تاثیر منفی لقمه حرام بر انسان

کد خبر: 37893
یک محقق و پژوهشگر گفت: کسی که لقمه حرام می‌خورد, قسی‌القلب و بداخلاق می‌شود, نسبت به همه کس و همه چیز بی تفاوت می‌شود و تاثیراتش را در رفتار با همسر و خانواده و مردم خواهد گذاشت.
وارث : براساس تحقیقات انجام شده، امروزه در سراسر جهان بروز هر گونه عارضه جسمی و روحی که خود منشاء آسیب‌های اجتماعی به حساب می‌آید، تغذیه است.

علیرضا ابوالفضلی محقق و پژوهشگر درباره غذای روح و تاثیر آن می‌گوید: با توجه به اینکه بدن انسان از دو بُعد جسمانی و روحانی تشکیل شده که این دو بعد هر دو نیاز به غذا دارند و برای اینکه جسم سالم باشد باید غذای سالمی داشته باشد و روح هم به همین ترتیب.


به گفته وی منتها چون انسان‌ها هر کدام دارای یکی از مزاج‌های اصلی هستند, در غذای جسمشان هم تفاوت‌هایی وجود دارد که باید بعد از شناخت مزاج خود غذا بخورند, چه اندازه و چه زمانی و با چه کیفیتی بخورند. در مرحله بعد هم بُعد روحانی است, انسان باید دقت کافی داشته باشد و جدیت لازم را حتی بیش از پرداختن به جسم داشته باشد.


-تمامی ادیان قائل به روحانی بودن انسان هستند؟


ابوالفضلی: تمامی ادیان قائل به روحانی بودن انسان هستند که بعد از حیات روح از کالبد جسم جدا و به سمتی می‌رود که از آنجا آمده است یعنی همان رجعت است به دنیای دیگر. روح پس از حیات و در زمان ممات از جسم جدا و به جایی که از آنجا آمده است, برمی‌گردد.


 با توجه به شرایط جوی امروز و به سبب آب و هوا معمولاً انسان ها بیش از 80 سال عمر نمی‌کنند و معمولا همراه با بیماری‌هایی است که در سنین بالاتر در بدن رخ می‌دهد همراه است.


ما حدوداً 40 سال عمر مفید داریم که تا 20 سالگی دوران کودکی, نوجوانی است که فکری برای آینده نداریم و عمده تلاش ما از 20 تا 30 سال است که یا فصل تحصیل و یا مهارت و کسب دانش انتفاعی و آزاد است که ممکن است تا 35 یا 40 هم طول بکشد. از 40 تا 50 سال شرایط نرمال برای رسیدن به یک رفاه نسبی است که می‌تواند لذت ببرند و استفاده کند از تلاش‌هایی که داشته است.


-در طب اسلامی عمر مفید چند سال است؟


ابوالفضلی: در طب اسلامی عمر مفید را صرف نظر از بیماری و به شرط سلامت جسم حدود از 40 تا 55 سال می‌دانند و بهره وری را از 40 تا 55 سال قائل هستیم. بعد از آن فعالیت‌های سلولی و تکثرات سلولی کم می‌شود و مقاومت بدن اعم از تکثر گلبول‌های سفید و مقاومت‌هایی که در کبد, کلیه ها و شش ها وجود دارد, مقداری دچار ضعف می‌شود و شاید تبدیل به بیماری نشود ولی مانند پویایی قبل را ندارد.


ما ماکزیمم 20 سال در دنیا می‌خواهیم بهره ور باشیم و زندگی کنیم و زندگی پس از مرگ هم هر روز آنجا برابر با صد سال یا هزار سال و ... به توان N برابر این دنیا هست.


افرادی که قائل هستند به زندگی پس از مرگ می‌بینند که عمر روحانی ما بعد از مرگ بسیار زیادتر از عمر جسمانی ما در این دنیا است و به این فکر می‌افتند که روحشان را تربیت کنند کما اینکه می‌بینیم علمای ما کار به دنیا ندارند و دنیا را به عنوان مزرعه آخرت توجه دارند.


