غناى فرهنگى شیعه در عصر امام جواد (ع)
ابوجعفر به او فرمود: اى عمو بنشین ، خدایت رحمت کند.
او گفت : آقى من ! چگونه من بنشینم و تو ایستاده باشى .
وقتى على بن جعفر به مسند خود برگشت اصحابش او را سرزنش کرده مى گفتند: شما عموى پدر او هستید و با او اینگونه رفتار مى کنید؟!
وى دست به ریش خود گرفت و گفت : خاموش باشید اگر خداى عزوجل این ریش سفید را سزاوار (امامت ) ندانست و این کودک را سزاوار دانست و به او چنان مقامى داد من فضیلت او را انکار کنم پناه بر خدا از سخن شما، بلکه من بنده او هستم (1).
شفاعت امام جواد علیه السلام به شیعه نیازمند:
مردى از بنى حنیفه نقل مى کند: در اولین سال خلافت معتصم عباسى که حضرت جواد علیه السلام به حج رفته بود با ایشان رفیق راه بودم ، روزى سر سفره طعام که عده اى از اطرافیان ورجال خلیفه هم حضور داشتند عرض کردم : فدایت شوم والى ما فردى دوستدار اهل بیت است و من به دیوان او مالیات بدهکارم اگر صلاح بدانید نامه اى بنویسید که در حق من ارفاق نماید.
امام فرمود: من او را نمى شناسم . عرض کردم : فدایت شوم همانطور که گفتم او از دوستان شماست ، نامه شما به حال من فایده دارد امام علیه السلام کاغذى به دست گرفت و چنین نوشت :
بسم الله الرحمن الرحیم اما بعد آورنده نامه من از تو مذهب خوبى نقل کرد از حکومت تو فقط کار نیک برایت مى ماند به برادرانت نیکى کن و آماده باش که خداى عزوجل از اندوه ذره و خردل از تو سؤ ال و بازخواست خواهد کرد آن مرد مى گوید:
وقتى وارد سجستان شدم به حسین بن خالد که والى آنجابود خبر داده بودند که از جانب امام صلوات الله علیه براى او نامه اى مى آورم والى در دو فرسخى شهر خودش را به من رساند نامه را به او دادم گرفت و آن را بر دو چشم خویش گذاشت .
گفت : حاجت تو چیست ؟
عرض کردم : در دیوان تو مالیات بدهکارم . حسین بن خالد بدهکارى او را از دیوان محو کرد و گفت : تا بر سر کار هستم دیگر مالیات مده بعد پرسید: خانواده ات چند نفر است ؟ گفتم فلان قدر فرمان داد به من و آنها احسان کردند، تا او زنده بود دیگر مالیات ندادم و همواره و بطور مرتب در ایام زندگى خویش به من نیکى مى کرد(2).
مدارا کردن با پدر:
بکربن صالح نقل مى کند به امام جواد علیه السلام نوشتم : پدرم ناصبى و داراى راءى خبیثى است از ایشان خیلى سختى دیده ام ، قربانت بروم براى من دعا فرما و بفرمائید چه کار کنم آیا افشا و رسوایش نمایم یا با ایشان مدارا نمایم ؟
امام جواد علیه السلام در جواب نوشت : مضمون نامه شما را پیرامون پدرت فهمیدم ، اگر خدا بخواهد پیوسته براى تو دعا مى کنم ، مدارا براى تو از افشاگرى بهتر است ، هر آینه با سختى آسانى هست ، صبر نما و شکیبا باش همانا سرانجام کار از آن پرهیزکاران است ، خدا تو را در ولایت کسى که به ولایتش معتقد هستى ثابت قدم دارد ما و شما امانت هاى خدائى هستیم که امانات خود را ضایع نمى کند.
بکربن صالح مى گوید - در اثر دعاى آن حضرت - خداوند قلب پدرم را به سوى من برگرداند به نحوى که در کارى با من مخالفت نمى کرد(3).
از پدر دارد نشان :
امام رضا علیه السلام در نامه اى به امام جواد علیه السلام نوشتند:
شنیده ام هرگاه تصمیم دارى از خانه بیرون روى غلامان ترا از درب کوچک بیرون مى برند و این عمل را بخاطر خیرخواهى به تو انجام نمى دهند بلکه از این راه بخل مى ورزند تا مبادا کسى از تو بهره مند شود.
