حجت الاسلام بندانی نیشابوری:هر چیزی کهنه می شود اما فرهنگ عاشورا همیشه تازه است
هر چیزی کهنه می شود اما فرهنگ عاشورا همیشه تازه است. دشمنان اهل بیت از همین می ترسند. داعشی ها و فرزندان هند جگرخوار که عاشورا عروسی می گیرند و شادی می کنند از قرآن خواندن، حجاب، نماز و عزاداری ما می ترسند. نگوییم فقط باید با شمشیر جنگید، اهتمام بر همین مبانی فرهنگ اسلام شیعی هم بسیار اثرگذار است.
شب عاشورا، شمر بن ذی الجوشن حضرت عباس علیه السلام را پسر خواهرم صدا زد تا امان نامه را به او بدهد. حضرت پاسخ نمی دادند تا آنکه امام حسین علیه السلام فرمودند جوابش را بده اگرچه کافر است. این از آن جهت است که حضرت عباس علیه السلام از طرف مادر به قوم بنی کلاب می رسید و شمر از این باب گفت خودت را به خاطر حسین بن علی به کشتن نده. صدای شمر را زنان خیام هم شنیدند. مظلومیت حضرت عباس علیه السلام همان شب آشکار شد وقتی حضرت زینب سلام الله علیها هنگام پاسداری حضرت عباس علیه السلام از خیام به او نزدیک شدند و فرمودند مبادا اباعبدالله را تنها بگذاری. اشک در چشمان حضرت عباس علیه السلام جمع شد، شمشیر کشیدند و بر نصرت امام حسین علیه السلام قسم یاد کردند.
علت آب طلبیدن امام در لحظات آخر، فقط اتمام حجت است وگرنه امام می دانستند که اینها اصلا مسلمان نیستند. امام می دانستند که کسی به نوزاد شش ماهه اش آب نمی دهد اما رفتند و خطبه خواندند تا اگر هنوز کسی هست که اندک معرفتی نسبت به دین رسول الله و یاری امام دارد از لشکر دشمن جدا شده و ماهیت پلید دشمنان امام مشخص شود.
امام حسین علیه السلام حین جنگ به شخصی رسیدند و شمشیر بالا بردند. آن شخص تصور کرد که دیگر کارش تمام است اما حضرت دست در جیب کرده و گوشواره بیرون آوردند و به شخص دادند و فرمودند می دانم که به همسر و دخترت وعده ی گوشواره داده ای. این را بگیر ولی سمت خیام ما نرو.
امام حسین علیه السلام در آخرین وداع همه را آرام نمودند اما حضرت زینب سلام الله علیها آرام نمی شدند. اباعبدالله به کرامت امامتشان به قلب خواهر گرامی شان اشاره کرده و آرامشان نمودند. حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند حسینم برو. امام سوار بر اسب تاختند اما عقیله ی بنی هاشم ندا سر دادند مهلا مهلا یابن الزهرا. امام به احترام نام مادرشان از اسب پیاده شدند و برگشتند و پرسیدند آیا وصیتی مادرم کرده است؟ آیا پیراهنی را که مادرم بافته، نزدت هست؟ سپس همانطور که حضرت زهرا سلام الله علیها به حضرت زینب سلام الله علیها وصیت نموده بودند که دخترم هرگاه حسینم این پیراهن را از تو طلب کرد بدان که آخرین بار است که او را می بینی. از طرف من زیر گلویش را ببوس. امام پیراهن کهنه را که هیچکس به آن رغبت نداشت با نوک شمشیر سوراخ کردند تا کسی از بدن حضرت آن را خارج نسازد اما همان را هم دزدیدند.
سلام بر تنها امامی که هنگام شهادت، بر روی سینه اش نشسته بودند، تنها امامی که از محاسنش او را گرفتند و سلام بر امامی سرش را از قفا بریدند. از امام صادق علیه السلام پرسیدند چرا قبر اباعبدالله با مقتلشان فاصله دارد. پاسخ دادند چون جدم را همانجایی که از روی ذوالجناح بر زمین افتادند دفن نمودند. وقتی از اسب افتادند با نوک زانو خود را به ته گودال کشاندند تا از خیمه ها نبینند دشمن چه بر سرشان می آورد.