امام خمینی(ره): در شیخان قم یک مرد خوابیده و او میرزاجواد آقای تبریزی است

کد خبر: 3185
ظریف صاحب‌طبعی ماده تاریخ وفاتش را «ذهب العلم و رفع الحلم» (۱۴۳۴) گفته است. علامه تهرانی از شهید مطهری و ایشان از استاد خود امام(ره) نقل می‌کند که روزی گفته بودند: «در قبرستان شیخان قم یک مرد خوابیده و او میرزاجواد آقای تبریزی است».

وارث: «ذهب العلم و رفع الحلم»؛ ماده تاریخی است که بر روى تربت شریف استاد بزرگ اخلاق و عالم عارف نقش بسته و سال رحلت ایشان را نشان می‌دهد، عالم عاملی که در 11 ذی‌الحجه 1343 به ملکوت اعلی پیوست و دیروز سالروز رحلتش است. ایشان از شاگردان آیت‌اللّه مرحوم آخوند ملاحسینقلى همدانى است و در کنار مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی یکی از دو شاخه مهم عرفانی امام خمینی(ره) محسوب می‌شود.

سال دقیق تولد مرحوم ملکی در دست نیست؛ اوایل عمر شریفش و دوران شباب را در نجف اشرف در مجلس درس اساتید بزرگ حاضر شده  و استادش در « فقه»، مرحوم آیت‌الله رضا همدانی و در «اصول» علامه ملامحمدکاظم خراسانی و در «عرفان و اخلاق و سلوک» ، آیت‌الله آخوند ملا حسینقلی همدانی بوده است. در حدود سال 1321 هجری قمری به ایران آمده و در زادگاه و موطن اصلی اش تبریز به ترویج و تهذیب پرداخت و در اوایل مشروطه به سال 1329 هجری قمری به خاطر نامساعد بودن اوضاع تبریز به قم هجرت فرمود و در قم به ارشاد سالکان و تربیت مستعدان مشغول می‌شود تا آنکه مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حایری یزدی  در سال 1340 از اراک به قم می‌آید و حوزه علمیه قم را تأسیس می‌کند.

مرحوم ملکی در قم درس فقهی داشته که عنوانش « مفاتیح الشرایع فی الفقه» مرحوم فیض کاشانی بوده و نیز دو مجلس اخلاق داشته: یکی در منزل برای خواص بوده و دیگری در مدرسه فیضیه برای عموم که جمعی از بازاریان قم نیز در آن درس شرکت داشته اند. نماز جماعت را در بالای سر حضرت معصومه علیها السلام اقامه می کرده و امام خمینی(ره) در نماز جماعت ایشان و در درس اخلاق که در منزل برای خواص می‌گفته، حاضر می‌شدند.

در درس اخلاقش در فیضیه گروهی غش می‌کردند و بی‌هوش می‌شدند

مرحوم حاج میرزا جواد ملکى بحثى خصوصى داشت که امام جزء شرکت کنندگان در آن بحث بود. در آن درس ، حدود ده- دوازده نفر شرکت مى‌کردند و عصرهاى جمعه هم به مدرسه مى‌آمدند و درس اخلاق مى‌گفتند و بعضى از بازاری‌ها هم در این جلسات شرکت مى‌کردند. گفته‌اند در درس اخلاقش در مدرسه فیضیه آن چنان تأثیر آتشین بر دل‌ها می‌گذاشت که در درسش از اثر صحبت ایشان، غش می‌کردند و بی‌هوش می‌شدند. امام بعد از رحلت مرحوم ملکى این درس اخلاق عصر روزهاى جمعه را با شرح منازل السائرین خواجه عبداللّه انصارى براى جمعى از اهل علم و جمعى از مقدسین بازار، ادامه داد. این درس در مدرس مدرسه فیضیه برقرار بود و بعد از ممانعت عمال رضاخان، این درس به مدرسه مرحوم حاج ملاصادق منتقل شد.