اینک پس از وصول این نامه به حقى که بر تو دارم دخول و خروج خود را از درب بزرگ مقرر بدار و زمانى که تصمیم دارى از خانه بیرون بروى زر و سیم همراه خود بردار و هر کس از تو درخواست کرد او را از کرم خود بهره مند ساز و به هریک از عموهایت کمتر از پنجاه دینار عنایت مکن و - تشخیص اعطاى - مازاد بر آن برعهده خود توست و به هریک از عمه هایت کمتر از 25 دینار التفات مکن و مازاد بر آن منوط به خواست خودت مى باشد.
آرى با این دستور مى خواهم خداى متعال مقام ترا بلند مرتبه و چشمگیر سازد به همین مناسبت در پایان نامه خود مى گویم : انفاق کن و از تنگدستى مترس (4)
میر ملک و داد مى آید
حامى عدل و داد مى آید
اى گدایان به راه بنشینید
اینک از ره جواد مى آید(5).
چهارده صحابى
امام محمد تقى علیه السلام چون زمینه را براى قیام رویاروى و مسلحانه بر علیه نظام جور حاکم مساعد نمى دیدند در هر فرصتى که به دست مى آمد براى باور کردن جهاد علمى و تربیت شاگردان و اصحاب شایسته اهتمام مى ورزیدند ولیکن شدت مراقبتهاى اعمال شده توسط دستگاه خلافت عباسى بدان حد رسید که چهارهزار صحابى در زمان حضرت صادق علیه السلام یاران امام جواد علیه السلام و راویان از حضرت ایشان را مرحوم شیخ طوسى 113 نفر نوشته است .
در این فصل به نحوى موجز راجع به حالات 14 تن از اصحاب سرشناس و گرانقدر که هر کدام شمع وجود خود را وقف ظلمت زدائى از جامعه بشر و ترویج فرهنگ غنى ولایت و امامت کرده بودند اشاره اى گذرا کرده مطالبى را تقدیم مى داریم . امید است که مؤثر و مفید باشد. انشاءالله .
1-على بن مهزیار:
بنا به نقل نجاشى اصل ایشان از دورق (قصبه اى از بخش فلاحیه شادگان ) و ساکن اهواز بود. پدرش نصرانى بوده و بعد اسلام آورده است گفته اند که على درحالى که اسلام آورده کودکى بیش نبود و خداوند معرفت اسلام را به وى احسان کرد و به فقاهت موفق ساخت .
وى از امام رضا و حضرت جواد علیهماالسلام روایت نموده است و از اصحاب ویژه امام جواد علیه السلام به شمار مى رود.
ایشان وکیل امام و در نزد آن حضرت داراى منزلت بزرگى بود و همچنین على بن مهزیار صحابى امام هادى علیه السلام و در برخى نواحى وکیل ایشان نیز بود.
آنجناب شخصیتى مورد وثوق کامل و امین و متعبد بود که مفاهیم بلند و تعدد توقیعات صادر شده از ناحیه معصومین علیهم السلام دلیل متقن این مدعا مى باشد.
تعابیر ائمه طاهرین در حق این بزرگمرد ولائى هر انسان پژوهشگر آشنا با طرز بیان آن امراى بیان و امناى خدا، ولى نعمتان مطلق هستى را به اعجاب وا مى دارد.
به عنوان نمونه توجه شما را به یکى از توقیعات امام محمد تقى علیه السلام خطاب به شیعه ولائى صاحب سربلند همت (على بن مهزیار) جلب مى کنیم :
اى على ، خداوند پاداش ترا نیکو گرداند و ترا در بهشتش جاى داده از خوارى دنیا و آخرت حفظ نماید و با ما (اهل بیت ) محشور گرداند، اى على من تو را امتحان کردم و در خیرخواهى ، فرمانبردارى ، خدمت بزرگداشت و به جاى آوردن آن چه بر تو واجب است آزموده ام پس اگر بگویم مانند ترا ندیده ام امید دارم که صادق باشم ، خداوند نعمات جناب الفردوس را به شما پاداش دهد.
جایگاه و خدمت شما در گرما و سرما و شب و روز بر من پوشیده نیست . از خدا مى خواهم که در روز قیامت با رحمت خویش چنان ترا بپوشاند که مردم غبطه خورند همانا خداوند بسیار شنواى دعاست .
