شب یعنی فقدان نور و فقدان نور نیز امری عدمی است. پس چگونه خداوند، امری عدمی و ناموجود را نشانه‌ی خالق‌بودن خود دانسته است؟!

کد خبر: 103837
وارث

در آیه‌ی 12 سوره‌ی اسراء شب را نشانه خدا تلقی می‌کند. شب که امر عدمی است، چگونه ممکن است امر عدمی نشانه‌ی خالقیت پروردگار باشد؟! البته این‌گونه آیات که شب را مانند امری وجودی گرفته‌اند در قرآن مکرر آمده است.
پاسخ اجمالی
خدای متعال در قرآن کریم شب و روز را دو نشانه از نشانه‌های خود معرفی می‌کند: «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصیلا»؛[1] و ما شب و روز را دو نشانه‌ی قدرت خود قرار دادیم، آن‌گاه از نشانه شب (و روشنى آن) کاستیم و نشان روز را تابان ساختیم تا شما روزى حلال از فضل خدا طلب کنید، و تا آن‌که شماره‌ی سال‌ها و حساب اوقات را بدانید و هر چیز را مفصل بیان کردیم.

ابتدا باید گفت؛ دو کلمه‌ی «لیل» و «نهار» به معناى ظلمت و نورى است که به صورت پیاپی و به دلیل گردش زمین بر گرد خودش و در نتیجه روبرو شدن با آفتاب و ناپدید شدن آن به وجود می‌آیند، و این دو مانند سایر موجودات عالم و حالات آنها دو آیه از آیات خداى متعال هستند که بالذات دلالت بر یکتایى خدا در ربوبیت می‌کنند،‌ زیرا از ابتدا آنها را مانند دیگر موجودات به صورت نشانه‌ای خلق کرد، و از کلمه «جَعَلْنَا» نمی‌توان برداشت کرد که آنان در آغاز خلقت‌شان نشانه نبودند و بعدها توسط خداوند به عنوان نشانه‌ای قرار گرفته‌اند.

همچنین مراد از نشانه شب و روز، چیز مستقلی از خود شب و روز نیست و در حقیقت، اضافه موجود در عبارات «آیة اللیل» و «آیة النهار» اضافه‌ی بیانیه است، نه اضافه لامیه. و مقصود از محو «لیل» تاریک کردن و پنهان کردن آن از چشم‌ها است، که بر خلاف روز باشد.[2]

با توجه به آنچه گفته شد:

شب و تاریکی اموری عدمی نبوده، بلکه اموری وجودی‌اند. چنان‌که خدای متعال می‌فرماید: «وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ اللَّیْلَ وَ النَّهار...»؛[3] او است که شب و روز را آفرید. و آفریدن چیز معدوم معنا ندارد.
روشن است که تعبیر به خلق و آفرینش در این آیه، جایی برای تصور عدمی بودن شب نمی‌گذارد. چنان‌که آیه‌ی شریفه‌ی «وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهار»؛[4] (و شب و روز را مسخر شما گردانید). نیز بیان‌گر همین معناست، زیرا اگر شب امری عدمی باشد، تسخیرش برای بندگان معنایی نداشت.

حتی اگر شب را به معنای فقدان نور بدانیم، اما «قرار دادن زمین در جایی که گاه در برابر خورشید قرار نگیرد» را نمی‌توان فعالیتی عدمی پنداشت.

ضمن این‌که همه‌ی تاریکی‌ها عدمی نیستند. به عنوان نمونه سیاه‌چاله‌ها که در دانش امروز وجود آنها اثبات شده است، اموری وجودی هستند که نور را به دام خود می‌اندازند.
با آن‌که شب در زمین به معنای فقدان نور خورشید - و نه فقدان مطلق نور - است، اما عرفا انسان شب و روز را دو چیز متفاوت و با ویژگی‌های مختلف می‌داند و همین‌که این دو حالت در زمین به صورت مرتب و با دقت تکرار می‌شود برای نشانه بودن کافی است.
در همین راستا آیات دیگری از قرآن نیز وجود دارد که غیر از شب، امور دیگری را که به ظاهر عدمی پنداشته می‌شود را به خداوند نسبت می‌دهد.[5]

 

 

[1]. اسراء، 12.

[2]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏13، ص 51، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 13، ص 68- 69، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.

[3]. انبیاء، 33.

[4]. ابراهیم، 33.

[5]. «انتساب بالعرض شرور به خداوند»، 5529؛ «چگونی انتساب شرور به خداوند»، 2992؛ «وجود خارجی و ذهنی عدم»، 14518؛ «حال یا واسطه‌ی بین وجود و عدم»، 56423.

منبع: اسلام کوئست


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.