شاگردان مرحوم ملکی تبریزی نقل کرده‌اند که وی به تمام معنا اهل عبادت و تهجد بود و از بکائون زمان خویش محسوب مى‌شد. از نفوذ کلام آتشین مرحوم میرزا جوادآقای ملکی تبریزی بر عالم و عامی بسیار گفته‌اند. چندی پیش آیت‌الله فاطمی‌نیای تبریزی از خطبای برجسته در کنگره بانو اصفهانی می‌گفت: «در مورد آیت‌الله آقامیرزا جواد آقای تبریزی می‌نویسند که وقتی در مجلسی می‌نشست می‌فرمود: ای مردم! یکی از نام‌های خدا « غفار» است! همین را که می‌گفت، چند نفر غش می‌کردند و آنان را از مجلس بیرون می‌بردند!».

کرامتی از استاد از زبان شاگردان

مرحوم میرزا عبداللّه شالچی از شاگردان مرحوم ملکی تبریزی نقل کرده که «روزی همراه استادم مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی قدم می زدیم که ایشان در جایی نشستند و مشغول خواندن چیزی شدند. احساس کردیم ایشان مشغول فاتحه‌خوانی هستند و در عین حال قبری را هم آنجا نیافتیم! از ایشان سؤال کردیم: آیا قبر بزرگی در اینجاست که مشخص نیست و ما نمی‌دانیم؟ ایشان با لبخندی گذشتند. ما فهمیدیم که ایشان مایل به جواب گفتن نیستند. پس از این ماجرا، هفته بعد فرزند ایشان فوت کرد و در همانجا دفن گردید و معلوم شد که مرحوم ملکی خبر این حادثه را از قبل می دانستند».

میرزا جوادآقا از نگاه امام خمینی(ره)

حضرت امام خمینی رحمه الله ، درباره استاد اخلاق خود، مرحوم میرزا جواد آقا ملکی، ضمن دادن عناوین والایی چون «شیخ جلیل القدر» و «عارف باللّه »، تمامی ره پویان راه حق را به مطالعه آثار ایشان سفارش می نماید. ایشان در قسمتی از کتاب سرّ الصلاة می نویسند: «ای عزیز! شیطان تو را وسوسه نکند و به آن چه داری قانع ننماید، قدری حرکت کن... و اخلاق خود را و حالات نفسانیه خویش را تحت مطالعه و مداقّه قرار بده و با کلمات ائمه هدی علیهم السلام و کلمات بزرگان علما انس گیر که در آن برکاتی است... . از علمای معاصر، کتب شیخ جلیل القدر، عارف باللّه ، حاج میرزا جواد تبریزی قدس سره را مطالعه کن، شاید که ان شاءاللّه از تَأبِّی و تَعَسُّف [بیراهه رفتن] خارج شوی».

نظر علامه طباطبایی درباره مرحوم ملکی تبریزی

مرحوم علامه طباطبایی، در مقدمه‌ای که بر کتاب المراقبات مرحوم ملکی تبریزی می‌نویسد، از ایشان به بزرگی و نیکی یاد کرده و با عبارت بسیار والا، آن استاد فرزانه را چنین می‌ستاید: «این کتاب، دریای لبریزی است که در سنگ و پیمانه نگنجد و مؤلف آن، پیشوای والا مقامی است که بلندای شخصیت او، با هیچ مقیاسی قابل اندازه گیری نیست».

مرحوم ملکی از نگاه مرحوم میرزا عبداللّه شالچی

مرحوم میرزا عبداللّه شالچی، یکی از برجسته ترین شاگردان میرزاجواد آقاملکی، در وصف استاد گران مایه خود می گوید: «مرحوم استادم آیت اللّه ملکی، اجتهاد فکری و درونی داشت. از نظر برداشت های درونی قوی بود. ایشان دستورهایی در خوردن، خوابیدن، و اعمال و رفتار ارایه می دادند که بسیار مؤثر بود و شخص را پاک و پیراسته کرده، به سوی اللّه رهنمون می نمود... هر کس دستورهای ایشان را عمل می کرد، نتیجه می دید و کارشان به جایی می رسید که خدمت ایشان از حالات روحی خود صحبت می کردند».