و در توقیعى دیگر خطاب به على بن مهزیار چنین مى فرماید:
مرا بوسیله آنچه که ذکر نمودى مسرور و خوشحال کردى ، همانطور که تو مرا همیشه خوشحال مى نمائى خداوند رئوف ترا به وسیله بهشت مسرور بفرماید. آنطورى که من از تو راضى هستم خداوند از تو خشنود باشد.
کشى علیه الرحمه ضمن اشاره به نصرانى بودن پدر ایشان یکى از حالات عبودیت این مرد الهى را چنین بیان مى کند: زمانى که خورشید طلوع مى کرد به سجده مى رفت تا به هزار نفر از برادران دینى اش مثل آنچه براى خود دعا مى کرد. دعا نمى کرد سر از سجده برنمى داشت و در پیشانى جاى سجده داشت .
ولیکن آنچه در خور تاءمل و شایسته تاءسى به اهل نظر و شیفتگان خدمت به دین و عاشقان به حریم قدسى ولایت است اینکه :
روحیه تعبد او را از وظایف سیاسى اجتماعى و فعالیتهاى علمى باز نمى داشت و همین ویژگى باعث شد که از آن عزیز 33 کتاب یادگار بماند که از جمله مى توان به کتابهاى ذیل اشاره کرد:
1-کتب الحسین بن سعید و زیادة 2 - کتاب القائم 3 - کتاب البشارات 4 - کتاب الانبیا 5 - کتاب الخمس 6 - کتاب الوضوء 7 - کتاب الصلاة .
و از طریق این عالم عامل ولائى احادیث گرانبهائى به ما رسیده است و حداقل ایشان در سند 437 حدیث واقع شده اند(6).
روحش شاد و از نعمات بى پایان عشق مقدس ولائى خویش متنعم باد.
2- ثقة الاسلام محمد بن ابى عمیر:
کنیه وى ابواحمد اصلش بغدادى است و ساکن بغداد نیز بوده است . شخصیتى جلیل القدر و از اصحاب اجماع نزد شیعه و اهل سنت است ، عامه و خاصه او را به وثاقت و جلالت شناخته و تاءیید کرده اند.
وى عابدترین و پاکدامنترین فرد زمان خود بوده و برخى از حیث فقاهت ایشان را از یونس بن عبدالرحمن هم مقدم دانسته اند و قابل ذکر است که اصحاب رتبه بس ولاى فقهى براى یونس قائل بوده اند و ایشان را افقه مى دانستند.
محمدبن ابى عمیر افتخار درک محضر سه امام (حضرت کاظم و رضا و جواد علیهم السلام ) داشته است و داراى تاءلیفات عدیده اى مى باشد.
ابن بطه مى گوید: ابن عمیر 94 کتاب داشته از جمله : النوادر الکبیر، الرد على اهل القدر والجبر، کتاب الامامه ، کتاب المتعه و کتاب الاستطافة .
روایت شده که ایشان براى امتناع از قبول منصب قضاوت زندانى و بنا به نقلى بخاطر گرفتن اطلاعاتى راجع به شیعیان او را زندانى کرده و مورد شکنجه قرار دادند و 100 تازیانه زدند و طاقتش تمام شد و نزدیک که نام شیعیان را ببرد که ناگاه صداى محمد بن یونس بن عبدالرحمن را شنید که گفت محمدبن ابى امیر اذکر موقفک بین یدى الله و با یادآورى آخرت و اجر اخروى شکنجه دنیوى را برجان خرید ولى اسرار شیعیان رافاش نکرد.
برخى از مورخان مدت زندان او را چهار سال نوشته اند ولى مرحوم شیخ مفید با ذکر روایتى که سلسله سند آن به على بن ابراهیم صاحب تفسیر و پدرش مى رسد مدت زندان وى را 17 سال دانسته مى نویسد که طول زندگى باعث شد که اموال وى از بین برود(7).
