واکنش صحابی پیامبر درباره جسارت به سر مطهر امام حسین(ع)
واقعهی عاشورا و ماجرای شهادت امام حسین (ع) با اصحابشان به دیدهی ظاهر حاصل عداوت یزید و یزیدیان با خاندان عترت علیهم السلام بود، اما از منظری الهی، جریانی بود که صدها و بلکه هزاران سال قبل خبر آن در بین انبیاء و رسولان الهی وجود داشت، به گونهای که خداوند گذر آن بزرگواران را به کربلا رساند تا با ماجرای حسینی و تربیتهای حسینی آشنا شوند. در این باره روایات فراوانی در کتب حدیثی شیعه دیده میشود. در واقع آنچه در لایههای اصلی و باطنی ماجرای کاروان حسینی دیده میشود، کلاسی تربیتی است که امام حسین علیهالسلام برای امتی چند صد نفره از مدینه تا کربلا قرار داد و آنها را تا بالاترین ارتفاعات عالم رشد داد و به اذن الله با رقم زدن ماجرای شهادت برای خود و اصحاب بزرگوارشان، به طور کامل از قید مادیات رها شدند و در جوار رحمت الهی قرار گرفتند تا به این ترتیب به حیاتی طیّبه دست یابند؛ حیاتی که تمام پاکطینتان عالم در تمام زمانها و مکانها را از انوار خود سیراب میکند، آنها را به سمت اهداف الهی و برپایی حکومت حقه خداوند سوق میدهد.
بنابراین اگر درد و رنجی در ماجرای عاشورا و وقایع پس از آن میبینیم، باید به سنتهای خداوند برای برترین خوبان خود در تمام دورانها پی ببریم؛ همان سنتی که برای ابراهیم، نوح و موسی و سایر خوبان عالم جاری بود و آنها را در کوران حوادث و آتش نمرودیان و فرعونیان رشد داد و این بار در ماجرای عاشورا فتنهای عظیمتر از تمام دوران انبیاء و رسولان برای معلم انبیاء و پنجمین نور مقدس و پنجمینِ از برترین خوبان بشر یعنی امام حسین (ع) قرار داد و پس از شهادت ایشان این آزمونها برای امام سجاد (ع) به گونهای دیگر قرار داده شد.
یکی از راویان به نام حمید بن مسلم میگوید پس از آنکه سرهای مطهر به مجلس ابن زیاد ملعون وارد شد، به مردم نیز اذن ورود داده شد. من در میان واردین داخل [قصر] شدم، [ناگاه دیدم] سر حسین پیش روى ابن زیاد قرار گرفت و با چوبدستى به بین دندانهاى امام مىزند. وقتى زید بن ارقم (یکی از صحابه پیامبر) آن صحنه را دید، نتوانست از چوبدستى زدن ابن زیاد [به دندانهاى حسین] بگذرد. گفت: این چوبدستى را از آن دندانها بردار؛ قسم به کسى که الهى غیر او نیست، خودم دیدم دو لب رسول الله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بر این دو لب قرار گرفته و آن دو را مىبوسید. بعد آن پیر [زید بن ارقم] به شدت گریست. ابن زیاد گفت: خدا دو دیدهات را گریان بدارد. و الله اگر پیر خرفتى که عقلش زایل شده است نبودى، گردنت را مىزدم. [زید بن ارقم] برخاست و بیرون رفت در حالى که مىگفت: بردهاى، بردهاى را به شاهى گمارد، و او مردم را به بازیچه گرفت. شما اى جمعیت عرب بعد از امروز برده خواهید شد. چرا که پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه [ابن زیاد] را حاکم کردید. او بزرگانتان را خواهد کشت و اشرارتان را به بردگى خواهد گرفت، به ذلت و خوارى رضا دادهاید. دور باد کسى که به خوارى و ذلت راضى شود! وقتى بیرون رفت. (وقعة الطف، ص260)در زیارت عاشورا خطاب به آن ملعون میخوانیم «وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَةَ».
منبع: تسنیم
افزودن دیدگاه جدید