به عنوان مصداق اگر ما تأسی کنیم از همین مکتبی که علمای بنام ما و آموزه‌های اسلامی ما که تاریخ نشان داده و افرادی را هم در معاصر می‌شناسیم و می‌بینیم که اینها روحشان را به جای جسمشان پرورش دادند البته به این معنا نیست که از جسم غافل شده‌اند؛ جسم نیاز به تغذیه دارد و به ویژه نیاز به تغذیه مناسب دارد که در همه افراد متفاوت است. با مقوله مزاج شناسی و طبع شناسی می‌شود به تغذیه مناسب هر مزاج دست پیدا کرد.


وقتی انسان حرف از روح می‌زند و این که روح بعد از مرگ به سوی خالق رجعت می‌کند، معمولاً تفکر می‌کند که این روح که قرار است هزاران سال در برزخ و قیامت و بعد از آن زندگی کند باید روحی باشد که حرفی برای گفتن داشته باشد لذا جدیت می‌کند که روح را پاک کند از تمام معاصی و حواشی‌هایی که در آن دلبستگی به این دنیاست. اگر این اتفاق بیافتد فرد می‌تواند به جرات بگوید که من تلاش خود را درباره توجه به روح با پشتوانه و انگیزه رحمانیت خدا کرده‌ام .


-چه کنیم که بتوانیم بهترین غذا را برای روح فراهم کنیم؟


ابوالفضلی: این مقدمه‌ای بود برای اینکه به صلابت و اهمیت روح پی ببریم. حال چه کنیم که بتوانیم غذای روح را هم فراهم کنیم و بهترین غذا را بدهیم. یک راهکار خیلی ساده و راحت که در تمام مزاج‌ها کاربردی است که برای تمام ادیان نیز می‌توان به کار برد.


تمام ادیان الهی, رسول خدا را آخرین پیامبر می‌دانند که دارای ویژگی‌های خاصی است که شاید بقیه انبیا و بزرگان ادیان نداشته باشند و ندارند. زرتشتی, بودایی, مسیحی, یهودی و هرکسی که دارای کتاب آسمانی رسمی هست, معتقد است که حضرت رسول منحصر به فرد است در جهان به سبب پارامترهای اخلاقی و انسانی که دارد.


اگر ادیان مختلف که حضرت رسول (ص) به عنوان پیامبر رحمت را قبول دارند, یک حدیث را در زندگی خود بکار ببندند و به جرات می توان گفت که سعادت دنیا و آخرت برای آنها رقم خواهد خورد چون به زندگی پس از مرگ معتقدند و آن حدیث ثقلین است که پیامبر(ص) می‌فرماید من بعد از خودم 2 امانت گرانبها را در اختیار شما قرار می‌دهم.


وقتی بحث امانت پیش می‌آید بحث امانت گذار(پیامبر) و امین(مردم) مطرح است. پیامبر می‌فرماید امانت یعنی اینکه بالاخره باید یک روزی این امانت را به من برگردانید. این هدیه برای این دنیاست و بعد از حیات باید برگردانید و همه چیز تحت الشعاع این امانت است.


-اولین امانت پیامبر(ص) نزد امت چیست؟


ابوالفضلی: اولین امانت قرآن است. متاسفانه قرآن‌هایی که در منازل ما و محل کارما وجود دارد استفاده‌های می‌شود مانند اینکه برای تفال و استخاره و ...به کار برده می‌شود.


یا قران سر سفره عقد یا در شب‌های احیا و در سفر رفتن به کار برده می‌شود یا قران می‌خوانند برای ثواب.


کسانی که قران می‌خوانند و در آن تدبر می‌کنند بسیار کم است و این ناسپاسی است.


اگر قران را بر اساس فرمایش پیامبر در حدیث ثقلین به آن توجه کنیم و بدانیم که یک امانت است و باید برگردانده شود و باید امین باشیم و خائن نباشیم.


مکلفیم که قران که یک هدیه الهی است را بر آن تدبر و تامل کنیم, فکر کنیم و به کار بندیم. از داستان‌های قرانی تا نکته‌ها و آموزه‌ها درس بگیریم.


متاسفانه دشمن توانسته در فرهنگ اسلامی کاری انجام دهد که خود بسیار تامل برانگیر است. دشمن نیامده قرآن را حذف کند می‌گوید قران بخوانید تا نور چشمتان بالا رود ولی این کافی نیست باید از آن استفاده کنیم در زندگی به کار بندیم تا سعادتمند شویم. نه به خاطر ثواب و نور بلکه علاوه بر آن که می‌خوانیم تا از سور آن استفاده کرده و در زندگی شغلی و کاری به کار بندیم تا بدعتی باشد و تبدیل به سنت شود برای جامعه, متاسفانه ما صرفا نگاه تقدسی به قرآن داریم.