علاوه بر ضرر مادى طول مدت زندان محمد بن ابى عمیر منجر به از بین رفتن کتابهاى ارزنده روائى ایشان شد. زیرا زمانى که ایشان زندانى شده بودند خواهرانش سعیده و آمنه که خودشان نیز از راویان حدیث به شمار مى روند کتابهاى او را جمع کرده و در غرفه اى نهادند. لیکن در طول زمان بارش باران باعث از بین رفتن کتب ارزشمند ابن ابى عمیر شده بدین سبب محمد بن ابى عمیر پس از آزادى از زندان مجبور شد یا از روى نسخه هایى که قبل از تلف شدن آثارش از روى آن ها نسخه بردارى کرده بودند روایت کند و یا از حفظ روایت کند ولیکن جلالت شاءن و وثاقت زبانزد عام و خاص ایشان باعث شد که مراسیل (حدیثى که سلسله راویان آن ذکر نشده باشد) وى مقبولیت یافته و عبارت : مراسیل ابن ابى عمیر کمسانیده مشهور گردد.
محمد بن ابى عمیر بزاز و فردى ثروتمند بود که برخى سرمایه وى را پانصد هزار درهم نقل کرده اند. مرحوم شیخ صدوق و شیخ مفید روایت مى کنند که ابن ابى عمیر ورشکست شد از مردى ده هزار درهم طلب داشت آن مرد ماجرا را فهمید، خانه اش را به ده هزار درهم فروخت و پولش را براى ابن ابى عمیر برد چون به درب خانه او رسید، درب خانه را زد ابن ابى عمیر بیرون آمد، آن مرد پولها را به او داد و گفت این طلب توست که آورده ام .
ابن ابى عمیر پرسید این ثروت را از کجا بدست آورده اى ، آیا ارث به تو رسیده یا کسى بخشیده است ؟
گفت : هیچکدام بلکه خانه ام را فروخته ام تا قرض ترابدهم ابن ابى عمیر گفت : ذریح المحاربى به من از امام صادق علیه السلام روایت کرد که : قال علیه السلام : لایخرج الرجل عن مسقط راءسه .
انسان براى اداى قرض خانه خود را ترک نمى کند.
آنگاه گفت : این پولها رابردارید من نیازى به چنین پولى ندارم با آنکه به خدا سوگند حتى به یک درهم نیز نیازمند مى باشم ولى یک درهم از این پول را برنمى دارم(8).
ابن ابى عمیر در دو خصیصه شهره زمان خود بود.
1- حافظه بسیار قوى که چهل کتاب را حفظ کرد و اسم آن چهل کتاب را نوادر نامید و بدین خاطر هم به مراسیل او، همچون مسانیدش اعبتار قائل هستند.
2-روحیه عبادى کم نظیر: بطورى که در طولانى نمودن سجده معروف بود و در کثرت عبادت ، افراد را با او مى سنجیدند.
با عنایات الهى و زحمات طاقت فرسا محمد بن ابى عمیر توانست سرمایه بسیار گرانبهایى از علوم و معارف اهل بیت عصمت و طهارت را به منتقل نماید تا آن جا که آن پرهیزکارترین و پارساترین شخصیت زمان خویش در سلسله سند تعداد 645 حدیث واقع شده است . جزاه الله عن الاسلام خیرا(9).
3- احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى :
آنجناب اهل کوفه و از یاران مخصوص امام رضا و امام جواد علیهماالسلام و نزد آنها بسیار ارجمند بود و صاحب تاءلیفات که مهمترین آثار ایشان الجامع کتاب النوادر است . وى فردى مورد اطمینان کامل و فقاهش مورد قبول عامه دانشمندان شیعى است (10).
از ایشان 788 روایت رسیده .
شیخ طوسى در کتاب الغیبه ذیل عنوان الواقفه مى نویسد:
او واقفى بود سپس بخاطر معجزاتى که از دست امام رضا علیه السلام ظاهر شد و بر صحت امامت امام رضا علیه السلام و فرزندانش معتقد شد.
او از آل مهران بود و آن ها واقفى بودند ولى وى بر خلاف راءى آنها بود.
از احمد بن محمد ابن ابى نصر بزنطى نقل شده که من نزد امام رضا علیه السلام بودم خواستم برگردم ، امام فرمودند: باش من در پیش امام ماندم ، سپس امام به کنیزشان فرمودند: لحاف و رختخواب مرا بیاور و براى احمد در آن اطاق جا بینداز، وقتى که وارد خانه شدم احساس غرورى به من دست داد و از ذهنم گذشت مثل منى در خانه ولى الله و بر رختخواب او؟!!
