پرداختن به امور نفسانی حتی اگر حلال باشد، به انسان ضربه می زند
در ادامه گزیده ای از سخنان حجت الاسلام والمسلمین حاج علی اکبری را بخوانید:
- در روایتی نقل شده است که شیطان علیه لعنة امید دارد که انسانهای مؤمن را از طریق هواهای نفسانی زمینگیر کند. چون وقتی اهل ایمان از طریق گناه فریب شیطان را می خورند، دچار پشیمانی شده و به استغفار روی آورده و این استغفار، شیطان را هلاک و زمین گیر می کند. در نتیجه شیطان می گوید: این بار از طریق گناهان به اهل ایمان آسیب نمی زنم، بلکه از طریق هوای نفسانی از راه حلال و مباح به آن ها ورود می کنم و چون در این باره احساس ندامت ندارند، استغفار نمی کنند و در همین مسیر بر آن ها مسلط شده و آن ها را هلاک می کنم.
- افتادن در دام هواهای نفسانی ولو بدواً در امور مباح و حلال هم اتفاق بیفتد، دو ضربه بزرگ به انسان می زند. چون این کار حرام و گناه نیست، بلکه خواهش دل و خواسته نفس است. اولین مخاطره این است که انسان را زمین گیر کرده و از سیر مقامات معنوی باز می دارد، یعنی با سلوک در مسیر انسانیت و طی منازل کمال منافات دارد. درواقع نفس با پاسخ های مثبتی که دریافت می کند، تغذیه و پروار می شود و به همین نسبت، عقل کاهش پیدا می کند. فضای فطرت انسان غبارآلود شده و سرمایه اصلی سیر و سلوک ما که عبارت است از وقت و عمر است بر باد می رود.
- پرداختن بیشتر از نیاز به امور نفسانی حتی اگر حلال هم باشد، انسان فرصت طی منازل سلوک را از دست داده و به جای آن به امور بسیار پست و دم دستی مشغول شده و از رسیدن به درجات عالی باز مانده است. حتی در بعضی از موارد سخن از مکروه هم نیست، بلکه همه مربوط به امور مباح و حلال است که بر اساس ضرورت و نیاز جدی نبوده که درنتیجه نفس را پروار و عقل را کاهش می دهد.
- در صورت داشتن نیاز جدی در امور مباح و حلال، پرداختن به آن با سیر منازل سلوک منافات ندارد چون حضرت حق راضی است از این که انسان به این درخواست پاسخ مثبت بدهد، چون باعث زنده ماندن، نشاط و سلامت جسمانی می شود.
- این احکام در خوردن، نوشیدن، نکاح، خرید کردن، تفریحات، مسافرت و سایر امور زندگی صدق می کند.
- باید به ازای گذران عمر به خصوص در دوران جوانی، رشد اتفاق بیفتد و کمالی تحصیل شود، که اگر این اتفاق نیفتد دچار گناه شده ایم. همان طور که در مناجات شریف شعبانیه می گوییم : « إِلَهِی ... وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ] مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی؛ معبودا... و اگر مرگم در رسد در حالی که کردارم مرا به تو نزدیک نکرده [به یکایک گناهانم اعتراف میکنم] و اقرار به گناهانم را وسیلهای برای وصال به تو قرار میدهم.»
- وقت خواسته دل با رضای الهی هماهنگ است که به از راه حلال به یک نیاز واقعی پاسخ داده شود. در اینجاست که می توانیم در امور عادی زندگی مانند آب نوشیدن قصد قربت کنیم، بسم الله بگوییم و آبی که می نوشیم هم به لحاظ بدنی بهره مند می شویم و هم از نظر عقلی رشد می کنیم. به خصوص اگر بعد از نوشیدن ، پوشیدن، غذا خوردن و امور دیگر زندگی الحمدلله هم بگوید قصد غربتش کامل خواهد شد. به این ترتیب است که عقل از رهگذر نوشیدن یک جرعه آب، رونق پیدا می کند.
- وقتی خود را به هواهای نفسانی و خواسته های دل می سپاریم، در یک دامگاه می افتیم که محصولی جز در جا زدن و توقف نداریم که خسارت بزرگی محسوب می شود و از مقامات قرب باز می مانیم. روزی که بر سالک بگذرد و به خدای متعال نزدیک شود، برای او گناه محسوب می شود ولی برای شخص عادی گناه نیست و در جا زدن بی فایده است.
