دودمه / شب هفتم محرم
طفل چون نامش علی شد اصغرش هم اکبر است ، در شجاعت حیدر است
گرچه باشد شیرخواره ، شیر مرد لشگر است ، در شجاعت حیدر است
به خیمه قحط آب است ، همه دلها کباب است ، علی اصغر(ع) به دامان رباب است
عطش بالا گرفته ، همه دلها گرفته ، که لبها تشنه ی یک جرعه آب است
ای پدر من تشنه هستم تشنه ی آب حیات ، بگذر ار آب فرات
کم تمنا کن برای آب ای فلک نجات ، بگذر از آب فرات
خنده بر روی پدر زد یعنی ای مولای من ، غم مخور بابای من
می شود آغوش زهرا(س) بعد از این مأوای من ، غم مخور بابای من
ای تمام بود و هستم بر روی دستم بخواب ، وای بر حال رباب
آرزو دارم ببینی ای علی جان خواب آب ، وای بر حال رباب
خون می چکد از حنجر خشک علی اصغر الهی تو گواهی
مانده به روی دست من این غنچه ی پرپر الهی تو گواهی
ای مـدال افـتـخـارم ، ای امـیـد آخـرم لایی لایی اصغرم
کنده ام قبر تو را با دست خود پشت حرم لایی لایی اصغرم
سـه شـعـبه تیـر دشمن تـا رهـا شد سر اصغر جدا شد
مـیـان خـیـمـه هـا غـوغـا بـه پــا شد سر اصغر جدا شد
گلوی اصغر هدف تیر شد به خیمه مادرش زمین گیر شد
اصغر گواه برتر حسین است باب الحوائج ، اصغر حسین است
سه شعبه تیر دشمن تا رها شد
میان خیمه ها غوغا به پا شد