آن گاه امام مرا صدا زد و فرمود:
على علیه السلام از صعصعه بن صوحان عیادت فرمود، پس از عیادت فرمود: اى صعصعه عیادت مرا از خودت بر قوم خویش فخر قرار مده ، براى خدا تواضع کن تا بلند مرتبه ات نماید(11).
بدین ترتیب امام بصورت غیر مستقیم به این صحابى خویش درسى فراموش نشدنى داد او را به راه نیل به مراتب عالیه رهنمون ساخت .
زکریا بن آدم :
اهل قم و از یاران بسیار نزدیک حضرت امام رضا و امام جواد علیهماالسلام بود.
وى از اصحاب مورد اعتماد و صاحب سر این دو امام بود. بطورى که در یکى از شرفیابیهایش به محضر امام رضا علیه السلام امام از اول شب تا صبح با او در خلوت سخن مى گفت .
کشى علیه الرحمه در روایتى که از عبدالله بن الصلت القمى نقل کرده چنین مى نویسد که وى گفت : در آخر عمر امام جواد علیه السلام به خدمت آن حضرت رسیدم از ایشان شنیدم که مى فرمود: خداوند به صفوان بن یحیى و محمد بن سنان و زکریا بن آدم از طرف من جزاى خیر عنایت فرماید آنان یاران با وفاى من هستند.
و از امام رضا علیه السلام روایت شده که ایشان در جواب به فردى که گفت : راه من دور است و همیشه نمى توانم به محضر شما برسم احکام دینم و معارف رااز چه کسى فرا گیرم ؟
امام رضا علیه السلام فرمود: از زکریا بن آدم که در امور دین و دنیا امین است . از این یار باوفاى امام جواد علیه السلام تعداد چهل حدیث به ما رسیده است .
زکریا بن آدم پس از عمرى ، تلاش خالصانه در شهر مقدس قم رحلت نمود و در قم دفن شد و مزار وى اکنون زیارتگاه مؤمنین است (12).
5-محمد بن اسماعیل بزیع :
از یاران سه امام معصومین امام : موسى بن جعفر، على بن موسى الرضا و محمد بن على الجواد علیهم السلام است .
وى فردى صالح ، اهل عبادت ، درستکار، پرکار وصاحب تاءلیفات است از جمله آثار او کتاب : ثواب الحج و کتاب الحج مى باشد.
ایشان در عین حال یکى از وزراى دربار عباسى بود و در دیوان آنها کار مى کرد در این رابطه از امام رضا علیه السلام وارد شده که فرمودند:
خداوند در دربار ستمگران بندگانى دارد که به وسیله آنان برهان خود را آشکار مى سازد و آنان را در شهرها قدرت مى بخشد تا بوسیله آنان دوستان و اولیاى خود را از ستم ستمگران نگاهدارد و امور مسلمین را سر و سامان دهد آنها پناه مؤمنین در حوادث و خطرها هستند و شیعیان نیازمند ما و گرفتاران به آنان پناه مى آورند و رفع گرفتارى خود را از آنان مى خواهند.
خداوند بوسیله اینان مؤمنان را از ترس ستمگران ایمن مى کند. آنها مؤمنان راستین و امینان خدا در زمین هستند.
از نور آنان رستاخیز نورانى است به خدا قسم بهشت براى آنها و آنان براى بهشت آفریده شده اند؛ بهشت بر آنان گوارا باد.
آنگاه فرمودند: هر یک از شما بخواهند مى تواند به همه این مقامات برسد.
محمدبن اسماعیل سوال کرد: فدایت شوم با چه چیز؟
امام فرمود: اینکه با ستمگران باشد ولى با شاد کردن شیعیان ما، ما را خوشحال نماید.
در پایان خطاب به محمدبن اسماعیل که از وزراى دربار عباسى بود فرمود: اى محمد تو نیز از آنان باش .
علاوه بر آن امام رضا علیه السلام در مجلسى که از محمد بن اسماعیل سخن به میان آمد فرمودند: دوست دارم در میان شما مثل اویى باشد(13).
برقى محمد بن اسماعیل را از اصحاب امام رضا و امام جواد علیهماالسلام دانسته و شیخ وى را از اصحاب امام کاظم علیه السلام شمرده است .
