منافقاني كه سوء قصد‌كننده به جان پيامبر داشتند

کد خبر: 26467
گروهي از منافقان پس از غزوه تبوك با سوء قصد به جان پيامبر(صلي الله عليه و آله) قصد كشتن ايشان را داشتند كه توطئه آنان نافرجام ماند.
وارث: تاريخ‌نگاران و مفسران اصحاب عقبه را كساني دانسته‌اند كه چون از اقدام‌هاي خود بر ضد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هنگام عزيمت پيامبر به تبوك در سال نهم ق. نتيجه نگرفتند در بازگشت، توطئه‌اي را تدارك ديدند تا ايشان را شبانگاهان به قتل برسانند.

هنگامي كه ش‌تر ايشان از گردنه‌اي در آن حوالي مي‌گذشت، توطئه‌گران كه صورت‌هايشان را پوشانده بودند، تصميم گرفتند تا مركب پيامبر را رم دهند و ايشان را از گردنه پرتاب كنند. پيش از عملي شدن نقشه آن‌ها، در حالي كه آنان خود را به ش‌تر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نزديك كرده بودند، ايشان از توطئه آن‌ها آگاه شد و به حذيفة بن يمان كه ش‌تر ايشان را مي‌‏راند، فرمود تا ايشان را دور كرده، به آن‌ها بگويد كه اگر كنار نروند، پيامبر (صلي الله عليه و آله) آنان را با نام‌هاي پدران و قبيله‏‌هاشان بانگ خواهد داد. منافقان كه از نقشه خود طرفي نبسته بودند، با اقدام حذيفه، گريختند و خود را ميان سپاه پنهان ساختند.

به گزارش حُذيفه، وي نام‌هاي ايشان و پدران و قبيله‏‌هاي آنان را مي‌شناخته و از همين‌ رو، به «صاحب سرّ پيامبر» شهرت يافته است.
از آن‌جا كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) حذيفه را از افشاي نام منافقان پرهيز داده بود، وي از افشاي نام آن‌ها خودداري مي‌كرد.

به گزارش واقدي، افزون بر حذيفه، پيامبر (صلي الله عليه و آله) عمّار را نيز كه در آن شب زمام ش‌تر ايشان را در دست داشت، از نام منافقان آگاهي بخشيد. بر پايه خبري، رسول خدا در پاسخ اُسيد بن حُضَير اَوسي كه در بامداد آن شب از ايشان سبب نكشتن آن‌ها را پرسيد يا رخصت قتل آنان را خواست، فرمود: كشتن آن‌ها به مصلحت نيست و نمي‌پسندم كه مردم بگويند محمد هنگامي كه قدرت يافت، ياران خود را كشت.

بر پايه گزارشي ديگر، پيامبر در نشستي خصوصي توطئه‌گران را احضار نمود و آگاهي خود را از تصميم شوم ايشان بازگفت. اما منافقان سوگند ياد كردند كه قصد چنين توطئه‌اي را نداشتند. آن‌گاه، اين آيه نيت آنان را آشكار كرد: {يَحلِفُونَ بِاللهِ مَا قَالُوا وَلَقَد قَالُوا كَلِمَةَ الكُفرِ وَكَفَرُوا بَعدَ إِسلامِهِم وَهَمُّوا بِمَا لَم يَنَالُوا...}؛ «به خدا سوگند ياد مي‌‏كنند كه [در غياب پيامبر، سخنان نادرست‏] نگفته‏‌اند؛ اما بي‌ترديد سخنان كفرآميز گفته و پس از اسلام آوردنشان كافر شده‌اند و به كاري [خطرناك‏] تصميم گرفته‌اند كه به آن نرسيدند.» (توبه/۹، ‌ ۷۴) در منابع شيعي اشاره شده كه منافقان هم‌زمان قصد ترور امام علي (عليه السلام) را نيز داشتند كه در آن هنگام به فرمان پيامبر در مدينه جانشين ايشان بود.

طبرسي ماجراي اصحاب عقبه را افزون بر آيه ۷۴ توبه/۹ ذيل آيات ۶۴ ‌ـ‌ ۶۵ توبه/۹ آورده است: {يَحذَرُ المُنافِقونَ ان تُنَزَّلَ عَلَيهِم سورَةٌ تُنَبّئُهُم بِما في قُلوبِهِم...}: منافقان مي‌‏ترسند كه سوره‏اي بر [ضدّ‏] آنان فرود آيد كه آن‌ها را به آنچه در دل‌هايشان دارند، آگاهي سازد....» وي نزول اين آيات را بر اساس گزارشي در ‏باره اين گروه دانسته است.

به روايت از امام رضا (عليه السلام) مقصود از {... انَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّيطانُ بِبَعضِ ما كَسَبوا...}؛ «همانا شيطان آنان را به سبب برخي از كار‌هاشان لغزانيد.» (آل عمران/۳، ۱۵۵) اصحاب عقبه هستند.

برخي سوء قصد به جان پيامبر (صلي الله عليه و آله) را نه در اين عقبه، بلكه در عقبه‌اي ديگر دانسته‏‌اند. گويا چند بار نقشه‌اي از سوي منافقان براي كشتن رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ريخته شده بود. به گزارش علي بن ابراهيم قمي، ۱۴ تن از منافقان پس از حجة الوداع به سال دهم ق. همدست شدند تا پيامبر را در مسير مكه به مدينه در عقبه هرشي، ميان جحفه و ابواء، بكشند. هفت تن از سوي راست عقبه و هفت تن نيز از سوي چپ به قصد رماندن ش‌تر ايشان پيش آمدند. رسول خدا با ‌گزارش جبرئيل از توطئه آن‌ها آگاه شد و چون نام‌هاي ايشان را بر زبان جاري ساخت، فرار كردند و پنهان شدند. در پي كتمان آنان، آيه ۷۴ توبه/۹ نازل شد.