلت خدیجه علی نساء امتی کما فضلت مریم علی نساء العالمین. (16) همان گونه که مریم بر زنان جهان برتری داده شد، خدیجه علیها السلام نیز بر زنان امت من برتری داده شد. و عن الزمخشری و عن النبی کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الا اربع : آسیه بنت مزاحم امرأه فرعون و مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله ... (17) بسیاری از مردم در زندگی به سوی کمال اوج گرفتند، اما از میان زنان این چهار زن نمونه رشد و اوج هستند: آسیه علیها السلام، مریم علیها السلام، خدیجه علیها السلام و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله. و عن البغوی خیر نسائها مریم بنت عمران و خیر نسائها خدیجه رضی الله عنها. (18) و عن الآلوسی: عن ابن عباس عن النبی صلی الله علیه و آله و قال: اربع نسوه سادات عالمهن مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و افضلهن عالماً فاطمه. (19) آلوسی از ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت فرمودند: چهار زن سالار زنان روزگار شدند، مریم بنت عمران، آسیه بنت مزاحم، خدیجه و فاطمه و افضل ترین آن‌ها فاطمه زهرا علیها السلام می باشد. و عن القرطبی : عن ابن عباس عن النبی صلی الله علیه و آله: افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم. (20) برترین و پرفضیلت ترین زنان بهشت عبارتند از: خدیجه، فاطمه بنت محمد، مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم. و عن ابن کثیر عن علی بن ابیطالب علیه السلام قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله خیر نسائها مریم بنت عمران و خیر نسائها خدیجه بنت خویلد. (21) آیه‌ی پنجم: «وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصیرُ * وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ* وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ * وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ» (22) و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند، * و نه ظلمت‌ها و روشنایى، *و نه سایه (آرامبخش) و باد داغ و سوزان! * و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد مى‏رساند، و تو نمى‏توانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‏اند برسانى! ذکر السید المتبحر العلامه هاشم البحرانی (ره) عن طریق المخالفین عن ابن عباس قال: قوله عزوجل: و ما یستوی الاعمی والبصیر. قال: الاعمی ابوجهل، و البصیر امیرالمومنین علیه السلام. و لا الظلمات و لا النور، فالظلمات ابوجهل و النور امیرالمومنین علیه السلام. و لا الظل و لا الحرور، و الظل ظل لامیرالمومنین علیه السلام فی الجنه و لا الحرور یعنی جهنم لابی جهل. ثم جمعهم جمیعاً، فقال: و ما یستوی الاحیاء و لاالاموات فالاحیاء علی و حمزه و جعفر والحسن و الحسین و فاطمه و خدیجه علیهم السلام، و الاموات کفار مکه. (23) علامه متبحر سید هاشم بحرانی از طریق مخالفین (اهل سنت) درباره قول خداوند «و ما یستوی الاعمی و البصیر» از ابن عباس نقل می کند که گفت: منظور از کور و کوردل ابوجهل می باشد و منظور از صاحب بصیرت و بینش امیرالمومنین علیه السلام می باشد. منظور از ظلمات و تیرگی ها، ابوجهل و منظور از نور و روشنایی امیرالمومنین علیه السلام است. منظور از سایه ی دل انگیز و آرام بخش سایه ای است در بهشت برای امیرمومنان و منظور از گرمای سخت و مرگبار آتش شعله دوزخ، ابوجهل می باشد. سرانجام در مورد آیه «ما یستوی ا لاحیاء و لا الاموات» گفت: منظور از زندگانی حقیقی در این آیه حضرت علی، حمزه، جعفر و حسن و حسین، فاطمه، و خدیجه علیهم السلام می باشند و منظور از مردگان، کفار مدینه می باشند. آیه‌ی ششم: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ» (24) به یقین خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان آل عمران را بر مردم جهان برترى داده است. عن فرات الکوفی طاب ثراه عن ابی مسلم الخولانی، قال: دخل النبی صلی الله علیه و آله علی فاطمه الزهرا علیها السلام و عایشه و هما تفتخران و قد احمرت وجوههما فسالهما عن خبرهما، فاخبرتاه. فقال النبی صلی الله علیه و آله : یا عایشه او ما عملت ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران و علیاً و الحسن و الحسین و حمزه و جعفراً و فاطمه و خدیجه