کشى علیه الرحمه مى گوید که او از امام جواد علیه السلام پیراهنى براى کفن خواست وامام هم پیراهن رابه محمد بن اسماعیل بزیع اعطا فرمود و هم او را راجع به نحوه استفاده از پیراهن در کفن راهنمایى فرمود.
از طریق ایشان 229 حدیث رسیده است .
وجود محمد بن اسماعیل بزیع نمونه اى از میزان تاءثیر عمیق وجود سراپا لطف و رحمت امام جواد علیه السلام از یک سو و تاءثیر ایمان و باور عمیق فرد در غلبه بر هاله هاى ناشى از محیط امید که افراد روشن و داراى وجدان بیدار با تاءسى به امثال محمدبن اسماعیل بزیع زمینه را براى پذیرش بیش از پیش اهداف ارزشى و نجات بخش اسلام عزیز فراهم نمایند.
6- فضل بن شاذان بن خلیل ازدى :
آنجناب اهل نیشابور از فقهاء و متکلمین نامدار شیعه ، شخصیتى مورد اعتماد و برخوردار از جلالت قدر و داراى تاءلیفات عدیده که بعضى آثار وى راتعداد 180 جلد کتاب نوشته اند وى مفتخر به درک محضر چهار امام (حضرات معصومین امام رضا و جواد و على نقى و حسن العسکرى علیهم السلام ) بوده و مدتهاهاى مدیدى از محضر بزرگانى چون محمد بن ابى عمیر و صفوان بن یحیى و... و پس از یونس بن عبدالرحمن و سکاک شیخ الطائفه بوده است .
امام حسن عسگرى علیه السلام دو یا سه مرتبه براى فضل طلب رحمت کرده است .
از جمله آثار ارزنده والجواهر، کتاب العلل ، کتاب التوحید فى کتب الله ، کتاب اثبات ارجعة ، کتاب تبیان اصل الضلاله .
وى در سلسله سند 755 روایت واقع شده است (14).
ایشان از جمله محدثین والا مقام هست که عالم به زمان ، شبهه شناس و شبهه زداى متعهد بود و با تلفیق روحیه ولائى ، شجاعت و خستگى ناپذیرى درعالم اسلام درخشیده است .
7-حبیب بن اوس طائى ، ابوتمام :
اصل آنجناب از شام بوده و در دوره جوانى در مسجد جامع مصر سقایت مى کرد، سپس با ادبا همنشین شد، بسیار فهیم و تیز هوش بود و شعر را دوست مى داشت و از آنها فراگرفت و شعر گفت و خوب هم سرود تا اینکه شعرش اوج گرفت و نامش مشهور شد و آوازه اش به معتصم رسید و این خلیفه عباسى او را به سر من راءى (سامرا) برد.
ابوتمام قصائدى سرود و معتصم به وى جایزه داد و او را بر شعراى دیگر مقدم داشت .
وى مشهور به سعه صدر، خوش اخلاقى و بلند طبعى بود نجاشى و علامه مى نویسند: او امامى بود و اشعار زیادى درباره اهل بیت علیهم السلام سرود از جمله قصیده اى دارد که در آن نام ائمه را ذکر مى کند تا اینکه به امام محمد تقى (ابى جعفر ثانى ) علیه السلام مى رسد. (چون در زمان امامت امام جواد علیه السلام بوده است ).
جاحظ در کتاب الحیوان مى گوید: ابوتمام الطائى به من حدیث گفته وى از رؤ ساى شیعه بود و کتاب حماسه ، کتاب مختار شعرالقبائل از ایشان است .
ابن خلکان مى نویسد: وى شاعرى مشهور و یگانه عصر خویش بود در فصاحت لفظ، بافت شعر و سبک نیکو بود و کتاب الحماسه فضل مواج او را نشان مى دهد.
وى حافظه اى قوى داشت و چهارده هزار ارجوزه عربى بعلاوه قصائد - قلعه ها و مدح خلفا حفظ بود(15).