-دومین امانت پیامبر نزد امت چیست؟


ابوالفضلی: دومین امانت پیامبر نزد امت, اهل بیت است. شاید تصور خیلی‌ها این باشد که ادیان دیگری که اهل بیت ندارند و به آنها تأسی نمی‌کنند چرا موفق هستند؟ باید گفت که این که افرادی که این ادعا دارند پس یا این افراد نرفته‌اند ببینند و یا اینکه مطلعند و دارند تظاهر می‌کنند که بی اطلاعند که یحتمل تعمدی در کار است و یا نشنیده‌اید که افرادی که صاحب کتب آسمانی هستند یا نیستند دارند در همه زمینه‌ها از مکتب و آموزه‌های اهل بیت استفاده می‌کنند.


آنهایی که کار پژوهشی کرده‌اند, مطلعند که بزرگترین مرکز شیعه شناسی در اسرائیل است, در تلاویو پایگاه صهیونیسم جهانی. بهترین پزشکان در اسرائیل هستند و اگر فردی ناامید از درمان شود همه هدایتش می‌کنند به سمت اسرائیل.


-پزشکان اسرائیلی‌ها بیماران را چگونه درمان می‌کنند؟


ابوالفضلی: دلیلش این است که آنها پزشکی خودشان را قبول ندارند و پزشکی که آنها روی آن کار می‌کنند, پزشکی اهل بیت ماست و برای همین است که می‌خواهند این مکتب را زمین بزنند نه برای خودشان بلکه برای همه جهان.


چون آنها معتقدند که نسل برترند و قوم ویژه‌اند, باید بمانند و بقیه باید از بین بروند. بر فرض مثال راجع به طب, در اسرائیل بالاترین زالودرمانی‌ها و تخصصی‌ترین حجامت‌ها و خاص ترین درمان‌ها با داروهای گیاهی انجام می‌گیرد نه با سیستم طب کلاسیک.


اگر کسی برای عمل جراحی به تلاویو رفته باشد از خارج از کشور چه مسلمان و چه غیر مسلمان کاملاً متوجه می‌شود که چه به جایی رفته و از چه قوانین پزشکی تبعیت می‌شود و شخص بهبود پیدا می‌کند.


این مقدمه راجع به بحث حدیث ثقلین که آنها متاسفانه بر علیه شیعیان استفاده می‌کنند. در همان مرکز شیعه شناسی که در تلاویو, آنها تمام ابعاد و زوایای جسمی و روحی شیعیان را مورد تحقیق قرار داده و نتیجه هم گرفته‌اند.


می‌دانند ابعاد شخصیتی مسلمان‌ها به ویژه شیعیان با چه تدبیری و المانی قابل تغییر هست, به سمت گرایش‌هایی که خودشان می‌خواهند تا آن سعادت و کمال را هم در این دنیا و هم در ان دنیا از انسان خصوصا‌ً شیعیان دفع کنند.


در بحث این دو امانت شریف وقتی به زندگی نامه اهل بیت نگاه می‌کنیم اعم از تغذیه جسم و روح می‌بینیم که آنها حتی مزاج روحی خود را تشخیص دادند و بر اساس آن عبادت کرده و برای خود تقرب ایجاد کرده‌اند.


برای رسیدن به کمال نهایی و مقام ویژه محمود که در قران آمده. این که پیامبر فرمود اهل بیت من امانت من نزد شما هستند چون اینها سراسر نورند و از سوی خدا انتخاب شده و مقام ولایت و امامت اگر موروثی است که با منشا الهی و خدایی است و با یک تجلی صفات الهی است که در آنها متجلی می‌شود.


آموزه‌های مکتب اهل بیتی این است که ما از چهارده معصوم بهره بگیریم. زندگی اخلاقی تقیدی دینی ورزشی تفریحی و کاری آنها.


جای تاسف دارد که ما در ایران که پایگاه جهان تشیع است هیچ کدام از مسائل و مواردی که عرض کردم در زندگی مختلف اهل بیت مورد پیروی ما نیست و در زندگی ما به چشم نمی‌خورد و  این ضعف بسیار بزرگی است که ما اهل بیتی به این قوت داریم با آن پشتوانه منحصر بفرد و اندر خم یک کوچه ایم.