علی العالمین. (25) پیامبر فرمود: ای عایشه آیا نمی دانی که خدا آدم، نوح، دودمان ابراهیم و خاندان عمران، وجود امیرالمومنین، حسن و حسین، حمزه، جعفر، خدیجه و فاطمه علیهم السلام را بر جهانیان برگزید. و ذکر قریباً من مضمونه الدر المنثور. (26) آیه‌ی هفتم: «وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ* وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ * وَ نادى‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ قالُوا ما أَغْنى‏ عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ * أَهؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ* وَ نادى‏ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْکافِرینَ» (27) و در میان آن دو [بهشتیان و دوزخیان‏]، حجابى است و بر «اعراف» مردانى هستند که هر یک از آن دو را از چهره‏شان مى‏شناسند و به بهشتیان صدا مى‏زنند که: «درود بر شما باد!» امّا داخل بهشت نمى‏شوند، در حالى که امید آن را دارند. * و هنگامى که چشمشان به دوزخیان مى‏افتد مى‏گویند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده!»* و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخیان را) که از سیمایشان آن‌ها را مى‏شناسند، صدا مى‏زنند و مى‏گویند: « (دیدید که) گردآورى شما (از مال و ثروت و آن و فرزند) و تکبّرهاى شما، به حالتان سودى نداد!»* آیا این‌ها [این واماندگان بر اعراف‏] همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد!؟ (ولى خداوند به خاطر ایمان و بعضى اعمال خیرشان، آن‌ها را بخشید هم اکنون به آن‌ها گفته مى‏شود:) داخل بهشت شوید، که نه ترسى دارید و نه غمناک مى‏شوید! * و دوزخیان، بهشتیان را صدا مى‏زنند که: « (محبّت کنید) و مقدارى آب، یا از آنچه خدا به شما روزى داده، به ما ببخشید!» آن‌ها (در پاسخ) مى‏گویند: «خداوند این‌ها را بر کافران حرام کرده است!». اعراف چیست؟ اعراف در اصل به معنی زمینهای برجسته است، مکان خاصی است میان دو قطب سعادت و شقاوت، یعنی بهشت و دوزخ که همچون حجابی میان این دو کشیده شده و یا همچون زمین مرتفعی در میان این دو فاصله گردیده است به طوری که آن‌ها روی آن قرار دارند، مشرف بر بهشت و دوزخند و هر دو گروه را مشاهده می‌کنند، و از چهره های تاریک و روشن آنها می‌توانند آن‌ها را بشناسند. و عن البحرانی ایضاً اعلی الله مقامه الشریف عن بشر بن حبیب عن ابی عبدالله علیه السلام انه سئل عن قول الله عزوجل: «و بینهما حجاب و علی الاعراف رجال» قال: سور بین الجنه و النار علیه محمد و علی و الحسن و الحسین و فاطمه و خدیجه الکبری علیهم السلام، فینادون این محبونا این شیعتنا فیقبلون الیهم فیعرفونهم باسمائهم و اسماء ابائهم، و ذلک قوله عزوجل کلاً بسیماهم ای باسوائهم فیاخذون بایدیهم فیجوزون بهم الصراط و یدخلون الجنه. (28) از امام صادق علیه السلام در مورد حجاب میان بهشتیان و دوزخیان پرسیده شد، که فرمود: منظور از آن گذرگاه و دژ بلندی است میان بهشت و دوزخ که بر فراز آن، پیامبر، علی، حسن، حسین، فاطمه و خدیجه علیهم السلام قرار دارند و از آنجا ندا می دهند که: «دوستداران و شیعیان ما کجا هستند؟ آنگاه دوستان و شیعیان اهل بیت علیهم السلام به سوی آنان می روند و آنان را با نام و نام خانوادگی شان می شناسند و دست آن‌ها را می گیرند و از آن گذرگاه سخت می گذرانند و وارد بهشت می-نماید.». نتیجه گیری: از بیان آیاتی که ذکر شد به این نتیجه می‌رسیم که یکی از کسانی که در اعراف می‌ایستد، و منظور از زندگانی حقیقی، و یکی از آن چهار زن برگزیده که در روایات به آن اشاره شده است، و بر زنان دیگر برتری دارد، و از سابقون وجود مقدس، منور و مکرم ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها یار و مشاور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌باشند. خداوند انشاء الله به ما شیعیان این توفیق را بدهد که بتوانیم فضایل این بانوی بزرگوار را به نحوی گویا و آن طوری که در شآن مادر فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌باشد بیان نماییم و در دنیا زیارت این بزرگوار و در آخرت شفاعتشان را شامل حال ما بنماید.در این قسمت به آیاتی از قرآن پرداخته شد كه از نگاه احادیث و مفسران درباره حضرت خدیجه(س) نازل شده و یا در ارتباط با ایشان می باشند .  