8-حسن بن محبوب :
ابوعلى حسن بن محبوب بن وهب بن جعفر وهب السراد:
از بزرگان کوفى است ، وى شخصیتى جلیل القدر و از فقهاى نامى بود و از چهار رکن علماى عصر خویش به حساب مى آید، ازاصحاب اجماع و از فقهایى است که اصحاب ما (امامیه ) برتصحیح آنچه در نزد او صحیح بوده اجماع کرده اند. این بزرگوار به درک محضر حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا و امام جواد علیهماالسلام مفتخر گردید و از هر سه آنها روایت دارد.
تمامى افرادى که راجع به رجال شیعه کتاب نوشته اند او را توثیق کرده اند.
ایشان علاوه بر محدثى مصنف هم بود (16)ایشان فردى خیر، ثقه ، راوى حدیث و مصنف هست . جلالت شخصیت ایشان جاى شک و تردید نیست . او از واقفه بود به سبب معجزاتى که از دست امام رضا علیه السلام ظاهر شد برگشت و به صحت امام رضا علیه السلام پى برد و ملتزم گشت و به امامت حضرت رضا و حضرت جواد علیهماالسلام معتقد بود و ماند تا محضر امام دهم حضرت هادى علیه السلام رانیز درک کرد.
بنابراین ایشان نعمت درک محضر سه امام معصوم برخوردار شده اند.
یکى از ویژگى هاى ممتاز آنجناب روایاتى است که راجع به ارکان دین و مخصوصا موضوع خطیر امامت نقل کرده اند از جمله روایتى را از هشتمین مهر سپهر امامت چنین نقل کرده است که ایشان فرمودند:
هر امامى برگردن اولیا و شیعیانش عهدى دارد و از جمله موارد کامل کننده اى وفاى به عهد و حسن اداى آن زیارت کردن قبور آنهاست ، پس هر کس از روى علاقه قب آنها را زیارت کند براى تصدیق آنچه که امامان راغب و شیفته آن بودند، در روز قیامت ائمه براى آنها شفیع خواهند بود(17).
9- على بن اسباط بن سالم :
ابولحسن ، على بن اسباط بن سالم بیاع کوفى است و افتخار درک محضر حضرت رضا و امام جواد علیهماالسلام نصیبش شده و از هر دو امام روایت دارد، وى علاوه بر محدث بودن ، مصنف نیز بوده اند و یکى از ویژگیهاى ارزشمند ایشان این است که داراى لحنى خیلى خوب و قارى ممتاز قرآن بود.
نجاشى مى گوید: وى مورد اطمینان و قطحى (معتقد به امامت عبدالله افطح ) بود میان على بن مهزیار و ایشان نامه هایى رد و بدل شد و از مواضع گذشته خود برگشت و به امامت امام جواد علیه السلام معتقد شد. او مورد وثوقترین فرد زمان خود و بسیار راستگو بود.
شیخ طوسى و برقى او را از اصحاب امام رضا و امام جواد علیهماالسلام دانسته اند و علامه پس از نقل تعبیر نجاشى و کشى با کمال صراحت مى نویسد من به روایت او اعتماد دارم (18).
10- عبدالله بن الصلت :
ابوطالب عبدالله بن الصلت قمى ، یک محدث فقه است که روایتش آرامبخش و مورد اعتماد است ، بعلاوه ایشان مصنف نیز مى باشد و از توفیق درک محضر درک محضر رضا و امام جواد علیهماالسلام برخوردار شده و از هر دوى آنها رایت دارد.
شیخ طوسى و نجاشى و برقى و کشى وى را توثیق کرده و روایتش را مورد اطمینان دانسته اند(19).
از طریق ایشان 38 حدیث رسیده است .
11- سعد بن سعد القمى :
سعدبن سعدبن الاحوص بن سعد مالک الاشعرى القمى : شخصیت جلیل القدر، مصنف ، محدث ارزشمند و فقیهى نام آور بود.ایشان از افتخار مصاحبت سه امام یعنى حضرات ائمه معصومین : موسى بن جعفر، امام رضا و حضرت جواد علیهم السلام برخوردار گشت و از هر سه امام روایت دارد.
تمامى علماى رجال که پیرامون رواة شیعى کتاب نوشته اند او را به وثاقت یاد کرده اند و از امام جواد علیه السلام تعابیرى صادر شده که حاکى از رفعت منزلت و جایگاه اوست(20).
