شعر/زائری آمده در شهر تو مهمان شده است
نفیسه سادات موسوی
وارث:
زائری آمده در شهر تو مهمان شده است
غرق آرامش این روضهی رضوان شده است
آن چنان شانهاش از شوق حرم میلرزد
به خیال دگران ، تازه مسلمان شده است
حرفها داشته و واسطهی او اینبار
خواهر کوچک سلطان خراسان شده است
گلههایش همه از خاطرهاش پاک شدند
بغضهایش همه در صحن تو باران شده است
داشت در آتش حیرانی و غفلت میسوخت
آتش از لطف نگاه تو گلستان شده است
دستهایش گره خوردند به آغوش ضریح
اسمی از درد نیاورده و درمان شده است
خوش به حالش که اگر با دلِ پر آمده بود
دستِ پر از حرمت راهی تهران شده است....
منبع: مشرق نیوز
افزودن دیدگاه جدید