خدیجه پاك و برگزیده...وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَو (به ياد آوريد) هنگامي را كه فرشتگان گفتند: اي مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته، و بر تمام زنان جهان، برتري داده است.مخاطب قرآن در این برتری كمال و پاكی حضرت مریم صلوات الله علیها می باشد.لكن با توجه به اینكه مفسرانی چون قرطبی طبرسی ابن كثیر و آلوسی بغدادی در ذیل تفسیر این آیه با استناد به كلامی از رسول الله صلی الله علیه و آله كه فرمودند:فضلت خدیجه علی نساء امتی كما فضلت مریم علی نساء العالمین  یعنی خدیجه بر زنان امتم برتری یافت همانگونه كه مریم بر زنان جهان برتری داشتو نیز در كلام دیگری كه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: كه از رسول الله صلی الله علیه و آله شنیدم كه می فرمودند: خیر نسائها مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد (تفسیر ابن كثیر ج 1 ص 323 )یعنی بهترین زنان مریم دختر عمران و خدیجه دختر خویلد هستند گویای این واقعیت است كه مصداق دیگر این آیه حضرت خدیجه صلوات الله علیها نیز می باشند.بر استواری این ادعا احادیثی است كه مفسران در ذیل تفسیر این آیه گزارش كرده اند و در آنها نام مبارك این بانوی كم نظیر جهان هستی بیان شده است.چنانچه قرطبی می نویسد : ظاهر قرآن و احادیث اقتضا می كند كه حضرت مریم از تمام زنان برتر و پس از آن فاطمه و سپس خدیجه و بعد آسیه باشد (تفسیر جامع الاحكام ج 4 ص 59 )این سخن مفهوم كلامی است كه از رسول الله علیه و آله گزارش شده استنقش حضرت خدیجه در بی نیازی رسول الله از نظر مالی و...ووجدك عائلا" فاغنی (سوره ضحی،آیه 8)و تو را فقیر الی الله یافت و سپس بی نیاز كرددرتفسیر فرات كوفی با استناد به كلامی از ابن عباس حضرت خدیجه(س) را عامل غنای رسول الله(ص) دانسته است.عن ابن عباس رضی الله عنه : ووجدك ضالا" عن النبوه "فهدی" الی النبوه "ووجدك عائلا" فاغنی" بخدیجه. (تفسیر فرات كوفی حدیث 730)اگرچه برخی از مفسران (زمخشری در كشاف ج 4/768  و  علامه طباطبائی در المیزان ج 20/311 ) بی نیازی را اقتصادی دانسته اند لكن كلی بودن آیه و كلام امام رضا (ع)(در تفسیر صافی ج 4/342  و  كنز الدقایق ج 14/321) كه فرمودند :خداوند با مستجاب نمودن دعای حضرت ایشان را بی نیاز نمودند.می توان حضرت خدیجه (س) را عاملی بشری انسانی و مادی برای فراهم نمودن بستربی نیاز معنوی و مادی حضرت دانست.و بر استواری این نتیجه كلام قرطبی است در تفسیر این آیه كه می نویسد:شما را بواسطه خدیجه رضی الله عنها بی نیاز نمود.(تفسیر الجامع الاحكام ج 20/72)خديجه دختر خويلد از نيكوترين و عفيف ترين زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستين زنی كه به پيامبر اكرم ( ص ) ، شوهرش ، ايمان آورد و آن چه از مال دنيا در اختيار داشت  در راه پيشرفت اسلام كريمانه بذل كرد.خديجه آن قدر ارزش الهي داشت كه براي او مانند مريم مائده هاي آسماني نازل مي شد. رسول خدا (ص) مي فرمايند:خداوند از ميان زنان چهار زن را برتري داده است. آسيه .مريم.خديجه.فاطمهاز عايشه ، زوجه پيامبر ( ص ) ، نقل شده است كه گفت : " احترام هيچ يك از زنان به پايه حرمت و عزت خديجه نمي رسيد .رسول الله ( ص ) پيوسته از او به نيكی ياد مي كرد و به حدی او را محترم مي شمرد كه گويا زنی مانند خديجه نبوده است " .عايشه سپس نقل مي كند : روزی به پيغمبر ( ص ) گفتم : خديجه پير زنی بيش نبوده و خداوند بهتر از او را به تو عطا كرده است. پيغمبر(ص) سخت برآشفت به طوری كه رگ پيشاني اش برآمد . سپس فرمود : به خدا سوگند بهتر از خديجه كسی برای من نبود . روزی كه همه مردم كافر و بت پرست بودند ، او به من ايمان آورد.روزی كه همه مرا به جادوگری و دروغگويی نسبت مي دادند ، او مرا تصديق كرد ، روزی كه همه از من روی مي گردانيدند ، خديجه تمام اموال خود را در اختيار من گذاشت و آنها را در راه من بی دريغ خرجكرد خداوند از او دختری به من بخشيد كه مظهر پاكی و عفت و تقوا بود .عايشه مي گويد : با خود گفتم ديگر از خديجه به بدي نام نخواهم برد. عايشه مي گويد:‹‹من در مورد زنان پيامبر از هيچ كدام به اندازه خديجه حساس نبودم زيرا پيامبر مرتب از او تعريف مي كرد و من هرگز او را نديده بودم.