از حدیثهاى بسیار ارزشمند ایشان این حدیث شریف است که از هشتمین مهر سپهر امامت نقل کرده است : از اباالحسن الرضا علیه السلام راجع به زیارت فاطمه دختر موسى بن جعفر علیهماالسلام سئوال کردم : فرمود:
من زارها فله الجنة .
کسى که او - حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها - را زیارت کند ثواب او بهشت است (21).
12-حسن بن سعید اهوازى :
ابومحمد حسن بن سعید بن حمادبن سعیدبن مهران اهوازى از جامعترین افراد زمان خود در علم فقه ، آثار و سایر علوم اسلامى بود. که با برادر خود در تدوین سى جلد کتابهاى او مشارکت داشت ، کتب ارزشمندى که شهرت برادرشان حسین بواسطه آنهاست .
این محدث ، امام رضا و امام جواد علیهماالسلام را درک کرده و از هر دوى آنها روایت نقل کرده است .
شیخ طوسى وى را از اصحاب حضرت رضا و امام جواد علیهما السلام نقل کرده و گفته اند که او على بن مهزیار و اسحاق بن ابراهیم حضینى را به محضر امام رضا علیه السلام آورد و آن خدمت - ارزنده به اسلام و مسلمین - بدست آنها تحقق یافت .
کشى هم به این خصیصه حسن بن سعید در شناسائى ، معرفى و ارتباط دادن افراد شایسته با امام رضا علیه السلام را نوشته که اسحاق بن ابراهیم الحضینى و على بن ریان و عبدالله بن محمد الحضینى توسط ایشان به امام رضا علیه السلام معرفى شده اند.
شیخ طوسى ، علامه ابن داود و ابن شهر آشوب و متاءخرین از علماى رجال ، وى را فردى موثق معرفى کرده اند.
در فهرست ابن ندیم وى فردى جامع در فقه و داراى مناقب و آثار معرفى شده است (22).
13- حسین بن سعید اهوازى :
ابومحمد، حسین بن سعید کوفى اهوازى شخصیتى است جلیل القدر، معروف ، مورد وثوق و اطمینان و صاحب تاءلیفات ارزنده که تعداد آن را سى جلد نوشته اند و با مشارکت برادرشان حسن آنها را نوشته است . کتابهاى او خوب و مورد عمل بودند.
شیخ طوسى او را از اصحاب حضرت رضا و جواد و هادى علیهم السلام دانسته و بر صاحب تاءلیفات ، ثقه و اهوازى بودنش تصریح کرده است .
در رجال نجاشى به تاءلیفات سى جلدى او اشاره شده و همین کتابها منشاء شهرت ایشان معرفى شده است .
در فهرست ابن ندیم جامعیت این دو برادر در فقه و علوم اسلامى در زمان خودشان مورد تاءکید قرار گرفته است . اکثر کتب رجالى تدوین شده پیرامون رجال شیعه ایشان را توثیق کرده و تمجید نموده اند.
از جمله آثار ایشان مى توان به کتب ذیل اشاره کرد:
کتاب تفسیر القرآن ، کتاب الفرائض ، کتاب الحدود، کتاب التقیه ، کتاب الرد على الغلاة ، کتاب المناقب ، کتاب الزهد، کتاب الشهادت از طریق این دو برادر حدود هفتاد روایت به دست شیفتگان ولایت رسیده است (23).
پى نوشتها:
1-اصول کافى ج 1 کتاب الحجة ، ص 322 حدیث 12.
2-بحارالانوار ج 50، ص 87 - 86، و کافى ج 5 ص 111.
3-بحارالانوار، ج 50، ص 55.
4-عیون اخبار الرضا ج 2 ص 8 بحارالانوار ج 50 ص 102.
5-مدایح و مراثى - مؤ ید ص 200.
6-معجم رجال حضرت آیت الله العظمى خوئى ، ج 12، ص 250 - 192.
7-الاختصاص - مفید ص 82 و 83.
8-الاختصاص - مفید ص 83.
9-معجم رجال - حضرت آیت الله العظمى خوئى ج 15.
10-رجال کشى ص 558.
11-معجم رجال حضرت آیت الله العظمى خوئى ج 2، ص 234.
12-معجم رجال حضرت ایت الله العظمى خوئى ص 271 - رجال کشى ص 502 و ص 595 و منتهى الامال حالات امام رضا علیه السلام .
13-رجال نجاشى ص 255.