- مولوی در داستانی می گوید: مقصد و مقصود من، لیلای من است که در قبیله خودش است. مرکبم هم شتر من است که مقصود او بچه اوست که پشت سر من است. محبوبم پیش روست و مقصود ناقه من پشت سر است. ما هم در کنار نفس خود، دو همراه با دو مقصد متخالف هستیم و در این کشمکش، حکایت مجنون را داریم که با نفس درگیر می شویم.
- خطر دوم در متابعت هوا در امور حلال، این است که مسیر خواهش های نفسانی مسیر لغزنده ای است. لغزش اول، تنوع طلبی است که وقتی انسان به خواسته ای جواب داد خواسته بعدی هم پیشنهاد می دهد و مانند ابتلائات در شبکه مجازی است که به محض جواب دادن به یک مورد، درخواست ها و پیام های بعدی برقرار می شود. تنوع طلبی هم این گونه است و به طور مرتب تکرار می شود. پیگیری خواهش های دل در امور حلال به مرور به منطقه گناهان کوچک سرایت کرده و از آن به منطقه کبائر می رسد. پس در کنار تبعیت از هوای نفس، مخالفت با هدایت خدای متعال هم صورت می گیرد.
- راه حل و مسیر نجات در این موارد چیست؟ به منزله یک راهبرد در متن کلام الهی و در کلمات اولیای الهی تفصیل داده شده است و باید اصل را بر مخالفت با هواهای نفسانی قرار دهیم و هرچه که می توانیم در این راه محدودیت ایجاد کنیم، برای ما مفید است. همان طور که خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «ولا تتبع الهوى فیضلک عن سبیل الله» تبعیت نکردن از هوای نفسانی همان تبعیت از خدای متعال و قرار گرفتن بر مسیر هدایت است. در این باره حضرت امیرالمومنین امام علی (ع) می فرماید: «ملاک الدین مخافة الهوی؛ رأس الدین مخافة الهوی؛ رأس العقل مجاهدة الهوی» و در حدیث دیگری می فرماید: «مخالفة الهوی شفاء العقل».
- آیاتی که در قرآن کریم با «قل» شروع می شوند پیام های ویژه ای دارند. هرچند که تمام قرآن بدون استثناء قل مقدر است ما در جاهایی «قل» مقدر، آشکارسازی شده و مهم تر است که صدر آنها آیه شریفه «قل هو الله احد» است.
- اگر می خواهیم به قرب الهی برسیم تا «یحببکم الله» که حب خاصی است و شامل عموم مخلوقات نمی شود، باید «فتبعونی» را اطاعت کنیم. همانند آیه شریفه «اذکرونی اذکرکم» که همه واله شیدا هستند که چه لطایف و نکاتی در «اذکرکم» نهفته است. چون خداوند نسبت به همه مخلوقات عالم و ذاکر است، اما ذکر مورد نظر آیه شریف، ذکر خاص است. به همین صورت هیچ کسی جز ولی خدا نمی تواند آیه شریفه «فتبعونی یحببکم الله» را تفسیر کند، چون تفسیرپذیر نیست. چراکه تنها اولیای خدا علیهم السلام در مراتب حب خدا قرار گرفته و این مراتب را چشیده اند.
- در ذیل متابعة الهدی و مخالفة الهوی، باید توجه داشت که در ابتدای شروع کار و تبعیت از هدایت چون مدام طعنه به هوای نفس می زند، تلخی هایی وجود دارد. امتحانات انسان هم در این مراحل است که چنین تلخی هایی را به دلیل مخالفت با هوای نفس خود تحمل کند. تا به نقطه ای برسیم که نفس رام و خاشع شود، همان طور که درباره نماز می فرماید: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ» به این مفهوم که نماز برای اهل خشوع سنگین نیست. همه بخش های تبعیت از هدایت و مخالفت با هوای نفس در ابتدای امر بزرگ به نظر می رسد تا زمانی که به مقام خشوع برسیم.
- باید توجه داشت اگر دعوت، یادآوری و ذکر و هدایت در جاری زندگی و به ویژه اگر از اقران و اشباح و نظائر انسان مانند دوست و همکار و آشنا باشد، باید بیشتر مراقب بود. به عنوان مثال اگر به حسب ظاهر همکار یا دوست یا همسر از ما از لحاظ سن، علم و سواد پایین تر باشد، احتما فخرفروشی بالاتر می رود. مقاومت نفس اماره در چنین شرایطی در برابر پذیرش هدایت صدها بلکه هزاران برابر می شود.
/1102101305