در شجره ي طوبي آمده است:خديجه عليها سلام زيباترين زنها از نظر جمال، كاملترين از نظر عقل، تمام ترين از نظر رأي وتصميم گيري،وزيادترين از نظر عفت،دين،حيا، مروت ومال بود.پيامبر(ص) فرمود:‹‹ اسلام با شمشير علي(ع)و مال خديجه(س) بر پا و استوار شد واستقامت يافت.››اگر خديجه نبود كدام زن شايستگي آن را داشت كه مادر حضرت فاطمه عليها سلام باشد و اگر فاطمه نبود چه كسي شايستگي فرزندي خديجه را داشت و اگر پيامبر(ص) نبود خديجه وفاطمه چگونه مي توانستند به مقام سروري زنان عالم نائل آيند.درباره‌ حضرت خدیجه‌(س)، همسر گرامی‌ پیامبر اکرم‌(ص‌)، اطلاعات‌ زیادی‌ گزارش‌ نشده‌ است‌ و کاش‌ فقط‌ با کمبود اطلاعات‌ روبه‌ رو بودیم‌. زیرا همان‌ گزارشاتی‌ هم‌ که‌ واصل‌ شده‌ دارای‌ تناقصات‌ فراوان‌ و شگفت‌ آور است‌ و متأسفانه‌ آن‌ قسمتی‌ که‌ بر سر زبانها جریان‌ دارد، زندگی‌ واقعی‌ آن‌ بانوی‌ بزرگوار را به‌ نمایش‌ نمی‌گذارد و این‌ مطالب ، در پی‌ آن‌ است‌، تا علاوه‌ بر آنچه‌ که‌ بر افواه‌ جاری‌ است‌ سیمای‌ دیگری‌ از حضرت خدیجه‌ کبری‌ (س) عرضه‌ کند. در سرزمین‌ حجاز، مردی‌ پا به‌ عرصه‌ زندگی‌ گذاشت‌ نام‌ احمد (یا محمد (ص‌)) را برایش‌ در نظر گرفتند و او همان‌ کسی‌ است‌ که‌ در چند دهه‌ بعد، بشریت‌ را با آئینی‌ آسمانی‌ آشنا کرد. و بارزترین‌ نقطه‌ عطف‌ را در طومار دینداری‌ رقم‌ زد.براستی‌ چه‌ ویژگی‌هایی‌ در آن‌ شخص‌، موجب‌ گزینش‌ الهی‌ وی‌ شد؟ این مطالب در صدد پرداختن‌ به‌ این‌ موضوع‌ نیست‌. ولی‌ برای‌ پرداختن‌ به‌ سیمای‌ حضرت خدیجه‌ طاهره‌(س)، ناگزیر از ذکر بعضی‌ خصوصیات‌ حضرت محمد (ص‌) است‌.آن‌ حضرت‌ مظهر و نماد پاکی‌ و پاکیزگی‌ بود. کسی‌ بود که‌ در جامعه‌ منحط‌ آن‌ دیار، به‌ عنوان‌ یک‌ فرد پسندیده‌ و ستوده‌، شهرت‌ یافت‌ و راستگو و راست‌ کردار بود و در شهر نا آشنا با آب‌، به‌ پاکیزگی‌، بسیار اهمیت‌ می‌داد.استحمام‌ و مسواک‌ زدن‌ جزو برنامه‌ مستمرش‌ محسوب‌ می‌شد. درد مردم‌ و جامعه‌ آزارش‌ می‌داد و برای‌ رفع‌ آلام‌ مردم‌ اقدام‌ عملی‌ نیز می‌کرد و به‌ همین‌ دلیل‌ در گروه‌ معدود جوانمردان‌ و آزادگان‌ جای‌ گرفت‌ و همه‌ از خود می‌پرسیدند چنان‌ شخصی‌ برای‌ ازدواج‌ چه‌ برنامه‌ای‌ خواهد داشت‌؟ و معیارهای‌ انسانی‌ که‌ صلاحیت‌ ابلاغ‌ وحی‌ الهی‌ را دارا خواهد شد، برای‌ پیوند زناشوئی‌ چیست‌؟ گزیده‌ گزیش‌ شده‌ الهی‌ کیست‌ و باید چه‌ صفائی‌ داشته‌ باشد؟ آیا همانطور که‌ خدا از میان‌ آدمیان‌، وی‌ را به‌ دلایل‌ انسانی‌ و صفاتی‌ نیکو برگزید، او نیز از میان‌ بانوان‌ آن‌ دیار، کسی‌ را گزینش‌ خواهد کرد که‌ چنین‌ باشد؟ مگر غیر از این‌ احتمال‌ دیگری‌ متصور است‌؟پس‌ سیمای‌ همسر رسول الله(ص) را باید از این‌ منظر در کتب‌ تاریخ‌ جستجو کرد.آری‌، حضرت خدیجه‌ کبری(س) همان‌ کسی‌ است‌ که‌ در جامعه‌ مکه‌ به‌ طاهره‌ یعنی‌ بانوی‌ پاک‌ مشهور شد. گر چه‌ جامعه‌ جاهلی‌ آن‌ زمان‌ به‌ تدریج‌ با پاکی‌ و پاگیزگی‌ به‌ مفهوم‌ عام‌ آشنا می‌شد، ولی‌ قدر مسلم‌ با پاکی‌ بیگانه‌ هم‌ نبود و پاکان‌ را می‌ستود و به‌ همین‌ دلیل‌ خدیجه‌ را، طاهره‌ لقب‌ داد و احمد را محمد. طاهره‌، لقبی‌ که‌ نماد تمام‌ نمای‌ خوبی‌ در آن‌ زمان‌ و آن‌ دیار بود.بنابر این‌، حلقه‌ اتصال‌ رسول الله(ص) و حضرت خدیجه‌(س) (طاهره‌) را براحتی‌ می‌توان‌ از این‌ رهگذر بدست‌ آورد و از بسیاری‌ از گزارشات‌ نامعقول‌ دوری‌ جست‌. گزارشاتی‌ که‌ در پی‌ آنند تا حضرت خدیجه‌(س) را دارای‌ ثروت‌ فراوان‌ و بی‌ حساب‌ معرفی‌ کنند و همان‌ را، نقطه‌ آغاز این‌ آشنائی‌ و ازدواج‌ دانسته‌ و نوشته‌اند.حضرت خدیجه‌ کبری(س) قبل‌ ازدواج‌ با حضرت‌ محمد (ص‌) دو بار دیگر ازدواج‌ کرده‌ و دارای‌ چند فرزند نیز بوده‌ و زمان‌ ازدواج‌ با محمد (ص‌)، 40 سال‌ و یا کمی‌ بیشتر سن‌ داشته‌ است‌ و نیز می‌گویند حضرت خدیجه‌(س) بود که‌ پیشنهاد ازدواج‌ با رسول الله(ص) را مطرح‌ کرد. اینکه‌ معروف‌ است‌ حضرت خدیجه‌ کبری(س)  قبل‌ از ازدواج‌ با پیامبر (ص‌) 2 بار ازدواج‌ کرده‌، صرفاً یک‌ گزارش‌ تاریخی‌ است‌ که‌ متضاد آن‌ نیز گزارش‌ شده‌ و در چند کتاب‌ تاریخی‌ آمده‌: «ان‌ النبی‌ (ص‌) تزوج‌ بها و کانت‌ عذرا (پیامبر گرامی‌ با خدیجه‌ ازدواج‌ کرد در حالیکه‌ خدیجه‌ دوشیزه‌ و باکره‌ بود) ولی‌ مظلومیت‌ مضاعف‌ خدیجه‌ در طول‌ تاریخ‌ به‌ دست‌ بعضی‌ سیره‌ نویسان‌ کم‌ دقت‌ و راویان‌ اولیه‌ مغرض‌ رقم‌ خورده‌ است‌.