خوردن سم توسط امام رضا(ع) و تنافی آن با علم غیب حضرت
1- امامان معصوم(ع) همه چیز را نمی دانستند. فرق بین علم خدا و علم پیامبران و ائمه(ع) در همین است که خداوند در همه حال، همه چیز را می داند ولی پیامبران و ائمه، در همه حال، همه چیز
را نمی دانند؛ بلکه هر وقت که اراده می کردند و می خواستند، می توانستند به هر موضوعی علم پیدا کنند(الکافی، ج10، ص258، باب ان الائمه اذا شاؤوا ان یعلموا علموا، حدیث1تا3) و اگر نمی
خواستند(یعنی به آن مقام نورانیت خود رجوع نمی کردند) ممکن بود از موضوعی با خبر نمی شدند. بنابراین علم آنان ناشی از اراده و توجه و رجوع آنان به مقام نورانیت ایشان بوده است.
2- علوم غیبی امام دو گونه است:
الف: علم به اسباب و مسبباتی که در عالم واقع می شود و وقوع آن حتمی و قطعی است، که در این صورت جای تکلیف و اختیار برای انسان باقی نمی ماند و آن فعل حتماً به وقوع می پیوندد.
بنابراین در این صورت ائمه علیهم السلام، با این که علم داشتند، ولی تکلیف و وظیفه نداشتند، چون وظیفه و تکلیف در صورتی وجود دارد که اسباب و مسببات قطعی و حتمی نباشند و جای
دخالت انسان باقی باشد.
ب: علم به اسباب و شرایط و مقتضیاتی که قطعی و حتمی نبوده، بلکه مشروط به شرایطی هستند. در این صورت است امام وظیفه دارد با توجه به شرایط، برای حفظ جان
خود یا دیگر مؤمنین اقدام نماید.
3- گاهی ائمه علیهم السلام به بعضی از موضوعات علم پیدا نمی کردند. چون اگر علم پیدا می کردند، برای آنان درجه و مقام معنوی محسوب نمی شد. چنان چه امام علی(ع) که شب هجرت
پیامبر(لیله المبیت) در جای پیامبر اکرم(ص) که پر از خطر بود، خوابیدند، اگر می دانستند که این شب را به سلامت به صبح خواهند آورد، دیگر این عمل پرخطر، برای آن حضرت، مقام معنوی در
پیشگاه خدا، محسوب نمی شد.
با توجه به آن چه که بیان شد،معلوم می شود که یا امام معصوم(ع) به آن مقام نورانی خود رجوع نکرده است و بدون توجه به آن مقام نورانی خویش، نوشیدنی مسموم را نوشیده است،یا امام به
این موضوع علم داشته است ولی این موضوع، با توجه به شرایط و عوامل آن،(که از جمله عوامل و شرایط آن پلیدی و خباثت و تصمیم مأمون عباسی بوده است) موضوعی قطعی، حتمی و غیر قابل
بر گشت بوده که دیگر تکلیفی برای امام باقی نمی مانده است و یا برای حفظ و به دست آمدن یک درجه و مقام والای معنوی، خداوند آن لحظه علم قطعی امام را از آن موضوع بر داشته است. به هر
تقدیر این قضیه با عصمت و علم امام سازگاراست و هیچ گونه منافاتی با آن ندارد.
بالاخره هر انسانی، یک روزی به یک طریقی خواهد مرد. مرگ قطعی، علاج و راه فراری ندارد. ولی این افتخار است که انسان لحظه مرگ و طریقه از دنیا رفتنش را بداند نه این که نداند در کجا و چه
زمانی از دنیا می رود. شخصی که بناست پای چوب دار برود؛ شاید یک
روز قبل، از نوع مرگ و زمان مرگش اطلاع داشته باشد؛ لذا می تواند زمان و نحوه مرگش را به اقوامش گزارش دهد. پس این که ائمه(ع) توسط خداوند عز و جل از زمان مرگ و نحوه شهادتشان مطلع
شوند یک افتخار و شرافت است. رزمنده ای که به قلب دشمن می زند یا روی مین جنگی می رود؛ قصد خودکشی ندارد بلکه قصد کسب رضای خدا و ملاقات او را دارد. وقتی امام رضا (ع) می داند
که خداوند متعال سرنوشت ایشان را شهادت توسط مأمون مقرر کرده است؛ آیا می تواند از سرنوشت فرار کند؟ آیا رفتن به سوی سرنوشت مقرر، خودکشی است؟ حضرت محمد(ص) از زمان
مرگشان اطلاع داشتند. آیا ایشان تصمیم به فرار از دست عزرائیل می گیرند؟! آیا پیامبر معصوم از فرمان خداوند سرپیچی می کند؟!
منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه
/1102101305