حدیث روز/ روزگار تباهی ها
«یَاْتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ لا یُعْرَفُ فیهِ إلاَّ الْماحِلُ وَ لا یُظَرَّفُ فیهِ إِلاَّ الْفاجِرُ وَ لا یُوْتَمَنُ فیهِ إِلاَّ الْخائِنُ وَ لا یُخَوَّنُ إِلاَّ المُوتَمَنُ، یَتَّخِذُونَ اْلَفْئَ مَغْنًَما وَ الصَّدَقَهَ مَغْرَمًا وَصِلَهَ الرَّحِمِ مَنًّا، وَ الْعِبادَهَ استِطالَهً عَلَی النّاسِ وَ تَعَدِّیًا و ذلِکَ یَکُونُ عِنْدَ سُلطانِ النِّساءِ، وَ مُشاوَرَهِ الاِْماءِ، وَ إِمارَهِ الصِّبیانِ.»
زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن ارج نیابد، مگر فرد بیعرضه و بیحاصل، و خوش طبع و زیرک دانسته نشود، مگر فاجر، و امین و مورد اعتماد قرار نگیرد، مگر خائن و به خیانت نسبت داده نشود، مگر فرد درستکار و امین! در چنین روزگاری، بیتالمال را بهره شخصی خود گیرند، و صدقه را زیان به حساب آورند، وصله رحم را با منّت به جای آرند، و عبادت را وسیله بزرگی فروختن و تجاوز نمودن بر مردم قرار دهند و این وقتی است که زنان، حاکم و کنیزان، مشاور و کودکان، فرمانروا باشند!
افزودن دیدگاه جدید