آنان‌ دلیل‌ ازدواج‌های‌ قبلی‌ وی‌ را وجود فرزندانی‌ از آن‌ ازدواج‌ها می‌دانند در حالیکه‌ کودکان‌، مورد اشاره‌ مورخان‌ فرزندان‌ خواهر خدیجه‌ یا فرزندان‌ شوهر خواهر خدیجه‌ از زن‌ دیگر بودند که‌ علی‌ الظاهر بعد از مرگ‌ والدین‌ آنها (یا هر دلیل‌ دیگری‌) و فقدان‌ سرپرست‌ آن‌ بانوی‌ نمونه‌، فداکاری‌ کرد، آنها را به‌ نزد خود آورد و به‌ همراه‌ پیامبر گرامی‌ (ص‌) با تمام‌ محبت‌ از آنها نگهداری‌ می‌کرد و به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ خدیجه‌، علاوه‌ بر صفت‌ طاهره‌، دارای‌ لقبی‌ دیگر یعنی‌ «ام‌ الایتام‌، مادر یتیمان‌ نیز هست‌. و این‌ لقب‌ در رابطه‌ با مادری‌ کردن‌ وی‌ در حق‌ آن‌ کودکان‌ است‌.البته‌ این‌ عنوان‌ را مردم‌ آن‌ دوران‌ به‌ وی‌ دادند و بدیهی‌ است‌ که‌ شخصیت‌ طاهره‌ خدیجه‌ راضی‌ به‌ کاربرد کلمه‌ ایتام‌ و یتیمان‌ نبوده‌ باشند زیرا او فقط‌ مادری‌ کرده‌ بدون‌ هیچگونه‌ طعن‌ و نیش‌. حال‌ آنکه‌ در لقب‌ مذکور، نوعی‌ بی‌ مهری‌ مشاهده‌ می‌شود.به هر جهت‌، این‌ لقب‌ را هر کس‌ به‌ حضرت خدیجه‌(س) داده‌ باشد نشان‌ از روحیه‌ بلند و انسانی‌ خدیجه‌ دارد. حس‌ نوع دوستی‌، فداکاری‌ و آزادگی‌ همان‌ ویژگیهایی‌ که‌ شوی‌ او نیز در مرتبه‌ بالاتر، دارای‌ آن‌ بود.متأسفانه‌ در گزارش‌ بعضی‌ راویان‌ مغرض‌، نه‌ تنها با انتساب‌ این‌ فرزندان‌ به‌ حضرت خدیجه‌(س)، ویژگی‌ فداکاری‌ و انسانیت‌ او نادیده‌ گرفته‌ شده‌، بلکه‌ همان‌ فرزندان‌ را یکی‌ از دلایل‌ ازدواج‌های‌ قبلی‌ وی‌ قلمداد کرده‌اند.هر چند که‌ گزارش گران‌ دیگری‌ به‌ این‌ واقعیت‌ مهم‌ پی‌ برده‌ و آن‌ را تصحیح‌ کرده‌اند. از دلایل‌ محکم‌ در رد ازدواج‌های‌ قبلی‌ حضرت خدیجه‌(س) گزارشی‌ هست‌ که‌ در بسیاری‌ از کتب‌ تاریخ‌ آمده‌ و کسی‌ نیست‌ که‌ آنرا نشنیده‌ باشد. این‌ مضمون‌ که‌ می‌گویند، خدیجه‌ به‌ دلیل‌ شخصیت‌ ممتازش‌، دارای‌ خواستگارهای‌ فراوان‌ بود و بزرگان‌ و اشراف‌ قریش‌، خواهان‌ ازدواج‌ با وی‌ بودند ولی‌ او به‌ تمام‌ اشراف‌ مدعی‌ جواب‌ رد داد و چون‌ جواب‌ مثبت‌ به‌ محمد داد، مورد اعتراض‌ زنان‌ قریش‌ واقع‌ شد که‌ چرا به‌ احدی‌ از امیران‌ جواب‌ مثبت‌ ندادی‌ اما با یتیم‌ ابوطالب‌ (محمد) ازدواج‌ کردی‌؟گزارش‌ مذکور علاوه‌ بر اینکه‌ به‌ روشنی‌ ازدواجهای‌ قبلی‌ وی‌ را مردود اعلام‌ می‌کند، حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ خدیجه‌ همانطور که‌ از القابش‌ (طاهره‌ و ام‌ الایتام‌) بر می‌آید، برای‌ ازدواج‌ ملاک‌هایی‌ جز ملاکهای‌ موجود در جامعه‌ را مد نظر داشته‌ و ثروت‌ و دارایی‌ امیران‌ و بزرگان‌ قریش‌ او را نفریفته‌ بلکه‌ پاکی‌ او بدنبال‌ پاکی‌ بزرگتری‌ بوده‌ است‌ (جذب‌ پاکی‌ بزرگتر شدن‌ پاکان‌).در مورد سن‌ خدیجه‌ هم‌ برخلاف‌ آنچه‌ بر افواه‌ جاری‌ و ساری‌ است‌ و عدد چهل‌ قید شده‌، گفتنی‌ است‌ که‌ به‌ احتمال‌ قریب‌ به‌ یقین‌ این‌ عدد ناشی‌ از تخمین‌ بعضی‌ سیره‌نویسان‌ به‌دلیل‌ فرض‌ قبلی‌ آنان‌ در مورد دوبار ازدواج‌ کردن‌ خدیجه‌ و فرزند داشتن‌ وی‌ بوده‌ و اگر ازدواج‌های‌ قبلی‌ او را منتفی‌ بدانیم‌، موضوع‌ سنش‌ نیز خود به‌ خود حل‌ خواهد شد.بنا به‌ نقل‌ جعفر مرتضی‌ عاملی‌ درکتاب‌ الصحیح‌ من‌ سیرة‌ النبی‌ الاعظم‌، سن‌ خدیجه‌ هنگام‌ ازدواج‌ با پیامبر (ص‌) متفاوت‌ ذکر شده‌ و مورخان‌ مختلف‌ آن‌ را 25 سال‌، 28 سال‌، 30 سال‌، 35 سال‌، 40 سال‌، 44 سال‌، 45 سال‌ و 46 سال‌ اعلام‌ کرده‌اند. در بحارالانوار (ج‌ 16 ص‌ 12) از قول‌ ابن‌عباس‌ سن‌ وی‌ هنگام‌ ازدواج‌ با پیامبر (ص‌)، 22 سال‌ ذکر شده‌ است‌.جعفر مرتضی‌ عاملی‌، عدد 28 سال‌ را قول‌ ترجیحی‌ اکثریت‌ دانسته‌ و باتوجه‌ به‌ رد ازدواج‌های‌ قبلی‌ وی‌، قطعی‌ است‌ که‌ سن‌ او هنگام‌ وصلت‌ با پیامبر گرامی‌ (ص‌)، باید خیلی‌ کمتر از آنچه‌ شهرت‌ دارد، بوده‌ باشد. و اگرچه‌ نمی‌توان‌ به‌طور قطع‌ سن‌ خدیجه‌ طاهره‌ را به‌دست‌ آورد ولی‌ به‌ نظر می‌رسد سن‌ اعلام‌ شده‌ در بحارالانوار از قول‌ ابن‌عباس‌ به‌ صحت‌ نزدیک‌تر است‌ که‌ در اینصورت‌ با قول‌ ترجیحی‌ اکثریت‌ (بنا به‌ ادعای‌ جعفر مرتضی‌ عاملی‌) خیلی‌ تفاوت‌ ندارد.