واجب فراموش شده/ آیا ما هم دوستش داریم؟
نگاهش کردم و گفتم: موهاتون از پشت بیرونه!! یه دست کشید به موهای پشت سرش و گفت: اشکال نداره! گفتم: برای خدا هم اشکال نداره؟! گفت: برای خدا هم اشکال نداره... باز سرم را چرخاندم و خیره شدم به رو به روم. یه لحظه نمی دونم چی شد؛ گفتم: خدا خیلی ما رو دوست داره کاش ما هم با رفتارمون بهش بگیم دوستش داریم. گفت: خدا منو دوست نداره. گفتم: دوست نداشت ما رو به حال خودمون رها می کرد. اون وقت شرایطمون خیلی بد می شد! خیلی... گفت: بستگی داره که نسبت به چی بسنجی! اوضاع ما از خیلی ها بدتر است. فهمیدم منظورش پوله. با یه لبخند نگاهش کردم و گفتم: همه چی که پول نیست...
دیگه باید از مترو میومدم بیرون. برا همین باز تبسم کردم گفتم: خوشحال شدم از دیدنتون و دختر خانوم هم گفت: همچنین. وقتی از مترو اومدم بیرون با خودم گفتم: خدا خیلی ما رو دوست داره. کاش ما هم با رفتارمون بهش بگیم دوستش داریم.
و با خودم فکر می کردم خود من کجای زندگیم با رفتارم گفتم خدا دوستت دارم...؟
منبع: کتاب از یاد رفته ( لینک دانلود کتاب )