-چرا امروزه افراد نگران و بیماراند؟


 ابوالفضلی: امروزه افراد از خود سوال می‌کنند که چرا نگرانیم, چرا روحمان سالم نیست چرا جسممان مریض است. ما در کل زندگی اهل بیت چیزی به عنوان بیماری نداریم و اگر هم در جایی به چشم می‌خورد به این سبب است که خداوند به آن معصوم بیماری را می‌دهد تا هم او را رشد دهد و محک بزند و هم اینکه بگوید این‌ها هم انسان هستند و قابلیت دریافت بیماری را هم دارند.


مثلا حضرت امیر علیه السلام از باب تغذیه جسم غذایشان بسیار محدود و کم بود. پس انسان این قوت جسمانی را از کجا تأمین کند. اتفاقا حکمای ما می‌گویند مادر تمام بیماری‌ها پرخوری و مادر تمام قوت‌ها کم خوری است.


پس اگر امیرالمومنین کم می‌خورند ایشان دارای قوت می‌شوند و صرف نظر از بحث یداللهی بودن ایشان که از زور و بازوی خاصی هم برخوردارند ولی زندگی اجتماعی اهل بیت که همه به تأسی از پدران بزرگوار ایشان است و بر می‌گردد به امیرالمومنین و پیامبر اکرم ، این‌ها عملا تمام برنامه‌های زندگیشان یک برنامه ریزی تدوین شده از سوی خود خداست.


پس خداوند تجلی کرده فطرت رفتاری و الگوریتم کرداری خود را در ائمه معصومین علیه السلام و اگر ما در تمام آیتم‌های زندگیمان (خوردن آشامیدن خوابیدن کارکردن تقرب عبادت سفر کسب و تجارت و ...) تأسی کردیم به ائمه و کاربردی شود؛ شکی نیست که به سعادت دنیا و آخرت خواهیم رسید.


-سبک زندگی اهل بیت در میان ایرانیان تا چه حد پیروی می‌شود؟


ابوالفضلی: یکی از معضلاتی که ما در جهان شاهدش هستیم به ویژه در ایران به عنوان مرکز جهان تشیع این است که ما از سبک و سیاق زندگی اهل بیت رفتیم به سمت سبک و سیاق زندگی غربی. ما آنچه که داریم انجام می‌دهیم در همه پارامترهای زندگی پیروی از مکتب غربی است و خود هم مطلع نیستیم.


شاید نماز و روزه و عبادتی داشته باشیم خیلی معمول و برای هدفی نبوده بعد می‌گوییم چرا اینطوری شده‌ایم, فرزندانمان چرا این گونه شده‌اند؟


-درباره لقمه حلال و حرام لطفا توضیح دهید؟


ابوالفضلی: این یک بحث و بحث آخر مثال کوتاه نسبت به این دو امانتی که در حدیث است و تأسی از همین حدیث و پیاده سازی و اعمال ان در زندگی‌مان به یک نکته اشاره می کنم و آن کسب لقمه حلال و طیب و طاهر است که این هم دارای دو بُعد مادی و معنوی است.


بُعد مادی این است که کسی لقمه حرام می‌خورد, قسی‌القلب و بداخلاق می‌شود, نسبت به همه کس و  همه چیز بی تفاوت می‌شود, تاثیراتش را در رفتار با همسر و خانواده و مردم خواهد گذاشت.


چهره نورانیتش را از دست می‌دهد و از همه مهمتر کار حرام کردم . گناه کبیره‌ای که باید پاسخ بدهم. غیر از این که شاید آلوده به حق الناس هم شده باشد.


بُعد معنوی هم اثر وضعی آن لقمه ناپاک است. این که حتی ممکن است اثر وضعی به فرزند و نوه من هم سرایت کند و شاید اصلاً من نفهمم که این لقمه حرام بوده ولی اتفاقی است افتاده که لقمه ناپاک خوردم.


شیخ عباس قمی می‌گفتند که شبی دعوت شده بودم به مجلسی بعد از شام از آن شب تا چهل یا سی شب نتوانستم نماز شب بخوانم و لقمه حلال و حرام در زندگی بسیار اهمیت دارد.


/1102101305