شعر/ هنوز راه ندارد کسی به عالم تو

کد خبر: 115867
حمیدرضا برقعی
وارث

هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو

نسیم پنجرهء وحی! صبح زود بهشت
«اذا تنفس» باران هوای شبنم تو

تو در نمازی و چون گوشواره می‌لرزد
شکوه عرش خدا، شانه‌های محکم تو

به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟
به راز  عِزّةُ للّه  نقش خاتم تو

من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم
که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو

تو کربلای سکوتی و چارده قرن است
نشسته‌ایم سر سفرۀ مُحرم تو

چقدر جملۀ «احلی من العسل» زیباست
و سال‌هاست همین جمله است مرهم تو

هوای روضه ندارم ولی کسی انگار
میان دفتر من می نویسد از غم تو

گریز می‌زند از ماتمت به عاشورا
گریز می‌زند از کربلا به ماتم تو

فقط نه دست زمین دور مانده از حرمت
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.