در هر صورت‌ بعضی‌ از سن‌های‌ ادعائی‌ یاد شده‌ (بویژه‌ از 35 تا 46 سال‌) نه‌ باتحلیل‌ صحیح‌ وقایع‌ تاریخی‌ سازگار است‌ و نه‌ باعلوم‌ پزشکی‌ و تجارب‌ انسان‌ها. زیرا کسانی‌ که‌ سن‌ حضرت‌ خدیجه‌ را هنگام‌ ازدواج‌ با پیامبر (ص‌) حدود 40 سال‌ اظهار کرده‌اند همان‌ کسانی‌ هستند که‌ ولادت‌ حضرت‌ زهرا (س‌) را، 5 سال‌ بعد از بعثت‌، یعنی‌ 20 سال‌ بعد از ازدواج‌ رسول‌ اکرم‌ (ص‌) با خدیجه‌ می‌دانند.بدین‌ ترتیب‌ سن‌ حضرت خدیجه‌(س) هنگام‌ تولد حضرت‌ فاطمه‌ (س‌) باید حدود 60 سال‌ باشد که‌ طبیعی‌ است‌ در این‌ حدود سن‌ (بین‌ 55 سال‌ تا 66 سال‌) بارداری‌ از نظر علمی‌ و پزشکی‌ و تجربه‌ و واقعیت‌ مردود است‌. و اگر عوام‌الناس‌ بگویند سن‌ بارداری‌ برای‌ سادات‌، 10 سال‌ بیش‌ از حد معمول‌ است‌، باید گفت‌: اگر چنین‌ باشد، همین‌ مطلب‌ بزرگترین‌ سند و معجزه‌ برای‌ حقانیت‌ آئین‌ اسلام‌ در نزد جهانیان‌ می‌توانست‌ باشد که‌ البته‌ نه‌ چنین‌ مطلبی‌ واقعیت‌ دارد و نه‌ نگارنده‌ به‌ دنبال‌ چنین‌ موهوماتی‌ است‌.گذشته‌ از آنکه‌ اصولا حضرت خدیجه‌(س) جزو سادات‌ مرسوم‌ به‌ شمار نمی‌آیند، از سویی‌ ممکن‌ است‌ عده‌ای‌ استدلال‌ کنند در قرآن‌ مواردی‌ از بارداری‌ در سنین‌ کهنسالی‌ مطرح‌ شده‌ (همسر حضرت‌ ابراهیم‌ (ع‌) و حضرت‌ زکریا) و این‌ امر در مورد حضرت‌ خدیجه‌(س) نیز می‌تواند از این‌ نوع‌ (معجزه‌ الهی‌) باشد. جواب‌ این‌ است‌ که‌ آیا اجازه‌ داریم‌ هرگاه‌ از تحلیل‌ و تحقیق‌ کم‌ می‌آوریم‌، متمسک‌ به‌ استثنائاتی‌ شویم‌ که‌ در قرآن‌ و خود قرآن‌ نیز غیرعادی‌ و غیرطبیعی‌ بودن‌ آن‌ را ذکر کرده‌ است‌.ثانیا وقتی‌ قرآن‌، دو مورد مزبور را در مورد پیامبران‌ پیشین‌ ذکر کرده‌ چطور ممکن‌ است‌ معجزه‌ای‌ را که‌ مربوط‌ به‌ آورنده‌ قرآن‌ است‌ مسکوت‌ گذاشته‌ باشد.از این‌ نکته‌ نیز اگر بگذریم‌ نوبت‌ به‌ موضوع‌ خواستگاری‌ حضرت خدیجه‌(س) از پیامبر(ص) می‌رسد بدون‌ تردید خواستگاری‌ یک‌ زن‌ بیوه‌ چهل‌ و چند ساله‌ که‌ دارای‌ چند فرزند بوده‌ و سابقه‌ دوبار شوهر کردن‌ را داشته‌ از یک‌ جوان‌ نمونه‌ قریش‌ با حدود 25 سال‌ سن‌، گستاخانه‌ و خودخواهانه‌ است‌ و این‌ امر با اخلاق‌ قریش‌ سازگاری‌ نداشته‌ است‌ و اگر بپذیریم‌ وی‌ یک‌ دوشیزه‌ (عذراء) فداکار و پاکی‌ بوده‌ که‌ سنی‌ حدود سن‌ پیامبر (ص‌) را داشته‌، لذا موضوع‌ خواستگاری‌ از این‌ زاویه‌ با صفات‌ وی‌ منتفی‌ است‌ و به‌ خصوص‌ که‌ مراسم‌ خواستگاری‌ رسمی‌ کسان‌ پیامبر (ص‌) (به‌ویژه‌ حضرت‌ ابوطالب‌) از خدیجه‌ و کسان‌ وی‌، در کتب‌ معتبر تاریخی‌ ذکر شده‌ است‌. هرچند که‌ ممکن‌ است‌ بدلیل‌ وجود صفات‌ برجسته‌ محمدبن‌ عبدالله‌ (ص‌)، پیام‌های‌ اولیه‌ از سوی‌ خدیجه‌ ارسال‌ شده‌ باشد، ولی‌ طبیعی‌تر، همان‌ خواستگاری‌ معمول‌ محمد (ص‌) و کسان‌ وی‌ از خدیجه‌ و بزرگ‌ وی‌ به‌دلیل‌ وجود صفات‌ نیکو در این‌ زن‌ آزاده‌ای‌ بود که‌ به‌ پاکی‌ و مهر و محبت‌ شهرت‌ داشته‌ است‌.ظاهرا اصلی‌ترین‌ امتیازی‌ که‌ برای‌ حضرت‌ خدیجه‌(س) در امر پیشقدم‌ شدن‌ در ازدواج‌ مطرح‌ می‌کنند همانا مال‌ و ثروت‌ زیاد وی‌ است‌. که‌ اگر چنین‌ شخصیت‌ ملکوتی‌ و منحصر به‌فرد پیامبر به‌ ازدواج‌ با فردی‌ که‌ تنها امتیازش‌ ثروت‌ اوست‌ راضی‌ نمی‌شد. مگر در اصل‌ ثروت‌ فراوان‌ و بسیار حضرت خدیجه‌(س) تردید کنیم‌ هرچند نظر قطعی‌ نمی‌توان‌ داد.حضرت خدیجه‌ کبری(س) در جامعه‌ای‌ پا به‌ عرضه‌ وجود نهاد که‌ بسیاری‌ از ارزش‌ها و اخلاقیات‌ در آن‌ کم‌رنگ‌ شده‌ بود و او در همان‌ جامعه‌ ملقب‌ به‌ صفت‌ طاهره‌ (پاک‌) شد. او نهاد دقیق‌ مهرورزی‌ و محبت‌ به‌ کودکان‌ بی‌سرپرست‌ بود. و به‌ دلیل‌ همان‌ صفات‌ برجسته‌ انسانی‌ و بسیاری‌ صفات‌ نیکوی‌ دیگر که‌ متأسفانه‌ خبری‌ از آن‌ها نداریم‌، با اشرف‌ انسان‌های‌ دوران‌ آفرینش‌، سرچشمه‌ نیکی‌ و پاکی‌، محمد مصطفی‌ (ص‌)، پیوند برقرار کرد و به‌ همراه‌ آن‌ حضرت‌ به‌ ادامه‌ سرپرستی‌ از فرزندانی‌ پرداخت‌ که‌ بعدها منتسب‌ به‌ پیامبر (ص‌) و خدیجه‌ شدند و حتی‌ همسران‌ آن‌ دختران‌ نیز، به‌ لقب‌ دامادهای‌ پیامبر (ص‌) مفتخر شده اند .شاید بدلیل‌ وجود همین‌ فرزندان‌ بوده‌ که‌ آن‌ خانواده‌ نورانی‌ از داشتن‌ فرزندان‌ حقیقی‌ به‌ تعداد متعارف‌ زمان‌ حیاتشان‌ منصرف‌ شده‌اند. اگر چه‌ گفته‌ می‌شود حضرت خدیجه‌ طاهره‌(س) اولین‌ کسی‌ بود که‌ به‌ حضرت‌ محمد (ص‌) ایمان‌ آورد و آغاز ایمان‌ وی‌ به‌ رسول‌الله‌ (ص‌) به‌ لحظه‌ آغازین‌ وحی‌ و بعثت‌ وی‌ برمی‌گردد او از سالها قبل‌ به‌ پاکی‌ محمد (ص‌) و خداباوری‌ وی‌ ایمان‌ آورده‌ بود و بدیهی‌ است‌ اگر بعد از سفارت‌ رسمی‌ الهی‌ خاتم‌الانبیاء (ص‌)، اولین‌ گرونده‌ رسمی‌ باشد.