از عارف فرزانه، میرزا جوادآقا ملکی تبریزی، آثار گرانقدری به جای مانده که از جمله آنان می‌توان به اسرار الصلاة (حاوی هزار نکته از اسرار نماز)، المراقبات فی اعمال السنة (درباره اعمال ماه‌های مختلف و آثار و برکات روحی و معنوی آنها)، رساله لقاءاللّه، رساله‌ای درباره حج و حاشیه فارسی بر غایةُ القصوی (ترجمه العروة الوثقی) و اشاره کرد.

در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقای تبریزی است

در 11 ذی‌الحجه 1343 به دیار باقی شتافت و در قبرستان شیخان قم مدفون شد. علامه تهرانی نقل کرده که روزی از شهید مطهری شنیده است که روزی از امام شنیده است که «در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقای تبریزی است».

ماجرای عارف شدن میرزاجوادآقا در کلام رهبر انقلاب

آیت‌الله خامنه‌ای رهنمودهایی به مناسبت ماه رمبارک رمضان (سال 90) تحت عنوان «سی روز، سی گفتار» ایراد ‌کردند که در روز دهم به بحث «تکبر مانع تکامل» پرداختند. قسمتی از بیانات معظم‌له به مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی اختصاص داشت: شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف -که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحب‌دلِ زمان خودش بوده است- اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با این‌که طلبه بود ولی به شیوه اعیان و اشراف حرکت می‌کرد.

نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش می‌انداخت و لباس‌های فاخری می‌پوشید؛ چون از خانواده اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک‌التجار بوده یا از خانواده ملک‌التجار بودند. ایشان طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آن‌که توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی -که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّی بزرگان می‌رفتند در محضر ایشان می‌نشستند و استفاده می‌کردند- راهنمایی شد.

روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیئتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی می‌رود، وقتی‌که می‌خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آن‌ جا صدا می‌زند که همان‌جا -یعنی همان دمِ در، روی کفش‌ها- بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم همان‌جا می‌نشیند. البته به او بر می‌خورد و احساس اهانت می‌کند، اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهی او را پیش می‌برد. جلسات درس را ادامه می‌دهد. استاد را -آن‌چنان‌که حق آن استاد بوده- گرامی می‌دارد و به مجلس درس او می‌رود.

یک روز در مجلس درس (یا) بعد که درس تمام می‌شود، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی به حاج میرزا جوادآقا رو می‌کند و می‌گوید: برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور! بلند می‌شود، قلیان را بیرون می‌برد؛ اما چه‌ طور چنین کاری بکند؟! اعیان، اعیان‌زاده، جلوی جمعیت، با آن لباس‌های فاخر! ببینید، انسان‌های صالح و بزرگ را این‌ طور تربیت می‌کردند، قلیان را می‌برد به نوکرش که بیرون در ایستاده بود می‌دهد و می‌گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او می‌رود قلیان را درست می‌کند و می‌آورد به میرزا جوادآقا می‌دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس می‌کند. البته این هم که قلیان را به ‌دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی می‌گوید که خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه این‌که بدهی نوکرت درست کند!

این، شکستن آن منِ متعرض ِ فضولِ موجب شرکِ انسانی در وجود انسان است. این، آن منیت و خودبزرگ‌بینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قایل شدن را از بین می‌برد و او را وارد جاده‌ای می‌کند و به مدارج کمالی می‌رساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید. او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. بنابراین قدم اول، شکستن منِ درونی هر انسانی است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت -همین‌طور ریاضت‌ها- پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.
/م.ق106