شعر/ امشب قلم زدند پریشانی مرا

کد خبر: 112562
علی اکبر لطیفیان
وارث

امشب قلم زدند پریشانی مرا
با تو رقم زدند مسلمانی مرا

قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده
توحید را نشان زمین و زمان بده

قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات
این مرده‌های روی زمین را تکان بده

قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر
اندازه شعور پرم آسمان بده

آخر چه قدر قوم پسر دار می‌شوند
دختر به دست دامن این مادران بده

جز با صدای عشق مسلمان نمی‌شوم
پس لطف کن خودت درِ گوشم اذان بده 

قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس
هر که ادلّه خواست علی را نشان بده

تو آسمان مکه‌ای و ماه تو علی ست
تنها دلیل روشنیِ راه تو علی ست

مکه گرفته بوی خدا از دعای تو
پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو

پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند
دست توسل همگان بر عبای تو

امشب فرشته‌ها همه پرواز می‌کنند
اطراف آستانه غار حرای تو

از این به بعد چشم تمام قنوت‌ها
ایمان می‌آورند به یا ربّنای تو

از این به بعد شمس و قمر روی دست تو
از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو

پرواز با دو بال میسر شود، بلی
قرآن برای توست، علی هم برای تو

احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی
 


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.