در روایات‌ اسلامی‌ که‌ از طریق‌ شیعه‌ و اهل‌ تسنن‌ نقل‌ شده‌، و نیز در کلام‌ بزرگان‌ و اندیشمندان‌، در شأن‌ و مقام‌ ارجمند ام‌ المومنین‌ حضرت‌ خدیجه‌ کبری‌ (س‌) سخن‌ فراوان‌ با تعبیرات‌ گوناگون‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌.به‌ گفته‌ صاحب‌ مستدرک‌ سفینة‌البحار، «فضائل‌ حضرت‌ خدیجه‌ (س‌) که‌ در ابواب‌ مختلف‌ روایات‌ آمده‌، بیش‌ از آن‌ است‌ که‌ (قابل‌) شمارش‌ باشد».(1)حاصل‌ توجه‌ به‌ این‌ روایات‌ پی‌بردن‌ به‌ راز عظمت‌ او، و شناخت‌ شایستگی‌های‌ او است‌. از رسول‌ اکرم‌ (ص‌) نقل است که : «خیر نسائها خدیجة‌ و خیر نسائها مریم‌ ابنة‌ عمران‌» «بهترین‌ زنان‌ دنیا خدیجه‌ (س‌) و مریم‌ دختر عمران‌ هستند»(2)«خیرنساء العالمین‌ مریم‌ بنت‌ عمران‌، و آسیه‌ بنت‌ مزاحم‌، و خدیجة‌ بنت‌ خویلد و فاطمة‌ بنت‌ محمد(ص‌)»بهترین‌ زنان‌ جهانیان‌ عبارتند از: مریم‌ دختر عمران‌، آسیه‌ دختر مزاحم‌، خدیجه‌ دختر خویلد و فاطمه‌ (س‌) دختر حضرت‌ محمد(ص‌)(3)ابن‌ عباس‌ می‌گوید: روزی‌ رسول‌ خدا (ص‌) چهار خط‌ کشید. آنگاه‌ پرسید: آیا می‌دانید این‌ خط‌ ها چیست‌؟ گفتیم‌: خدا و رسولش‌ داناتر است‌. فرمود: «خیر نساء الجنة‌ مریم‌ بنت‌ عمران‌، و خدیجة‌ بنت‌ خویلد و فاطمة‌ بنت‌ محمد، و آسیة‌ بنت‌ مزاحم‌ امراة‌ فرعون‌: بهترین‌ زنان‌ بهشت‌، مریم‌ دختر عمران‌، خدیجه‌ دختر خویلد، فاطمه‌ دختر محمد (ص‌) و آسیه‌ دختر مزاحم‌، همسر فرعون‌ است‌»(4)پیامبر (ص‌) به‌ عایشه‌ که‌ در حال‌ برتری‌ جویی‌ به‌ فاطمه‌ (ع‌) بود فرمود: «او ما فاعلمت‌ ان‌ الله‌ اصطفی‌ آدم‌ و نوحا و آل‌ابراهیم‌ و آل‌عمران‌ و علیا و الحسن‌ و الحسین‌ و حمزه‌ و جعفرا و فاطمة‌ و خدیجة‌ علی‌العالمین‌.آیا نمی‌دانی‌ که‌ خداوند، آدم‌، نوح‌، آل‌ابراهیم‌، آل‌عمران‌، علی‌ (ع‌)، حسن‌ (ع‌)، حسین‌ (ع‌)، حمزه‌، جعفر، فاطمه‌ (ع‌) و خدیجه‌ (ع‌) را بر جهانیان‌ برگزید».(5)پیامبر (ص‌) فرمود: جبرئیل‌ نزد من‌ آمد و گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! این‌ خدیجه‌ (ع‌) است‌، هرگاه‌ نزد تو آمد، براو از سوی‌ پروردگارش‌ و از طرف‌ من‌، سلام‌ برسان‌: «و بشرها ببیت‌ فی‌الجنة‌ من‌ قصب‌ لاصخب‌ و لانصب‌؛ «و او را به‌ خانه‌ای‌ از یک‌ قطعه‌ (زبرجد) در بهشت‌ که‌ در آن‌ رنج‌ و ناآرامی‌ نیست‌ مژده‌ بده‌»(6)«اربع‌ نسوة‌ سیدات‌ سادات‌ عالمهن‌ مریم‌ بنت‌ عمران‌، و آسیة‌ بنت‌ مزاحم‌، و خدیجة‌ بنت‌ خویلد، و فاطمة‌ بنت‌ محمد، و افضلهن‌ عالما فاطمة‌؛ چهار زن‌ سرور زنان‌ جهان‌ خود می‌باشند که‌ عبارتند از: مریم‌ دختر عمران‌، آسیه‌ دختر مزاحم‌، خدیجه‌ دختر خویلد و فاطمه‌ دختر محمد (ص‌)، و بهترین‌ آنها در جهان‌ فاطمه‌ (ع‌) است‌»(7)«حسبک‌ من‌ نساء العالمین‌ مریم‌ بنت‌ عمران‌، و خدیجة‌ بنت‌ خویلد، و فاطمة‌ بنت‌ محمد (ص‌) و آسیة‌ بنت‌ مزاحم‌.درمیان‌ بانوان‌ دو جهان‌، در فضیلت‌ و کمال‌ کافی‌ است‌: مریم‌، خدیجه‌، فاطمه‌ و آسیه‌ (علیهن‌ السلام‌)»(8)پیامبر اکرم‌ (ص‌) در تفسیر (آیه‌ 22 مطففین‌) «عینا یشرب‌ بها المقربون‌، همان‌ چشمه‌ بهشتی‌ که‌ مقربان‌ از آن‌ می‌نوشند.» فرمود:«المقربون‌ السابقون‌؛ رسول‌ الله‌، و علی‌بن‌ ابیطالب‌ و الائمة‌، فاطمة‌ و خدیجة‌»(9)روزی‌ پیامبر (ص‌) به‌ علی‌ (ع‌) فرمود: «تو همسری‌ مانند فاطمه‌ (س‌) داری‌ که‌ من‌ چنان‌ همسری‌ ندارم‌، تو مادر زنی‌ مثل‌ خدیجه‌ (س‌) داری‌ که‌ من‌ چنین‌ مادرزنی‌ ندارم‌.»(10)روایت‌ شده‌ است‌؛ روزی‌ جبرئیل‌ به‌ حضور پیامبر (ص‌) آمد و جویای‌ خدیجه‌ (ع‌) شد، پیامبر (ص‌) او را نیافت‌، جبرئیل‌ گفت‌:«وقتی‌ که‌ او آمد، به‌ او خبر برده‌ که‌ پروردگارش‌ به‌ او سلام‌ می‌رساند.»(11)پیامبر اکرم‌ (ص‌) در چهل‌ شبانه‌روز اعتزال‌ از خدیجه‌ (ع‌) توسط‌ عمار یاسر به‌ خدیجه‌ چنین‌ پیام‌ داد: «ان‌ الله‌ عز وجل‌ لیباهی‌ بک‌ کرام‌ ملائکته‌ کل‌ یوم‌ مرارا؛همانا خداوند متعال‌ به‌ افتخار وجود تو هر روز به‌ طور مکرر به‌ فرشتگان‌ بزرگش‌ افتخار می‌کند»(12)روزی‌ رسول‌ خدا (ص‌) در مسجد در حضور مردم‌ در شأن‌ حسن‌ و حسین‌ (علیهما السلام) مطالبی‌ فرمود، از جمله‌ چنین‌ گفت‌: «ایها الناس‌ الا اخبرکم‌ بخیر الناس‌ جدا و جده‌؛ای‌ مردم‌! آیا شما را خبر ندهم‌ به‌ بهترین‌ انسانها ازجهت‌ جد و جده‌؟»حاضران‌ عرض‌ کردند: «آری‌، خبر بده‌!» فرمود:«الحسن‌ و الحسین‌، جدهما رسول‌الله‌ و جدتهما خدیجة‌ بنت‌ خویلد؛آنها حسن‌ و حسین‌ (ع‌) هستند که‌ جدشان‌ رسول‌ خدا محمد (ص‌) است‌ و جده‌ آنها خدیجه‌ (ع‌) دختر خویلد می‌باشد»(13)در آن‌ هنگام‌ که‌ پیامبر (ص‌) در بستر رحلت‌ قرار گرفت‌، حضرت‌ زهرا(س‌) بسیار پریشان‌ و گریان‌ بود، پیامبر (ص‌) حضرت‌ زهرا(س) را به‌ وجود پربرکت‌ مولاعلی‌(ع) دلداری‌ داد، و در فرازی‌ ضمن‌ یاد از خدیجه‌ (ع‌) فرمود: «دل‌ خوش‌ دار که‌: ان‌ علیا اول‌ من‌ آمن‌ بالله‌ عزوجل‌ و رسوله‌ من‌ هذه‌ الامة‌، هو و خدیجة‌ امک‌؛ همانا علی‌ (ع‌) نخستین‌ شخص‌ از این‌ امت‌ است‌ که‌ به‌ ذات‌ پاک‌ خدا و رسولش‌ ایمان‌ آورد، او و خدیجه‌ (س‌) مادر تو اولین‌ افرادی‌ هستند که‌ به‌ اسلام‌ پیوستند.»(14)پیامبر اکرم‌(ص) بعد از وفات‌ خدیجه‌ کبری‌ (ع‌) همواره‌ از خاطرات‌ شیرین‌ و ایثار آن‌ بانوی‌ گرامی‌ به‌ نیکی‌ یاد می‌کرد و هرگاه‌ به‌ یاد او می‌افتاد. اشک‌ فراق‌ بر دیدگانش‌ جاری‌ می‌شد از جمله‌:روزی‌ پیامبر (ص‌) در نزد چند از نفر از همسران‌ خود بود، ناگاه‌ سخنی‌ از حضرت‌ خدیجه‌ (ع‌) به‌ میان‌ آمد.پیامبراکرم (ص‌) آن‌ چنان‌ آشفته‌ و پراحساس‌ شد که‌ قطره‌های‌ اشک‌ ازچشمانش‌ سرازیر گشت‌.عایشه‌ به‌ آن‌ حضرت‌ گفت‌: «چرا گریه‌ می‌کنی‌؟ آیا برای‌ یک‌ پیرزن‌ گندمگون‌ از فرزندان‌ اسد، باید گریه‌ کرد؟»پیامبر(ص) در پاسخ‌ به‌ او فرمود: «صدقتنی‌ اذ کذبتم‌، و آمنت‌ بی‌ اذکفرتم‌، و ولدت‌ لی‌ اذ عقمتم‌؛او هنگامیکه‌ شما مرا تکذیب‌ می‌کردید، تصدیق‌ کرد و هنگامیکه‌ کافربودید، او به‌ من‌ ایمان‌ آورد؛ و برای‌ من‌ فرزندانی‌ آورد در حالی‌ که‌ شما نازا هستید.»(15)نیز روایت‌ شده‌:روزی‌ پیرزنی‌ نزد رسول‌ اکرم‌ (ص‌) آمد، آن‌ حضرت‌(ص) او را مورد لطف‌ سرشار قرار داد، وقتی‌ آن‌ پیرزن‌ رفت‌. عایشه‌ علت‌ آن‌ همه‌ مهربانی‌ به‌ پیرزن‌ را از پیامبر (ص‌) پرسید، او در جواب‌ فرمود:«انهاکانت‌ تاتینا فی‌ زمن‌ خدیجة‌، و ان‌ حسن‌ العهد من‌ الایمان‌؛این‌ پیرزن‌ در عصر زندگی‌ خدیجه‌(ع‌)، به‌ خانه‌ ما می‌آمد و از کمک‌ها و الطاف‌ سرشار خدیجه‌(ع‌) برخوردار بود، همانا نیک‌ نگهداری‌ عهد و سابقه‌، از ایمان‌ است‌.»(16)و مطابق‌ روایت‌ دیگر عایشه‌ گفت‌: «هرگاه‌ پیامبر (ص‌) گوسفندی‌ ذبح‌ می‌کرد. می‌فرمود: از گوشتش‌ برای‌ دوستان‌ خدیجه‌ (ع‌) بفرستید، یک‌ روز در این‌ باره‌ با آن‌ حضرت‌ سخن‌ گفتم‌، فرمود:«انی‌ لاحب‌ حبیبها: من‌ دوست‌ خدیجه‌ (ع‌) را دوست‌ دارم‌.»(17)یاد حضرت خدیجه‌(س) در خواستگاری‌ حضرت‌ زهرا(س)در جریان‌ مراسم‌ خواستگاری‌ مولا علی‌ (ع‌) از حضرت‌ زهرا (س) پس‌ از آن‌ که‌ ام‌ سلمه‌ به‌ همراه‌ ام‌ ایمن‌ کنیز آزاد شده‌ و برخی‌ دیگر از همسران‌ پیامبر(ص) نزد وی‌ رفتند تا او را در جریان‌ درخواست‌ امام‌ علی‌ (ع‌) برای‌ همسری‌ با فاطمه‌ الزهرا(س‌) قرار بدهند، در بخشی‌ از گفتار خود به‌ حضرت‌ خدیجه‌(س) اشاره‌ نمودند و آرزو کردند ای‌ کاش‌ آن‌ مادر یگانه‌ در این‌ مراسم‌ حضور می‌یافت‌ و می‌توانست‌ در مراسم‌ ازدواج‌ جگرگوشه‌اش‌ حاضر باشد.تا سخن‌ به‌ نام‌ حضرت خدیجه‌ (س) رسید ناگهان‌ پیامبر اکرم‌ (ص‌) به‌ صدای‌ بلند شروع‌ به‌ گریستن‌ نمود؛ سپس‌ فرمودند: «خدیجة‌ و این‌ مثل‌ خدیجة‌ صدقتانی‌ حین‌ کذبنی‌ الناس‌، و وازرتنی‌ علی‌ دین‌ الله‌ و اعانتنی‌ علیه‌ بمالها ان‌ الله‌ عزوجل‌ امر فی‌ ان‌ ابشر خدیجة‌ ببیت‌ فی‌الجنة‌ من‌ قصب‌ لا صخب‌ فیه‌ و لانصب‌؛خدیجه‌! کجاست‌ همانند خدیجه‌؟ در آن‌ هنگام‌ که‌ مردم‌ مرا تکذیب‌ می‌کردند، او مرا تصدیق‌ کرد، و او برای‌ دین‌ خدا با من‌ همکاری‌ و همیاری‌ نمود. و با ثروت‌ خود مرا برای‌ پیشبرد دین‌ کمک‌ کرد. خداوند متعال‌ به‌ من‌ فرمان‌ داده‌ است‌: که‌ خدیجه‌ (ع‌) را به‌ داشتن‌ خانه‌ای‌ از یک‌ گوهر در بهشت‌ که‌ رنج‌ و ناآرامی‌ در آن‌ نیست‌ مژده‌ بدهم‌.»حضرت خدیجه‌(س) در احادیث‌ معراج‌ نبی‌ اکرم(ص)ابوسعید خدری‌ می‌گوید: رسول‌ خدا (ص‌) فرمودند: وقتی‌ که‌ در شب‌ معراج‌ جبرئیل‌ مرا به‌ سوی‌ آسمانها برد و سیر داد، هنگام‌ مراجعت‌ به‌ جبرئیل‌ گفتم‌: «آیا حاجتی‌ داری‌؟»جبرئیل‌ گفت‌: «حاجت‌ من‌ این‌ است‌ که‌ سلام‌ خدا و سلام